96/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
روایات تحریم مثله:
حضرت امیر در حدیثی که مربوط به جنگ صفین است، خطاب به مومنان می فرماید:
1. حضرت امیر در حدیثی که مربوط به جنگ صفین است، خطاب به مومنان می فرماید:
«وَ لَا تَمْثُلُوا بِقَتِيلٍ»[1]
سند روایت: روایت را کافی مستقیماً از «مالک بن اعین» نقل می کند. مالک از برادران زراره نیست[2] وی مالک بن اعین جهنی است و توثیق شده است.
2. امیر المومنین از پیامبر نقل می کند
«قال لابنه الحسن یا بُنیّ، اُقتل قاتلی و ایاک و المثله فانّ رسول الله کرهها و لو بالکلب العقور.»
روایت را شیخ مفید در اختصاص نقل کرده است. [3] همین مطلب در نهج البلاغه نیز وارد شده است و به این صورت نقل گردیده است:
«ألا لا تقتلن بي إلا قاتلي، انظروا إذا أنا مت من ضربته هذه فاضربوه ضربة بضربة، و لا تمثلوا الرجل، فإني سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول: إياكم و المثلة و لو بالكلب العقور.»[4]
3. «وَ عَنْهُ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ إِذَا بَعَثَ أَمِيراً لَهُ عَلَى سَرِيَّةٍ- أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي خَاصَّةِ نَفْسِهِ- ثُمَّ فِي أَصْحَابِهِ عَامَّةً ثُمَّ يَقُولُ- اغْزُ بِسْمِ اللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ- قَاتِلُوا مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ- لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُوا- وَ لَا تَقْتُلُوا وَلِيداً وَ لَا مُتَبَتِّلًا فِي شَاهِقٍ.»[5]
همین روایت به اندکی تغییر در محاسن برقی وارد شده است[6] همچنین این روایت با سند: کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن معاویة بن عمار قال: اظنّه عن ابی حمزه ثمالی عن ابی عبدالله.
[ظاهراً یعنی ابن ابی عمیر می گوید گمان می کنم که معاویه از ابی حمزه روایت را نقل کرده است] در وسائل نقل شده است.[7]
این سند هم صحیحه است.
سند: سند روایت چنین می باشد محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن هارون بن مسلم... مسعدة بن صدقه برخی او را عامی (زیدی بتری) می دانند[8] ولی توثیق شده است. کشی می نویسد مسعده عامی است ولی به شیعه محبت و میل شدید دارد توثیق او را هم از اعتماد هارون بن مسلم می توان استفاده کرد. هارون بن مسلم ثقه و وجه است[9] ولی از مسعده روایات بسیاری نقل کرده است.*
لا تغدروا: مکر نکنید
لا تَغُلُّوا: زنجیر نکنید (زنجیری که جای آن روی گردن می مانده است)، خیانت کردن.
متبتّل: تنها گذاشتن
شاهق: جای بلند.
4. «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ مَا هَذَا الْإِسْرَافُ الَّذِي نَهَى اللَّهُ عَنْهُ قَالَ نَهَى أَنْ يَقْتُلَ غَيْرَ قَاتِلِهِ أَوْ يُمَثِّلَ بِالْقَاتِلِ الْحَدِيثَ.» [10]
سند روایت: مرسله است
محمد بن سلیمان: مجهول است
سیف بن عمیره: مرحوم شیخ طوسی و نجاشی او را توثیق کرده اند[11]
اسحق بن عمار: درباره وی قبلا صحبت کرده ایم و توثیق شده است اگرچه شیخ طوسی او را فطحی دانسته است.
5. عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع لَمَّا قَتَلَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ قَالَ احْبِسُوا هَذَا الْأَسِيرَ وَ أَطْعِمُوهُ وَ أَحْسِنُوا إِسَارَهُ فَإِنْ عِشْتُ فَأَنَا أَوْلَى بِمَا صَنَعَ بِي إِنْ شِئْتُ اسْتَقَدْتُ وَ إِنْ شِئْتُ عَفَوْتُ وَ إِنْ شِئْتُ صَالَحْتُ وَ إِنْ مِتُّ فَذَلِكَ إِلَيْكُمْ فَإِنْ بَدَا لَكُمْ أَنْ تَقْتُلُوهُ فَلَا تُمَثِّلُوا بِهِ.»[12]
سند روایت: درباره قرب الاسناد سابقاً سخن گفتیم، اگرچه برخی به سبب اختلاف نسخه های این کتاب در صورتی روایات این کتاب را می پذیرند که در جای دیگری هم موجود باشد.
سندی بن محمد: ابان بن محمد (خواهرزاده صفوان بن یحیی است) نجاشی او را «ثقه و وجه در میان اصحاب کوفی» بر می شمارد. [13]
ابی البختری: وهب بن وهب او را «کذّاب» دانسته اند[14] نجاشی می نویسد: «روی عن ابی عبدالله و کان کذّابا و له احادیث مع الرشید فی الکذب، قال سعد [بن عبدالله] تزوّج ابو عبدالله بامّه، له کتاب یرویه جماعة»
وی قاضی القضات هارون در بغداد بوده است.[15]
شیخ می نویسد: به روایات منفرده او عمل نمی شود. شیخ همچنین او را عامی المذهب دانسته است.[16]
آیت الله زنجانی می گویند، کتاب او ظاهراً مورد قبول بوده است که علیرغم همه معایب وی، توسط روات شیعه نقل شده است.