« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

97/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم



مرحوم خویی با توجه به اینکه در تعریف غنا «لهو» را داخل کرده است، به توضیح «لهو» اقدام می نماید.

«فان اللهو المحرم قد يكون بآلة اللهو من غير صوت كضرب الأوتار. و قد يكون بالصوت المجرد، و قد يكون بالصوت في آلة اللهو كالنفخ في المزمار و القصب، و قد يكون بالحركات المجردة كالرقص، و قد يكون بغيرها من موجبات اللهو.

و على هذا فكل صوت كان صوتا لهويا و معدودا في الخارج من ألحان أهل الفسوق و المعاصي فهو غناء محرم.» [1]

لهو حرامبدون صدای انسانبا صدای انسانآلت موسیقی: مثل تارزدنحرکات بدن: رقصموجبات دیگرصدای مجرّد (صدای خواننده)صدای حاصل از آلات موسیقی (دمیدن در نی)لهو حرامبدون صدای انسانبا صدای انسانآلت موسیقی: مثل تارزدنحرکات بدن: رقصموجبات دیگرصدای مجرّد (صدای خواننده)صدای حاصل از آلات موسیقی (دمیدن در نی)توضیح:

    1. لهوی که حرام است دارای اقسامی است

    2.

 

    3. هر صدایی که صدای لهوی باشد و از الحان اهل فسق باشد، غنای حرام است.

ما می‌گوییم:

    1. از منظر مرحوم خویی:

غنا (البته ایشان می فرماید غنای حرام) عبارت است از «صوت لهوی مناسب اهل فسق»

پس ایشان گویی الف) صوت حاصل از آلات موسیقی را هم غنا می داند.

ب) غنا را صدای مناسب مجالس اهل فسق می داند.

ج) طرب در تعریف غنا مدخلیت ندارد. [علی قوله هذا...]

د) مضمون سخن و کلام دخالتی در تعریف غنا ندارد.

هـ) با این حساب غنا، اصل صوت است و نه کیفیت صوت.

مرحوم خویی سپس کلام خود را جمع بندی می کند ولی به نوعی که در ظاهر با عبارت بالا در تهافت است:

«و على هذا فكل صوت كان صوتا لهويا و معدودا في الخارج من ألحان أهل الفسوق و المعاصي فهو غناء محرم، و من أظهر مصاديقه الأغاني الشائعة بين الناس في الراديوات و نحوها، و ما لم يدخل في المعيار المذكور فلا دليل على كونه غناء فضلا عن حرمته و إن صدق عليه بعض التعاريف المتقدمة.

ثم إن الضابطة المذكورة إنما تتحقق بأحد أمرين على سبيل مانعة الخلو، الأول: أن تكون الأصوات المتصفة بصفة الغناء مقترنة بكلام لا يعد عند العقلاء إلا باطلا، لعدم اشتماله على المعاني الصحيحة، بحيث يكون لكل واحد من اللحن و بطلان المادة مدخل في تحقق معنى السماع و الغناء.

و مثاله الألفاظ المصوغة على هيئة خاصة المشتملة على الأوزان و السجع و القافية، و المعاني المهيجة للشهوة الباطلة و العشق الحيواني من دون أن تشتمل على غرض عقلائي، بل قد لا تكون كلماتها متناسبة، كما تداول ذلك كثيرا بين شبان العصر و شاباته، و قد يقترن‌ بالتصفيق، و ضرب الأوتار، و شرب الخمور، و هتك الناس، و غيرها من الأمور المحرمة.

و عليه فلو وجد اللحن المذكور في كلام له معنى صحيح عند العقلاء لما كان غناء.

و مثاله قراءة القرآن و الأدعية و الخطب و الأشعار المشتملة على الحكم و المواعظ، و مدائح الأنبياء و الأوصياء و أعاظم الدين و مصائبهم و رثائهم...

الثاني: أن يكون الصوت بنفسه مصداقا للغناء و قول الزور و اللهو المحرم، كألحان أهل الفسوق و الكبائر التي لا تصلح إلا للرقص و الطرب، سواء تحققت بكلمات باطلة أم تحققت بكلمات مشتملة على المعاني الراقية، كالقرآن و نهج البلاغة و الأدعية. نعم و هي في هذه الأمور المعظمة و ما أشبهها أبغض، لكونها هتكا للدين، بل قد ينجر الى الكفر و الزندقة، و من هنا نهى في بعض الأحاديث عن قراءة القرآن بألحان أهل الفسوق و الكبائر، أو بألحان أهل الكتابين كما في بعض الأحاديث. و يريدون بأهل الكتابين اليهود و النصارى.

و من هذا القبيل ما ذكر في غناء جواري الأنصار: (جئناكم جئناكم حيونا حيونا‌ نحيكم)، و منه أيضا الرجز الذي يشبه ما جاء في غناء جواري الأنصار، فان التكلم العادي بذلك ليس من المحرمات في الشريعة المقدسة، بل هو مطلوب، لكونه مصداقا للتحية و الإكرام، و إنما يكون حراما إذا تكيف في الخارج بكيفية لهوية، و ظهر في صورة السماع و الغناء.»[2]

توضیح:

    1. با توجه به آنچه گفتیم، هر صوتی که صوت لهوی باشد و در خارج از لحن های اهل فسوق باشد، غنای حرام است.

    2. و هرچه چنین نباشد، غنا نیست. (اگرچه ممکن است برخی تعریف های دیگران بر آن صدق کند)

    3. پس ضابطه غنا بودن به این است که یکی از دو صفت در آن باشد ( علی سبیل منع الخلو)

الف) مضمون کلام، باطل باشد (پس هم لحن می تواند غنا را بسازد و هم ماده می تواند غنا را بسازد)

ب) نفس صدا، غنا باشد (طرب انگیز و مطابق مجالس رقص)

    4. اگر نفس صدا غنایی باشد، نباید قرآن و ادعیه را با آن خواند چراکه از زشتی بیشتری برخوردار است.

ما می گوئیم:

    1. در کلام مرحوم خویی نوعی تشویش وجود دارد.

ایشان در آخر عبارت اول می نویسند:

الغنا المحرم عبارة عن الصوت المرج.. سواء تحقق فی کلام باطل ام فی کلام حق»

این عبارت صریح است در اینکه مضمون کلام، مدخلیتی در حرمت ندارد.

ولی در بند بعد می نویسند:

«انّما تتحقق باحد امرین علی سبیل منع الخلو»

سپس این دو امر را چنین بر می شمارند:

«بحیث یکون لکل واحد من اللحن و بطلان الماده مدخل فی تحقق السماع و الغناء»

و این عبارت صریح است در اینکه کلام (مضمون سخن) حتی اگر متناسب و با آواز نباشد، غنا است (بل قد لا تکون کلماتها متناسبه)

    2. امّا شاید بتوان سخن مرحوم خویی را چنین توضیح دهیم تا از اشکال مبرّی شود، از دیدگاه مرحوم خویی، غنا همان صوت و لحن اهل فسوق است و مضمون کلام در آن مدخلیتی ندارد، امّا آنچه ایشان در فراز دوّم آورده اند، مربوط به «سخن لهوی» است و از دیدگاه ایشان گاه سخن به سبب مضمون خود حرام است (ولی غنا نیست) و لذا تکلم به الفاظ مستهجنه را ایشان حرام می داند، و گاه سخن به سبب لحن و تناسب حرام است، (غنا) (البته به هر صورت تعبیر ایشان خالی از مسامحه نیست: لکل واحد من اللحن و بطلان الماده مدخل فی تحقق معنی السماع و الغنا)

    3. البته اشکال دیگری هم ممکن است ابتداءً به ظاهر کلام مرحوم خویی وارد شود که قابل جواب است.

اشکال: اینکه موضوع له یک لفظ، احد الامرین باشد، اگر نگوئیم غلط است سابقه ندارد، مگر اینکه قائل به اشتراک لفظی شویم، و آن گاه ادله تحریم را یا باید به نحو استعمال در اکثر از معنی واحد حمل کنیم و یا فقط در یک معنی بپذیریم.

جواب: مراد ایشان می تواند چنین باشد که: غنا سخن متناسب با اهل فسوق است (جامع) ولی این معنی دو فرد دارد یکی سخنی که به سبب مضون خود با اهل فسوق تناسب دارد و یکی سخنی که به سبب لحن با اهل فسوق تناسب دارد.


[1] خويى، سيد ابو القاسم موسوى، مصباح الفقاهة (المكاسب)، ج‌1، ص311.
[2] خويى، سيد ابو القاسم موسوى، مصباح الفقاهة (المكاسب)، ج‌1، ص311.
logo