96/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
ادله قائلین به حرمت:
دلیل اول) آیه شریفه تحریم تغییر خلق الله
«وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا.»[1]
ترجمه: و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد و وادارشان مى كنم تا گوشهاى دامها را شكاف دهند، و وادارشان مى كنم تا آفريده خدا را دگرگون سازند، و[لى] هر كس به جاى خدا شيطان را دوست [خدا] گيرد، قطعا دستخوش زيان آشكارى شده است.
مرحوم تبریزی با استناد به همین مطلب، حکم به حرمت تغییر جنسیّت کرده اند. ایشان در استفتائی می نویسند:
«سوال: ما هو حکم استبدال الرجل ذکره بفرج اُنثی، او استبدال الاُنثی فرجها بذکر رجل، بالعملیات التی یجریها اطباء العصر، اذا کان هذا لغرض شهوانی فقط، او کان لغرض الانجاب کأن یکون المستبدل مصاباً بعقم لایشفی و لحبّه النسل استبدال فرجه؟
جواب: هذا غیر جائز، لانّه من تغییر خلق الله تعالی سبحانه و تعالی»[2]
در جواب به این استدلال برخی از بزرگان نوشته اند:
«فإن قلت: قوله تعالى في سورة النساء: وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ يدلّ على حرمة تغيير الصورة التي خلقها اللّه تعالى.
قلت: الأخذ بإطلاق الآية يقتضي حرمة جميع الصنائع و التغييرات في نظام الطبيعة، و لا يلتزم بذلك أحد. و لعلّ المراد في الآية بمناسبة الحكم و الموضوع تغيير العقائد الحقة و أحكام الفطرة التي فطر الناس عليها بسبب وسوسة الشيطان.
قال الطبرسي في مجمع البيان في ذيل الآية: «قيل: يريد دين اللّه و أمره، عن ابن عباس و إبراهيم و مجاهد و الحسن و قتادة و جماعة، و هو المرويّ عن أبي عبد اللّه عليه السّلام و يؤيده قوله- سبحانه و تعالى: فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللّهِ.»[3]
ما می گوئیم:
سابقاً در بحث حلق لحیه مفصلاً به این آیه و نحوه دلالت آن پرداختیم. در آنجا گفتیم:
1. مرحوم شیخ طوسی در تفسیر این آیه می نویسد:
«اختلفوا فی معناه فقال ابن عباس و الربیع بن أنس عن أنس إنّه الإخصاء و کرهوا الإخصاء فیالبهائم، و به قال سفیان و شهر بن حوشب و عکرمة و ابوصالح. و فی الروایة أخری عن ابن عباس: فلیغیرنّ دین الله، و به قال إبراهیم و مجاهد وروی ذلک عن أبی جعفر و ابی عبدالله (ص) قال مجاهد: کذب العبد یعنی عکرمة فی قوله: إنه الإخصاء وإنّما هو تغییر دین الله الذی فطر الناس علیه فی قوله:(فطرةالله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیّم) و هو قول قتادة و الحسن و السدّی و الضحاک و ابن زید. و قال قوم هو الوشم، روی ذلک عن الحسن و الضحاک و ابراهیم أیضاً و عبدالله، و قال عبدالله: لعن الله الواشمات و الموتشمات و المتفلجات المغیّرات خلق الله، و قال الزجّاج: خلق الله تعالی الانعام لیأکلوها فحرّموها علی أنفسهم، و خلق الشمس و القمر و الحجارة مسخّرة للناس ینتفعون بها فعبدها المشرکون. و أقوی الأقوال قول من قال: فلیغیّرنّ خلق الله بمعنی دین الله، بدلالة قوله: (فطرةالله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیّم)، و یدخل فی ذلک جمیع ما قاله المفسّرون لأنه إذا کان ذلک خلاف الدین فالآیة تتناوله.»[4]
متفلجات = تیز کننده های دندان
2. مرحوم طباطبایی هم در المیزان درباره این آیه می نویسد:
«ولامرنهم بتغيير خلق الله وينطبق على مثل الاخصاء وأنواع المثلة واللواط والسحق و ليس من البعيد أن يكون المراد بتغيير خلق الله الخروج عن حكم الفطرة وترك الدين الحنيف»[5]
3. با توجه به آنچه خواندیم می توان مطمئن شد که تغییر جنسیّت مراد از «تبدیل خلق الله» نیست، چراکه قطعاً هر نوع تغییری در خلق الله حرام نیست و آیه نمی تواند مطلق باشد (حتی اگر آن را به معنای تغییر در خلقت ظاهری بدانیم.)
دلیل دوّم: حرمت تشبّه زن به مرد و مرد به زن.
سابقاً در بحث از حلق لحیه گفتیم برخی هر نوع مشابهت مرد به زن و مشابهت زن به مرد را حرام می دانند و در این میان به روایت نبوی « لعن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم المتشبّهين من الرجال بالنساء و المتشبّهات من النساء بالرجال.» تمسک کرده اند. در این بحث نیز ظاهراً برخی از فقهای اهل سنّت خواسته اند با استدلال به همین روایت حکم به تحریم تغییر جنسیّت دهند.
«و قد ورد فی الصحیح ایضاً: «لعن رسول الله ص المتشبّهین من الرجال بالنساء، و المتشبهات من النساء بالرجال». و هذا ان کان مجرّد تشبّه ظاهری، فکیف به إن کان تغییراً فعلیاً فی البنیة العضویة».[6]
ما می گوئیم:
1. سابقا در پاسخ به استدلال به این روایت آورده ایم که این روایت مربوط به همجنس گرایی است.
2. مضمون این روایت در روایات متعدده مطرح است چنانکه شیخ انصاری در بحث «تزیین الرجل بما یختص بالنساء» آنها را در مکاسب تجمیع کرده و می نویسد:
«و في دلالته قصور؛ لأنّ الظاهر من التشبّه تأنّث الذكر و تذكّر الأُنثى، لا مجرد لبس أحدهما لباس الآخر مع عدم قصد التشبّه.
و يؤيّده المحكي عن العلل: أنّ علياً عليه السلام رأى رجلًا به تأنيث في مسجد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم فقال له: «أُخرج من مسجد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم فإنّي سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم يقول: لعن اللّه .. إلخ».
و في رواية يعقوب بن جعفر الواردة في المساحقة: أنّ «فيهن قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: لعن اللّه المتشبّهات بالرجال من النساء .. إلخ».
و في رواية أبي خديجة، عن أبي عبد اللّه عليه السلام: «لعن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم المتشبّهين من الرجال بالنساء و المتشبّهات من النساء بالرجال، و هم: المخنّثون، و اللائي ينكحن بعضهن بعضاً»[7]
3. روایت علل الشرایع با سند زیر وارد شده است:
«صدوق عن ابیه عن محمد بن یحیی عن محمد بن احمد عن احمد بن ابی عبدالله عن ابی الجوزا عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي (ع)»
سند روایت:
ابی الجوزاء: مُنَبّه بن عبدالله، نجاشی و علامه او را توثیق کردهاند.[8] وی ظاهراً زیدی و عامی بوده است.
احمد بن عبدالله برقی و پسرش محمد بن احمد نیز از بزرگان هستند.
حسین بن عُلوان کلینی برخی وثاقت او را رد کردهاند.[9] وی عامی بوده است، برادرش حسن گرایش شیعی داشته است. تعبیر نجاشی درباره حسین به گونهای است که معلوم نیست درباره حسین است یا حسن: «کوفی عامّی و اخوالحسن یکنّی ابا محمد ثقة رویا عن ابی عبدالله علیه السلام و لیس للحسن کتاب والحسن اخص بنا واولی، روی الحسین عن الاعمش و هشام بن عروه و للحسین کتاب تختلف روایاته»[10] اما ممکن است بتوانیم از تعبیر «اخص بنا» نوعی خصوصیت برای حسین هم ثابت کنیم.
نکته دیگر که به نوعی مؤید وثاقت اوست، کثرت روایت حسین بن سعید از اوست.
عمرو بن خالد واسطی نیز توسط کشی توثیق شده است وی از زیدیه بوده است.
4. مرحوم خویی نیز استدلال به روایات تشبّه را رد کرده و مینویسد:
«إنه ورد النهي عن التشبه في الاخبار المتظافرة و لعن اللّه و رسوله المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال، و لكن هذه الاخبار كلها ضعيفة السند، فلا تصلح دليلا للقول بالحرمة. و مع الإغضاء عن ذلك فلا دلالة فيها على حرمة التشبه في اللباس، لان التشبه فيها إما ان يراد به مطلق التشبه أو التشبه في الطبيعة، كتأنث الرجل و تذكره المرأة، أو التشبه الجامع بين التشبه في الطبيعة و التشبه في اللباس.
أما الأول فبديهي البطلان، فان لازمه حرمة اشتغال الرجل بأعمال المرأة، كالغزل و غسل الثوب و تنظيف البيت و الكنس و نحوها من الأمور التي تعملها المرأة في العادة، و حرمة اشتغال المرأة بشغل الرجال، كالاحتطاب و الاصطياد و السقي و الزرع و الحصد و نحوها، مع انه لم يلتزم به احد، بل و لا يمكن الالتزام به.و اما الثالث فلا يمكن أخذه كذلك، إذ لا جامع بين التشبه في اللباس و التشبه في الطبيعة فلا يكون امرا مضبوطا، فيتعين الثاني، و يكون المراد من تشبه كل منهما بالآخر هو تأنث الرجل باللواط، و تذكر المرأة بالسحق، و هو الظاهر من لفظ التشبه في المقام.» [11]
5. با توجه به آنچه آوردیم می توان مطمئن شد که مراد از تشبه، همجنس گرایی است. اضف الی ذلک اینکه تغییر جنسیّت تشبّه رجل به مرأه نیست، بلکه تغییر رجل از رجولیت به زن بودن است و لذا اصلاً عنوان مذکور بر این مورد صدق نمی کند.
دلیل سوم:
چنانکه برخی نوشته اند: «برخی صاحب نظران عرب معتقدند تغییر جنسیت مرد به زن و ازدواج وی با مرد دیگر، در واقع ازدواج مرد با مرد بوده و زمینه ای برای گناه لواط است هم چنین است تغییر جنسیّت در زن به مرد و ازدواج وی با زنی دیگر.»[12]
ما می گوئیم:
اولاً: صغرای این مسئله محل تردید بلکه منع است و اگر کسی بخواهد چنین کند، محتاج تغییر جنسیّت نیست.
ثانیاً: بر فرض که کسی با چنین نیّتی، به این عمل دست بزند، اولاً تنها این عمل برای او حرام می شود و نه اینکه حکم به حرمت مطلق کنیم ثانیاً درباره حرمت نیّت و اینکه آیا باعث حرمت عمل می شود یا تنها نیّت کردن حرام است، سابقا بحث شد. [13]