« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

96/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخچه خنثی ها (دو جنسی ها)

از گذشته تا به امروز،خنثی ها (دو جنسی ها) در تمام جوامع یافت می شده اند. این امر، پدیده جدیدی نیست که بشر امروزی آن را کشف کرده باشد. به عبارت دیگر، می توان گفت: از گذشته بسیار دور و تقریبا از زمانی که انسان پا به کره زمین نهاده است افراد خنثی نیز کم و بیش وجود داشته اند. موید این مسئله ،برخی روایات اسلامی است که در مورد خنثی ها (دو جنسی ها) می باشد. فقه اسلامی که سابقه ای بیش از هزار سال دارد، همواره، در مورد مسائل فقهی این گروه سخن گفته است: مانند: ارث، ازدواج، حجاب، نماز و...

در ذیل به یک واقعه تاریخی در مورد یک دو جنسی که در زمان حضرت امیر المومنین علی(ع) اتفاق افتاده است، اشاره می کنیم:

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُعَاوِيَةَ بْنِ مَيْسَرَةَ بْنِ شُرَيْحٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مَيْسَرَةَ بْنِ شُرَيْحٍ قَالَ: تَقَدَّمَتْ إِلَى شُرَيْحٍ امْرَأَةٌ- فَقَالَتْ إِنِّي جِئْتُكَ مُخَاصِمَةً فَقَالَ وَ أَيْنَ خَصْمُكِ فَقَالَتْ أَنْتَ خَصْمِي فَأَخْلَى لَهَا الْمَجْلِسَ فَقَالَ لَهَا تَكَلَّمِي فَقَالَتْ إِنِّي امْرَأَةٌ لِي إِحْلِيلٌ وَ لِي فَرْجٌ فَقَالَ قَدْ كَانَ‌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي هَذَا قَضِيَّةٌ وَرَّثَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ الْبَوْلُ قَالَتْ إِنَّهُ يَجِي‌ءُ مِنْهُمَا جَمِيعاً فَقَالَ لَهَا مِنْ أَيْنَ يَسْبِقُ الْبَوْلُ قَالَتْ لَيْسَ مِنْهُمَا شَيْ‌ءٌ يَسْبِقُ يَجِيئَانِ فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ يَنْقَطِعَانِ فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ فَقَالَ لَهَا إِنَّكِ لَتُخْبِرِينَ بِعَجَبٍ فَقَالَتْ أُخْبِرُكَ بِمَا هُوَ أَعْجَبُ مِنْ هَذَا تَزَوَّجَنِي ابْنُ عَمٍّ لِي وَ أَخْدَمَنِي خَادِماً فَوَطِئْتُهَا فَأَوْلَدْتُهَا وَ إِنَّمَا جِئْتُكَ لِمَا وُلِدَ لِي لِتُفَرِّقَ بَيْنِي وَ بَيْنَ زَوْجِي فَقَامَ مِنْ مَجْلِسِ الْقَضَاءِفَدَخَلَ عَلَى عَلِيٍّ ع فَأَخْبَرَهُ بِمَا قَالَتِ الْمَرْأَةُ فَأَمَرَ بِهَا فَأُدْخِلَتْ وَ سَأَلَهَا عَمَّا قَالَ الْقَاضِي فَقَالَتْ هُوَ الَّذِي أَخْبَرَكَ قَالَ فَأُحْضِرَ زَوْجُهَا ابْنُ عَمِّهَا فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع هَذِهِ امْرَأَتُكَ وَ ابْنَةُ عَمِّكَ قَالَ نَعَمْ قَالَ قَدْ عَلِمْتَ مَا كَانَ قَالَ نَعَمْ قَدْ أَخْدَمْتُهَا خَادِماً فَوَطِئَتْهَا فَأَوْلَدَتْهَا- قَالَ ثُمَّ وَطِئْتَهَا بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع لَأَنْتَ أَجْرَأُ مِنْ خَاصِي الْأَسَدِ عَلَيَّ بِدِينَارٍ الْخَصِيِّ وَ كَانَ مُعَدَّلًا وَ بِمَرْأَتَيْنِ فَقَالَ خُذُوا هَذِهِ الْمَرْأَةَ إِنْ كَانَتِ امْرَأَةً فَأَدْخِلُوهَا بَيْتاً وَ أَلْبِسُوهَا نِقَاباً وَ جَرِّدُوهَا مِنْ ثِيَابِهَا وَ عُدُّوا أَضْلَاعَ جَنْبَيْهَا فَفَعَلُوا ثُمَّ خَرَجُوا إِلَيْهِ فَقَالُوا لَهُ عَدَدُ الْجَنْبِ الْأَيْمَنِ اثْنَا عَشَرَ ضِلْعاً وَ الْجَنْبِ الْأَيْسَرِ أَحَدَ عَشَرَ ضِلْعاً فَقَالَ عَلِيٌّ اللَّهُ أَكْبَرُ ايتُونِي بِالْحَجَّامِ- فَأَخَذَ مِنْ شَعْرِهَا وَ أَعْطَاهَا رِدَاءً وَ حِذَاءً وَ أَلْحَقَهَا بِالرِّجَالِ فَقَالَ الزَّوْجُ- يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع امْرَأَتِي وَ ابْنَةُ عَمِّي أَلْحَقْتَهَا بِالرِّجَالِ- مِمَّنْ أَخَذْتَ هَذِهِ الْقَضِيَّةَ- فَقَالَ إِنِّي وَرِثْتُهَا مِنْ أَبِي آدَمَ (وَ) حَوَّاءَ ع خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ ع وَ أَضْلَاعُ الرِّجَالِ أَقَلُّ مِنْ أَضْلَاعِ النِّسَاءِ بِضِلْعٍ وَ عَدَدُ أَضْلَاعِهَا أَضْلَاعُ رَجُلٍ وَ أَمَرَ بِهِمْ فَأُخْرِجُوا.»[1]

توضیح:

شُریح قاضی در حالی که در مجلس قضاوت حضور داشت، ناگهان زنی وارد شد. گفت: ای قاضی، میان من و دشمنم قضاوت کن.

شریح به آن زن گفت: دشمنت کیست؟

زن گفت: تو هستی؟

شریح گفت راهش دهید.

او را راه دادند و او وارد مجلس شد .

سپس قاضی به او گفت: شکایتت چیست؟

گفت: من، هم آن چه را مردان دارند دارم و هم آن چه را زنان دارند.

شریح گفت: امیر مومنان علی بر اساس مجرای ادرار قضاوت می کند.

وی گفت: من از هر دو مجرا ادرار می کنم و هر دو با هم قطع می شود.

شریح گفت: به خداوند سوگند، من چیزی شگفت انگیز تر از این نشنیدم!

زن گفت: شگفت انگیز تر از این هم هست.

شریح گفت: آن چیست؟

گفت: شوهرم با من آمیزش کرد و من از او بچه اوردم و نیز من با کنیزم آمیزش کردم و او از من بچه آورد.

شریح -با شنیدن این خبر- در حالی که به شدت شگفت زده بود، دست بر دست زد.

آن گاه امیرمومنان آمد و شریح گفت: ای امیر مومنان، بر من چیزی وارد شده که شگفت آور تر از آن نشنیدم. سپس، داستان زن را حکایت کرد. آن گاه امیر مومنان در این باره، از آن زن پرسید.

او، در پاسخ گفت قضیه از همین قرار است.

امیر مومنان به او فرمود: شوهرت کیست؟

گفت: فلانی.

امام کسی را به دنبال او فرستاد و او را فراخواند و فرمود:آیا این زن را می شناسی؟

او گفت: بله،او همسر من است.

آن گاه از وی، درباره آن چه آن زن گفته بود پرسید.

مرد گفت: قضیه همین طور است.

امیر مومنان به وی فرمود: تو شجاع تر از کسی هستی که بر شیر سوار می شود زیرا با این وضعیت، به وی نزدیک می شوی.

آن گاه امیر مومنان فرمود: ای قنبر، این زن را به همراه یک زن دیگر به داخل خانه ای ببر تا دنده های او را بشمارد.

شوهر زن گفت: ای امیر مومنان، من نه مردی را نسبت به وی امین می دانم و نه زنی را.

امیر مومنان فرمود: دینار خواجه(که از صالحان کوفه و مورد اعتماد بود)را نزد من بیاورید.

آن حضرت فرمود: ای دینار، به همراه این زن ،وارد خانه ای شو و او را برهنه کن و به وی دستور بده لنگی بر خود ببندد و دنده های او را بشمار.

دینار این کار را انجام داد، و شمار دنده های او در سمت راست هفده، و در سمت چپ هجده تا بود. از این روی، امیر مومنان لباس، کلاه و کفش مردانه بر تن او کرد و ردایی بر شانه او انداخت و او را جزء مردان به حساب اورد.

شوهر زن گفت: یا امیر مومنان، او دختر عمویم است و از من بچه دارد و در این حال، شما او را جزء مردان به شمار می آورید؟ حضرت فرمود: من درباره او، حکم خدا را صادر کردم زیرا خدای بزرگ حوا را از پهلوی ادم آفرید و از این روی شمار دنده های مردان ناقص و دنده های زنان کامل است.

بررسی و تحلیل

علامه محمد باقر مجلسی در ذیل این حدیث نوشته است: این خبر در بین عامه (اهل سنت) مشهور، و در کتاب های ایشان ثبت است. از این روی، سید مرتضی، مفید و ابن ادریس،علی رغم این که به خبر واحد عمل نمی کنند، به این روایت عمل کرده اند.

علامه حلی، سند روایت را صحیح دانسته و گفته است: کسانی که این خبر را ضعیف دانسته اند، به سند آن توجه نداشته اند.

شیخ طوسی این روایت را در کتاب تهذیب، با تفاوت در برخی الفاظ، از «میسره بن شریح» نقل کرده است. همچنین، شیخ مفید، این روایت را در کتاب ارشاد، بخش قضایای امیر مومنان نقل کرده است.

با توجه به آن چه گذشت، این روایت بین فقهای شیعه و سنی مشهور است و حتی برخی از فقیهان، بر اساس ان، فتوا داده اند مانند: شیخ مفید و سید مرتضی و ابن ادریس حلی در سرائر، آیت الله محمد حسن نجفی صاحب جواهر الکلام و امام خمینی.

از طرف دیگر به سبب اینکه دکتر عبدالکریم بی آزار شیرازی، با تحقیقی که در این زمینه به عمل آورده اند، این حدیث را جعلی می دانند. نیز آیت الله سید حسن مرعشی در صحت مضمون آن تردید دارند.

اساسا عده ای از فقیهان، این روایت را ضعیف دانسته و در سند روایت اشکال می کنند.

آیت الله میرزا حسن بجنوردی می گوید:

«الروایة ضعیفة و المشهور اعرضوا عن العمل بها وادعاء الاجماع مع مخالفة المشهور لایخلوا من غرابة.»[2]

توضیح: روایت ضعیف است و مشهور فقها از عمل و فتوا بر اساس آن روایت، اعتراض کرده اند. ادعای اجماع، با وجود مخالفت مشهور، از غرابت خالی نیست.

محقق حلی (صاحب کتاب شرایع الاسلام) بعد از نقل روایت فوق، می گوید:

«والروایة ضعیفة و الاجماع لم یتحقّق.» [3] روایت ضعیف است و اجماع- ادعایی- را به دست نیاوردیم.

اقسام خنثی

    1. خنثای مشکل: خنثای مشکل کسی است که زن یا مرد بودن او از طریق امارات طبیعی یا علایم شرعی معلوم نمی شود. شهید ثانی در توضیح خنثی مشکل می گوید:

«لانه لا ترجیح لذکوریته علی انوثیته و لانوثیته علی ذکوریته.»[4]

توضیح: چون در خنثای مشکل، مذکر بودن وی بر مونث بودن وی ترجیح ندارد و نیز مونث بودن وی، بر مذکر بودن وی ترجیحی ندارد.

    2. خنثای غیر مشکل: و آن خنثای است که از طریق علایم و امارات، ولو امارات ظنی، می توان فهمید که به زن یا مرد ملحق است، که گاه از آن به خنثای واضح یاد می شود.

اقسام خنثای غیر مشکل

    1. خنثای مونث: هر گاه در خنثی، حالت زنی بر حالت مردی غالب باشد، چنین خنثایی را «خنثای مونث» یا «خنثای اُنثی» نامند.

    2. خنثای مذکر: هر گاه در خنثی، حالت مردی بر حالت زنی غلبه داشته باشد، چنین کسی را «خنثای مذکر» نامند.

از نظر فقیهان اسلامی، خنثای غیر مشکل، خنثایی است که با توجه به علایم و امارات بیان شده در فقه، به یکی از دو جنس مذکر یا مونث ملحق می شود. بنابر این مشهور فقیهان، خنثای غیر مشکل را همانند شک بدوی می دانند که در مرحله بعد تکلیف او معلوم می شود و لذا اگر سخن درباره خنثی به صورت مطلق مطرح است، تنها کسانی را خنثی می دانند که هر دو آلت تناسلی زنانه و مردانه را دارا هستند و قابل حمل بر یکی از دو طرف نیستند و به همین جهت، گروه خنثی غیرمشکل را از شمول تعریف خنثی خارج می دانند.

 


[1] . وسائل الشیعه، ج26، ص287-286، ح3.
[2] . القواعد الفقهیه، ج2، ص59.
[3] . شرایع الاسلام، ج4، ص39.
[4] . اللمعة الدمشقیه، ج8، 194.
logo