97/07/14
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه دوم:
ابن عبدربه اندلسی (متوفی 328) در کتاب العقد الفرید[1] درباره فوائد و مضار موسیقی و غنا می نویسد:
«و زعم أهل الطبّ أنّ الصوت الحسن يسري في الجسم، و يجري في العروق، فيصفو له الدم، و يرتاح له القلب، و تنمو له النفس، و تهتزّ الجوارح، و تخفّ الحركات؛ و من ذلك كرهوا للطفل أن ينوّم على أثر البكاء حتى يرقص و يطرب.» [2]
توضیح:
1. اهل طب معتقدند که صدای خوش به جسم سرایت می کند.
2. در عروق جاری می شود، خون را پاک سازی می کند، قلب را آرامش می بخشد نفس را رشد می دهد، اندام را به حرکت در می آورد و حرکات را آرام می کند.
3. و به همین جهت اطفال وقتی گریه می کنند، نمی خوابانند تا اینکه کمی برقصند و شاد شوند.
[ما می گوئیم همین مطلب را مسعودی در مروج الذهب[3] به این صورت آورده است:
«والعربية لاتنوم ولدها وهو يبكي، خوف أن يسري الهم في جسده، ويدب في عروقه، ولكنها تنازعه وتضاحكه حتى ينام وهو فَرِحٌ مسرور، فينمو جسده، ويصفو لونه ودمه، ويشف عقله، والطفل يرتاح إلى الغناء، ويستبدل ببكائه ضحكاً .»
وی سپس ادامه می دهد:
«و زعمت الفلاسفة أنّ النغم فضل بقي من المنطق لم يقدر اللسان على استخراجه، فاستخرجته الطبيعة بالألحان على الترجيع لا على التقطيع، فلما ظهر عشقته النفس و حنّ إليه الروح و لذلك قال أفلاطون: لا ينبغي أن تمنع النفس من معاشقة بعضها بعضا. أ لا ترى أنّ أهل الصناعات كلّها إذا خافوا الملالة و الفتور على أبدانهم ترنّموا بالألحان فاستراحت لها أنفسهم.
و ليس من أحد كائنا من كان إلّا و هو يطرب من صوت نفسه، و يعجبه طنين رأسه؛ لو لم يكن من فضل الصوت إلّا أنّه ليس في الأرض لذّة تكتسب من مأكل أو ملبس أو مشرب أو نكاح أو صيد إلّا و فيه معاناة على البدن و تعب على الجوارح غيره، لكفى.
و قد يتوصّل بالألحان الحسان إلى خير الدنيا و الآخرة؛ ذلك أنّها تبعث على مكارم الأخلاق، من اصطناع المعروف، و صلة الرحم، و الذبّ عن الأعراض، و التجاوز عن الذنوب؛ و قد يبكي الرجل بها على خطيئته، و يرقّ القلب من قسوته، و يتذكّر نعيم الملكوت و يمثّله في ضميره.
و كان أبو يوسف القاضي ربما حضر مجلس الرشيد و فيه الغناء، فيجعل مكان السرور به بكاء، كأنّه يتذكّر به نعيم الآخرة!
و قال أحمد بن أبي دواد: إن كنت لأسمع الغناء من مخارق عند المعتصم، فيقع عليّ البكاء! حتى إنّ البهائم لتحنّ إلى الصوت الحسن و تعرف فضله. و قال العتابي و ذكر رجلا، فقال: و اللّه إنّ جليسه لطيب عشرته لأطرب من الإبل على الحداء، و النحل على الغناء.»[4]
توضیح:
1. فلاسفه معتقدند که نغمه ها، باقی مانده آن سخنانی هستند که زبان نمی تواند بیان کند
2. و وقتی این نغمه ها ظاهر شد، نفس عاشق آن می شود و نسبت به آن آرزومند می شود.
3. و به همین جهت اهل صناعات وقتی خسته می شدند، با ترنّم به خویش استراحت می دهند.
4. و هیچ کس نیست مگر اینکه با صدای خود، به وجد می آید و از صدای خود خوشش می آید
5. [لو لم یکن...] و اگر فضیلت صدای خوش بر بقیه لذت ها نبود، جز اینکه در بقیه آنها معانات (سختی) بر جوارح وارد می شود. و در صدای خوش چنین نیست، همین کفایت می کرد.
6. و گاه با صدای خوش به خیر دنیا و آخرت رسیده می شود چراکه به مکارم اخلاق رهنمون می شود... [ذّب عن الاعراض = دوری از اعراض] [یمثل فی الضمیر= نعمت های ملکوتی را در ذهن خود نقش می بندد]
7. ابویوسف و احمد بن ابی داود هم در مجالس غنا، به جای خنده گریه می کرده اند به سبب ذکر آخرت.
8. بهائم هم خوب این صوت را می شناسند و عتابی می گوید رفیق من، در خوش محضر بودن، بیشتر مرا به وجد می آورد از حداء برای شتر.