97/08/23
بسم الله الرحمن الرحیم
ما می گوئیم:
1. ماحصل فرمایش ایشان آن است که تطریب به معنای ترجیع و مدّ است و با طرب فرق دارد و غنا: صوت زیبای دارای تطریب است و لذا اگر کسی بگوید غنا صوت مطرب است، مثل آن است که بگوید غنا صوت دارای مد و ترجیع است ولذا تطریب مطلب جدیدی غیر از «ترجیع و مدّ» در بر ندارد.
2. البته یک اشکال به ایشان قابل ایراد است و آن اینکه ایشان در بند اول سخن خویش «تحسین و ترقیق» را هم در تعریف غنا داخل می کند و آن را در کنار تطریب قرار می دهد. ولی در قسمتی که به کلمات فقها اشاره می کند، از «تحسین و ترقیق» سخنی به میان نمی آورد. دقت شود که ایشان هیچ تصریحی ندارد که «تحسین و ترقیق» در ترجیع نهفته باشد.
3. برای بررسی نکته مورد اشاره فاضل جواد و اینکه «تطریب به معنای ترجیع و مدّ و تحسین صوت است و هیچ ربطی به خفّت و سستی ندارد» لازم است به کلمات لغویون رجوع کنیم:
كتاب العين:
«تطريبا، [إذا رجع صوته]، و أطربني هذا الشيء.» [1]
جمهرة اللغه:
«و المطرّب: الذی یمد صوته بقراءة او غناء. قال الشاعر (طویل)» [2]
تهذیب اللغه:
«و یقال: طرّب فلان فی عنائه تطریبا: اذا رجّع صوته و زینة، و قال امرو القیس:
کما طرب الطائر المستحر اذا رجّع صوته وقت السحر.» [3]
المحيط في اللغة:
«و طَرَّبَ تَطْرِيباً: غَنّى.» [4]
الصحاح:
«و التَّطريب في الصوت: مدُّهُ و تحسينه.» [5]
معجم مقاییس اللغه:
«الطاء و الراء و الباء اصیل صحیح. یقولون: ان الطرب خفّة تصیب الرجل من شدة سرور او غیره. قالوا: و طرّب فی صوته، اذا مدّه.» [6]
المحکم و المحیط الاعظم:
«و طرّب: تغنّی، قال امرو القیس:
یغرّد بالاسحار فی کلِّ سُدفةٍ تغرّدَ میّاح الندامی المطرّب.
و طرّب فی قراءته: مدّ و رجّ
و طرّب الطائر فی صوته، کذلک، و خصَّ بعضهم به المُکاءَ.
و قول سلمی بن المُقعد:
البیت لسلمی بن مقعد فی شرح اشعار الهذلیین ص798، و لسان العرب (طرب) و یروی (و اجذما).» [7]
شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم:
«طَرّب في صوته: إذا مدّه و طَرَّب في القراءة و الأذان كذلك.»[8]
لسان العرب:
«طَرَّبه هو، و طَرَّب: تَغَنَّى.
و يقال: طَرَّب فلانٌ في غِنائِه تَطْريباً إِذا رَجَّع صوتَه و زيَّنَه؛ قال إمرؤ القيس:
كما طَرَّبَ الطَّائرُ المُسْتَحِرْ. [استحر الطائر: به وقت سحر، مرغ بانگ زد]
أَي رجَّع. و التَّطْريب في الصوت: مَدُّه و تَحْسينُه. و طَرَّبَ في قراءته: مَدَّ و رجَّع. و طَرَّبَ الطائِرُ في صوته.» [9]
المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي:
«طَرَّبَ فِى صَوْتِهِ بِالتَّضْعِيفِ [با تشدید]رَجَّعَهُ وَ مَدَّهُ.» [10]
مجمع البحرین:
«والتطریب فی الصوت: مده و تحسینه.» [11]
الطراز الاول:
«و اطربه الغناء و تطربه: استخفه.
و استطرب القوم: اشتد طربهم
و استطربته: سالته ان یطرب و یغنی.» [12]
الطراز الاول:
«و طرب فی غنائه و قراءته تطریبا: مدّ صوته و رجّعه فیهما، و هو یقرأ بالتطریب.» [13]
تاج العروس من جواهر القاموس:
«و التَّطْرِيبُ: الإِطْرَابُ أَطْرَبَه هُو و تَطَرَّبَه.
كالتَّطَرُّبِ. و التَّطْرِيبُ: التَّغَنِّي. طرَّبَه هو، و طَرِّبَ: تَغَنَّى.
و يقال: طَرَّبَ فُلَانٌ في غِنَائه تَطْرِيباً إِذَا رَجَّعَ صَوْتَه و زَيَّنَه. قال امرؤُ القَيْس:
إِذا طَرَّب الطَّائِرُ المُسْتَحِرْ
أَي رَجَّعَ.
و التَّطْرِيب في الصَّوْت: مَدُّهُ و تَحْسِينُه. و طَرَّبَ في قِراءَته: مَدَّ و رجَّعَ، و طرَّبَ الطَّائِرُ في صَوْتِه كَذَلِكَ، و خَصَّ بَعْضُهُم بِهِ المُكَّاءَ. و فُلَانٌ: قَرأَ بِالتَّطْرِيب.»[14]
الافصاح:
«طرّب فی غنائه و قراءته: مدّ صوته و رجّعه و –تغنّی، فهو مُطرِب و مطرِّب. والاطراب و التطریب.» [15]
فرهنگ ابجدی:
«طرّب تطریبا [طرب]: آواز خواند، هُ او را خوشحال کرد، فی صوته: آوازش را در گلو بر گردانید و کشش داد و زیبا کرد، عن الطریق: از راه با شادمانی منحرف شد.» [16]
ما می گوئیم:
ظاهر آنچه آوردیم، آن است که اطراب و تطریب به یک معنی می باشد چنانکه این صریح عبارت «افصاح» و تاج العروس است و این دو نص به معنای ایجاد مد و ترجیع در صوت است. پس اصلاً مطرب به معنای «ایجاد خفّت ناشی از سرور» نیست. امّا این سخن کامل نیست.
جمع بندی سخن در «مطرب»:
علیرغم اینکه ظاهر عبارات لغویون موافق با سخن مرحوم فاضل جواد است ولی به نظر می رسد که حق با مشهور است و سخن مرحوم فاضل جواد صحیح نیست. برای توضیح این مطلب لازم است به نکته ای اشاره کنیم:
«اطراب» دارای یک فاعل و یک مفعول است. اگر مفعول این فعل صوت باشد، و فاعل آن کسی یا چیزی که این کار را انجام می دهد، این فعل به معنای آن است که «فاعل در صوت خویش ترجیع و مدّ را ایجاد کرد» ولی اگر مفعول این فعل، انسان باشد و فاعل آن، صوت باشد، این فعل به معنای آن است که «صوت در انسان ایجاد خفت و سستی کرد»
شاهد این مطلب، سخن خلیل در کتاب العین است که از تعبیر «أطربنی هذا الشی» استفاده کرده است. روشن است که با توجه به مفعول (متکلم وحد) و فاعل (این شیء)، نمی توان گفت «این صوت مرا ترجیع و مددار کرد»
ان قلت: اطراب در اینجا دو مفعولی است و فاعل آن، هذا الشی نیست بلکه فاعل آن انسان است و معنای آن چنین است که انسانی این صوت را (هذا الشیء) دارای ترجیع کرد، برای من (متکلم وحده)
قلت: اولاً دو مفعولی بودن اطرب، مورد اشاره لغویون نیست.
و ثانیاً: اگرهم این مطب در کلام خلیل، قابل مناقشه باشد، «الطراز الاول».[17] به همین دوگانگی مورد اشاره (از حیث فاعل و مفعول) تصریح دارد، ولی «اطربه الغناء» (که غنا فاعل است و انسان مفعول) را به معنای «استخفّه» دانسته و «طرب فی غنائه» (که غنا و صوت مفعول است و فاعل آن انسان است) را به معنای «مدّ صوته و رجعّه» بر شمرده است.
پس: چون در کتاب های لغت، غنا، «صوت مطرب» دانسته شده است و لذا «مطرب» صفت صوت است و در نتیجه صوت، فاعل این اسم فاعل (مطرب) می باشد، باید بگوئیم «مطرب» که در تعریف غنا اخذ شده است به معنای «ایجاد کننده خفت و سستی» است و این همان مطلبی است که بسیاری از فقها در معنای «غنا» اخذ کرده اند.
شاهد دیگر ما، ترجمه ای است که منتهی الارب از «اطراب و تطریب» ارائه داده و آن را ایجاد شادمانی معنی کرده است.