« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

96/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم



    1. «وَ عَنْهُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ‌ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ مَيِّتٌ قُطِعَ رَأْسُهُ قَالَ عَلَيْهِ الدِّيَةُ قُلْتُ فَمَنْ يَأْخُذُ دِيَتَهُ قَالَ الْإِمَامُ هَذَا لِلَّهِ وَ إِنْ قُطِعَتْ يَمِينُهُ أَوْ شَيْ‌ءٌ مِنْ جَوَارِحِهِ فَعَلَيْهِ الْأَرْشُ لِلْإِمَامِ.» [1]

سند حدیث: سند روایت چنین است:

محمد بن الحسن (شیخ طوسی) با اسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن یعقوب بن یزید...

یعقوب بن یزید انباری را سابقاً توثیق کردیم او را کثیر الروایه، صدوق و ثقه دانسته اند. [2]

یحیی بن مبارک: توثیقی درباره او وارد نشده است ولی یعقوب بن یزید از او روایات زیاد دارد.

عبدالله بن جبله: نجاشی او را توثیق کرده است. [3] و می نویسد: «و کان عبدالله واقفاً و کان فقیهاً ثقةً مشهوراً»

ابی جمیله: مفضّل بن صالح: رجال نجاشی او را تضعیف کرده است. [4] همچنین ابن غضائری[5] می نویسد: «کذّاب ضعیف یضع الحدیث» امّا چون صفوان و بزنطی از او روایت دارند و حسن بن محبوب و ابن فضال از او روایات کثیره دارند، می توان او را توثیق کرد.

توجه شود که در تعارض توثیق عام و تضعیف شخص باید به مورد توجه کرد و در مانحن فیه وقتی صفوان و بزنطی با راوی از نزدیک آشنایی دارند و او را توثیق کرده اند، تضعیف های قرن های بعد مفید نیست، ضمن اینکه ظاهراً تضعیف های ابن غضایری از روی متن روایات راوی بوده است. یعنی اگر متن روایات یک راوی خوب نبوده، وی او را تضعیف می کرده است.

    2. «وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ قَطَعَ رَأْسَ الْمَيِّتِ قَالَ عَلَيْهِ الدِّيَةُ لِأَنَّ حُرْمَتَهُ مَيِّتاً كَحُرْمَتِهِ وَ هُوَ حَيٌّ.» [6]

سند حدیث: شیخ طوسی باسناده از محمد بن علی بن محبوب عن احمد بن محمد بن عیسی...

عبدالرحمن بن ابی نجران: نجاشی می نویسد: «کان عبد الرحمن ثقۀ ثقۀ، معتمداً علی مایرویه»[7]

    3. «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَطَعَ رَأْسَ رَجُلٍ مَيِّتٍ قَالَ عَلَيْهِ الدِّيَةُ فَإِنَّ حُرْمَتَهُ مَيِّتاً كَحُرْمَتِهِ وَ هُوَ حَيٌّ.» [8]

سند حدیث: شیخ طوسی باسناده عن حسین بن سعید...، حدیث مرسله است.

    4. «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ قَطَعَ رَأْسَ الْمَيِّتِ قَالَ عَلَيْهِ الدِّيَةُ لِأَنَّ حُرْمَتَهُ مَيِّتاً كَحُرْمَتِهِ وَ هُوَ حَيٌّ.» [9]

سند حدیث: شیخ طوسی باسناده عن حسین بن سعید...

روایت صحیحه است.

ما میگوئیم:

درباره دلالت این روایات همان گونه می توان سخن گفت که درباره دلیل قبل مطرح کردیم اولاً: قدر متیقن در مقام تخاطب در زمان صدور روایت جایی است که در جنگ ها قطع رأس می کردند و برای تنکیل و عقوبت و یا ارعاب دیگران و یا انتقام گرفتن، به چنین عملی دست می زدند (به عبارت دیگر: روایات منصرف به امثال چنین صورتی است، انصراف یعنی تقیید به قرینه حالیه که می تواند همان قدر متیقن در مقام تخاطب باشد.)

ثانیاً: اطلاق در جایی است که تقیید ممکن باشد، و چون تقیید به صورت منفعت عقلایی پزشکی در زمان ائمه مطرح نبوده است، اشکال اطلاق گیری نسبت به چنین صورتی هم ممکن نیست.

جمع بندی بحث تشریح:

با توجه به آنچه آوردیم، تشریح اگر دارای غرض عقلایی برای پیشبرد علم یا سلامت بشر باشد و هم‌چنین اگر برای کشف منشأ جرم واقع شود، بلا اشکال است، همین مطلب را در تقریری که از مباحث حضرت امام موجود است می توان یافت، اگرچه در تحریر الوسیله و استفتاءات به گونه ای دیگر فتوی داده شده است:

ایشان در تحریرالوسیله می نویسند:

«مسألة 1: لا يجوز تشريح الميت المسلم، فلو فعل ذلك ففي قطع رأسه و جوارحه دية ذكرناها في الديات، و أما غير المسلم فيجوز ذميا كان أو غيره، و لا دية و لا أثم فيه.

مسألة 2: لو أمكن تشريح غير المسلم للتعلمات الطبية لا يجوز تشريح المسلم‌ و إن توقف حياة مسلم أو جمع من المسلمين عليه، فلو فعل مع إمكان تشريح غيره أثم، و عليه الدية.

مسألة 3: لو توقف حفظ حياة المسلم على التشريح و لم يمكن تشريح غير المسلم فالظاهر جوازه،

و أما لمجرد التعلم فلا يجوز ما لم تتوقف حياة مسلم عليه.

مسألة 4: لا إشكال في وجوب الدية إذا كان التشريح لمجرد التعلم‌ و أما في مورد الضرورة و التوقف المتقدم فلا يبعد السقوط على إشكال.» [10]

 

توضیح:

ماحصل فرمایش ایشان آن است که:

تشریح غیر مسلمان جایز استتشریح مسلماناگر: تشریح غیر مسلمان در دسترس است (تشریح مسلمان حرام است):اگر تشریح غیر مسلمان در دسترس نیستحیات مسلمان وابسته به تشریح مسلمان است: (تشریح مسلمان جایز است)حیات مسلمان وابسته به تشریح مسلمان نیست: (تشریح مسلمان جایز نیست) (الف)تشریح غیر مسلمان جایز استتشریح مسلماناگر: تشریح غیر مسلمان در دسترس است (تشریح مسلمان حرام است):اگر تشریح غیر مسلمان در دسترس نیستحیات مسلمان وابسته به تشریح مسلمان است: (تشریح مسلمان جایز است)حیات مسلمان وابسته به تشریح مسلمان نیست: (تشریح مسلمان جایز نیست) (الف)

 

قسمت الف: می تواند صورتی باشد که تشریح روی اجزاء غیر رئیسه است که حیات متوقف بر آن نیست و می تواند در جایی باشد که صرف تعلّم پزشکی است و الان حفظ حیات مسلمان به آن وابستگی ندارد [این بحث را می توان در استفتاءات ایشان هم دید. [11] ]

 


[1] وسائل الشيعة، ج‌29، ص326.
[2] رجال نجاشی، ص450. فهرست طوسی، ص508. رجال طوسی، ص369.
[3] ص216.
[4] رجال نجاشی، ص128.
[5] رجال، ص88.
[6] وسائل الشيعة، ج‌29، ص327.
[7] رجال نجاشی، ص235.
[8] وسائل الشيعة، ج‌29، ص327.
[9] وسائل الشيعة، ج‌29، ص327.
[10] تحرير الوسيلة، ج‌2، ص624.
[11] موسوعه الامام الخمینی، ج41، ص384.
logo