96/10/24
بسم الله الرحمن الرحیم
دلیل چهارم:
برخی از بزرگان معاصر، خواسته اند با تمسک به آیه شریفه «و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» ثابت کنند که تغییر جنسیّت حرام است، ایشان پس از بحثی طولانی نتیجه گرفته اند که آدمی حق ندارد قدرت و قوای خود را نابود سازد.[1]
ما می گوئیم:
روشن است که هلاکت در آیه، اولاً: به معنای هلاکت نفس است و نه هلاکت عضو و ثانیاً از نظر عرفی اگر عمل جراحی دارای غرض عقلایی باشد نه تنها هلاکت نیست بلکه بعضاً ضد آن است؛ کما اینکه در عمل های زیبایی می توان چنین مطلبی را به راحتی تصویر کرد. ثالثاً: برفرض که هلاکت یک عضو را بتوان جزئی از نفس به شمار آورد ولی این خلاف متفاهم عرفی از «هلاکت نفس» است که به هلاکت کل فهم می شود.
دراین باره در بحث از تعقیم سخن گفتیم)
دلیل پنجم:
در برخی از صورت ها، ممکن است تغییر جنسیت به تعقیم منجر شود و تعقیم حرام است.
ما می گوئیم: در بحث از تعقیم، حرمت این عنوان را نپذیرفتیم و گفتیم اگر تعقیم دارای مصلحت عقلایی باشد حرام نمی باشد.
خاتمه:
در برخی از صورت ها ممکن است (نادراً) بتوان گفت تغییر جنسیّت حرام است. مثلاً اگر وظیفه ای بر عهده مرد است و شارع انجام این وظیفه را می خواهد (مثلا اگر گفتیم یک نفر در یک منطقه وجود دارد و او تنها قاضی دارای شرائط قضاوت است، در این صورت شارع انجام این واجب را از او می خواهد، و این واجب کفایی در حق او عینی می شود) در این صورت می توان گفت تغییر جنسیّت به سبب اینکه «زن شرط لازم انجام این کار را ندارد.» حرام است، حال اگر در همین فرض، ضرورت برای قاضی پدید آمد، مسئله از مصادیق تزاحم می شود.
بـحث: شبیـه سـازی
مقدمـه 1:
در تاریخ بشر، توالد بدون نیاز به آمیزش جنسی دارای سابقه است؛ چنانکه برخی نوشته اند این امر در میان داستان سرایی ها سابقه داشته است.[2]
در آثار ابن طفیل اندلسی، ابن نفیس، جامی (در میان متفکران اسلامی) و گوته، مری شلی، جرج وِلز (از دانشمندان غربی) رد پای این مطلب قابل مشاهده است.[3]
از قرن بیستم داستان های بسیاری با این مضمون نوشته شده که می توان آنها را تلاش ذهنی بشر برای رسیدن به توانایی علمی در این عرصه دانست.[4]
مقدمـه2: تاریخ شبیه سازی در جهان معاصر[5] :
در سال ۱۹۶۲، جان بی. گوردون برای نخستین بار موفق شد تا قورباغه ای را شبیه سازی کند و آن را زنده به دنیا آورد. این رخداد، مسئله شبیه سازی را از مرحله تخیل صرف به حوزه مطالعات آکادمیک کشاند.
در این مرحله، مسئله شبیه سازی با نشر مقاله «ژنتیک تجربی و تکامل انسان» وارد مرحله تازه ای شد. جوشوا (یوشع) لدربرگ در این مقاله مسائلی را پیش کشید که تا سی سال بعد، همچنان نقض و ابرام شد.
در ادامه کار لدربرگ، پل رمزی مقاله «انسان تاختگی» را منتشر کرد و در آن ملاحظاتی درباره شبیه سازی انسانی پیش کشید. وی برای شبیه سازی انسانی فوایدی برشمرد، از جمله امکان شبیه سازی فرد مورد نظر، کنترل جنسیت نوزاد و تولید موجوداتی با اعضای قابل تعویض، اما از نظر او شبیه سازی انسانی مخاطراتی نیز در بر داشت. وی نوشت:
مشکل اصلی شبیه سازی انسانی آن است که مفهوم «ابوّت» و ماهیت آن در این فرآیند ناپدید میگردد؛ از دیدگاه این نویسنده تولید مثل انسانی نتیجه و جلوه میثاقی است که خداوند با انسان بسته است: در عمل تولید مثل است که خداوند خود را متجلی می کند، زیرا در این عمل شوهر، زن و خداوند هر سه مشارکت دارند.
و دومین اشکال اساسی رمزی بر ضد شبیه سازی انسانی این بود که در این فرآیند، مفهوم فردیت و شخصیت از میان می رود؛ زیرا با تکثیر یک فرد، فرد جدید دیگر فردیت وتمایز نخواهد داشت. وی در ادامه مقاله خود، بحث آشفتگی روابط خویشاوندی را پیش کشید.
در سال 1972 ربّی آزریل روزنفیلد از منظر آیین یهود ملاحظات خود را در باب شبیه سازی انسانی بیان کرد. وی در مقاله «یهودیت و طراحی ژن» گفت که طبق قانون برای فرزند وجود پدر شرط نیست، در نتیجه شبیه سازی انسانى مى تو اند مجاز باشد، زیرا دلیلی بر منع آن نیست.
لئون آیزنبرگ نیز در دفاع از شبیه سازی انسانی گفت که رشد مغز انسان عمدتاً پس از تولد رخ می دهد در نتیجه در شبیه سازی انسانی با مشکل عدم فردیت و تمایز مواجه نخواهیم شد. افزون بر آن، منع شبیه سازی انسانی گره گشا نیست: «نه دانش، بلکه جهل است که موجب بدبختی می شود. این نه علم است، بلکه به کارگیری آن برای اغراض غیر انسانی است که بقای ما را تهدید می کند. پرسشهای بنیادین اخلاقِ علم، پرسش های سیاسی است: چه کسی محصولات آن را کنترل خواهد کرد؟ برای چه اغراضی به کار گرفته خواهند شد.؟»
در همین زمان ریچارد مک کورمیک، به صف مخالفان شبیه سازی پیوست و گفت که شبیه سازی و تکنولوژی ژنتیک این پرسش را فراپیش می کشد که انسان چیست؟ نگرانی او از کهن ترین موضع گیریها در این عرصه به شمار می رود.
در این مرحله، مناقشات کلامی و دلایل الاهیاتی درباره ماهیت و هویت شخص شبیه سازی شده جای خود را به دلایل حقوقی داد و متفکران حقوقدان پای به معرکه گذاشتند. به تدریج دلایل سکولار در این عرصه رشد کرد و به جای پرسش های کهن، سؤالهای تازه ای مطرح گشت.
در سال ۱۹۸۴ پیتر سینگر و دین ولز کتاب ساخت بچه ها را منتشر کردند و در آن، خواستار منع شبیه سازی به دلیل مخاطرات جسمی که می تواند برای نوزاد در برداشته باشد، شدند. آنگاه گفتند که اگر قرار باشد شبیه سازی مجاز گردد، تعداد افرادی که قرار است از روی یک فرد شبیه سازی شود، باید محدود گردد، زیرا جواز مطلق این کار موجب کاهش تنوع زیستی می شود.
لئون کاس در سال ۱۹۸۵ در کتاب «به سوی علمی طبیعی تر»، در مخالفت با شبیه سازی انسانی بر این نکته تأکید کرد که این کار به حیثیت و کرامت شخص آسیب می رساند و از شأن او می کاهد. طبق تحلیل او، اگر کسی بتواند مثلاً به جای یک جولیا رابرتز، بازیگر زن آمریکایی، ده نفر را شبیه سازی کند، در این صورت می تواند به جای استفاده از این بازیگر گران قیمت، از نسخه های شبیه او با قیمتی کمتر بهره مند شود و این کار یعنی بی ارزش شدن شخص اصلی و کاستن از حیثیت او.
در برابر این نگرش، یکی دیگر از دانشمندان در سال ۱۹۸۵ ادعا کرد که شبیه سازی انسانی از حقوق فردی و بخشی از آزادی تولید مثل است و از این رو، نمی توان قانوناً مانع این کار شد.
در سال ۱۹۷۴، گونتر استنت زیست شناس مولکولی در دانشگاه کالیفرنیا، مدعی شد که شبیه سازی انسانی به تحقق کمال انسانی کمک می کند، به نوشته او همه آرمان شهر پردازان بصیر، آرمان شهر خود را نه از انسانهای عادی، بلکه از انسانهای فرشته وش و عاری از رذایل انسانی فراهم آورند و از نظر وی، شبیه سازی انسانی این امکان را فراهم می سازد تا چنین افرادی ایجاد شوند.
یک سال بعد از شبیه سازی جنینی، یعنی سال 1994، آثار متعددی به مسئله شبیه سازی انسانی پرداخت و مقالات فراوانی در این زمینه منتشر شد.
در این مرحله، دیگر کمتر سخنی از ناپدید شدن میثاق پدری و مانند آن بود و نقطه ثقل دلایل، از مسائل الاهیاتی به نگرش ماشین انگارانه انسان منتقل شده بود.
در ۲۴ فوریه ۱۹۹۷، نشریه نیویورک تایمز مقاله ای درباره میش شبیه سازی شده ای به نام «دالی» منتشر کرد. دالی گوسفند است نه انسان، اما این مسئله نشان داد که تکنولوژی لازم برای شبیه سازی انسانی بر درگاه ایستاده است و تا تحقق آن تنها چند سالی فاصله است و دیگر شبیه سازی انسانی نه رؤیایی ادبی تخیلی، که امکانی علمی است. این خبر موجی از حیرت، هراس و انزجار عمومی برانگیخت. نخستین موج در برابر این خبر و امکان اجرای آن بر روی انسان، محکوم کننده بود.
یک سال بعد، پزشکی به نام ریچارد سید اعلام کرد که قبل از آن که شبیه سازی انسانی ممنوع شود، قصد دارد نخستین انسان را شبیه سازی کند و اگر این کار در ایالات متحده امکان پذیر نباشد، آن را در مکزیک انجام خواهد داد.
در پی اظهارات سید، و البته نه به علت آن، نوزده کشور عضو شورائی اروپا، شبیه سازی انسانی را ممنوع کردند و نخستین قطعنامه را در این مورد تصویب نمودند. نخستین ماده این قطعنامه مقرر می داشت که: «هرگونه مداخله با قصد آفریدن موجودی انسانی که از نظر ژنتیکی با موجود انسانی دیگری، چه زنده و چه مرده، یکسان باشد، ممنوع است.»
روزی که خبر شبیه سازی دالی اعلام شد، بیل کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا، در نامه ای به رئیس کمیسون ملی مشورتی اخلاق زیستی از او خواست تا طی نود روز گزارشی جامع درباره این مسئله، به وی تحویل دهد. این گزارش مفصل، دلایل مخالفت با شبیه سازی انسانی را به دو مقوله کلی تقسیم کرد: برخی دلایل ناظر به وضع سلامتی جنین و مخاطراتی است که حیات او را تهدید می کند و برخی نیز ناظر به سلامت مادر است. مستند گزارش در این مورد، وضع «دالی» و تجارب ناموفق و شکست خورده قبل از او بود. در این گزارش، پس از تحلیل دلایل دینی مخالفت با شبیه سازی انسانی، نتیجه گیری شده بود که برخی از این دلایل، از شبیه سازی انسانی دفاع میکند و به سلطه انسان بر طبیعت تأکید می کند؛ حال آن که برخی از دلایل، این کار را ناقض کرامات انسانی می شمارد. البته در این گزارش به دلایل موافقان شبیه سازی انسانی نیز اشاره شده بود. عمده این دلایل بر اساس آزادی فردی و حق تکثیر و تولید مثل استوار بود. این گزارش پس از تحلیل جوانب مختلف مسئله شبیه سازی انسانی، با پنج توصیه به پایان می رسید. اولین توصیه آن بود که در شرایط فعلی و به دلیل مخاطرات عملی بالایی که شبیه سازی انسانی در پی دارد، این کار اخلاقاً ناپذیرفتنی است و باید ممنوع شود.
فراهم شدن امکان شبیه سازی انسانی بازتاب های وسیعی در سطح جهان داشت. جرج دبلیو. بوش، رئیس جمهور آمریکا، نیز طی سخنانی مخالفت شدید خود را با شبیه سازی انسانی اعلام کرد.
کلیسا نیز از این موضعگیری سپاسگزاری کرد. سازمان بهداشت جهانی نیز در ۱۱ مارس ۱۹۹۷ اعمال این تکنیک را بر انسان محکوم کرد و آن را ناقض کرامت انسان دانست. مجمع بهداشت جهانی نیز در پی گزارش
سازمان بهداشت جهانی درباره شبیه سازی انسانی، پانزدهمین مجمع خود را در ۱۴ مه همان سال در ژنو برگزار کرد و شبیه سازی انسانی را از نظر اخلاقی ناپذیرفتنی اعلام داشت.