« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

96/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم



دلیل ششم بر حرمت اضرار به نفس:

«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ الْجَبَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا لَنُسَافِرُ وَ لَا يَكُونُ مَعَنَا نُخَالَةٌ- فَنَتَدَلَّكُ بِالدَّقِيقِ فَقَالَ لَا بَأْسَ- إِنَّمَا الْفَسَادُ فِيمَا أَضَرَّ بِالْبَدَنِ وَ أَتْلَفَ الْمَالَ- فَأَمَّا مَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ فَإِنَّهُ لَيْسَ بِفَسَادٍ- إِنِّي رُبَّمَا أَمَرْتُ غُلَامِي فَلَتَّ لِيَ النِّقْيَ بِالزَّيْتِ فَأَتَدَلَّكُ بِهِ.» [1]

ترجمه:

ما گاهي وقتها سفر مي‌كنيم و همراه ما سبوس نيست، پس با آرد بدنمان را تميز مي‌كنيم حضرت فرمودند: اشكالي ندارد، فساد (اسراف) زماني است كه به بدن ضرر وارد شود و مال تلف گردد، پس چيزي كه به مصلحت بدن باشد فسادي (اسرافي) در آن نيست. [سبوس و آرد زبر بوده است و باعث تمیز شدن می شده است.]

سند روایت:

از حيث سند نيز، مي‌توان روايت را، صحيحه دانست. چرا كه در مورد محمد بن اسلم جبلي، چنانكه در ذيل دليل اول آورديم، مي‌توان حكم به وثاقت نمود و در مورد عليّ بن ابي‌حمزه بطائني نيز، علي‌رغم آنكه وي را رأس‌الواقفه دانسته‌اند، اما بنابر مبناي آيت‌الله زنجاني روايات منقوله از او، مربوط به دوران سلامت آنها بوده است.

دلالت روایت:

استدلال به اين روايت مي‌تواند به اين نحو باشد كه امام مي‌فرمايند، هر جا مالي در جهت ضرر زدن به بدن مصرف مي‌شود، فاسد است. ظاهراً نيز مراد از اینکه می فرماید «ما اضرّ بالبدن» فساد است (یا اگر علاوه بر اینکه مضّر است، اتلاف مال هم باشد.) آن است که فساد حرام است و لذا اینها مصادیق فساد هستند و فساد هم در اینجا محکوم به حکم تکلیفی است چراکه نمی توان درباره آن به حکم وضعی قائل شد چون تميز كردن بدن قابل تكرار نيست و همچنين عمل عبادي محسوب نمي‌شود تا فساد محکوم به بطلان باشد و احياناً به‌عنوان «حكم به اعاده» معنا شود.

اشکال در دلالت روایت:

چنانکه از ذیل این روایت استفاده می شود روایت درباره اسراف است یعنی روایت می گوید اگر چیزی ضرری باشد مصداق اسراف است و الا مصداق اسراف نیست به عبارت دیگر سائل خیال می کرده است که تلف مال درغیر منافع متعارف اسراف و فساد است، حضرت می فرمایند اگر ضرر باشد اسراف وفساد است والا، اسراف نیست. پس روایت درباره حکم تکلیفی «اضرار به نفس» سخن نمی گوید. اگرچه اتلاف مال برای آن را، اسراف و حرام می داند. توجه شود که«پول دادن به دیگران» اتلاف مال نیست.

همین مطلب در روایات دیگر نیز وارد شده است:

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ عَنِ التَّدَلُّكِ بِالدَّقِيقِ بَعْدَ النُّورَةِ فَقَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِسْرَافٌ فَقَالَ لَيْسَ فِيمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ وَ إِنِّي رُبَّمَا أَمَرْتُ بِالنَّقِيِّ فَيُلَتُّ لِي بِالزَّيْتِ فَأَتَدَلَّكُ بِهِ إِنَّمَا الْإِسْرَافُ فِيمَا أَتْلَفَ الْمَالَ وَ أَضَرَّ بِالْبَدَنِ.»[2]

دلیل هفتم بر حرمت اضرار به نفس:

آیه شریفه 195 سوره بقره می فرماید:

وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ [3]

ترجمه: )از مال خود) در راه خدا انفاق کنید (لیکن نه به حد اسراف)، و خود را به مهلکه و خطر در نیفکنید، و نیکویی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد.

مرحوم طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد:

«قوله تعالى: و أنفقوا في سبيل الله و لا تلقوا بأيديكم إلى التهلكة، أمر بإنفاق المال لإقامة القتال في سبيل الله و الكلام في تقييد الإنفاق هاهنا بكونه في سبيل الله نظير تقييد القتال في أول الآيات بكونه في سبيل الله، كما مر، و الباء في قوله: بأيديكم زائدة للتأكيد، و المعنى: و لا تلقوا أيديكم إلى التهلكة كناية عن النهي عن إبطال القوة و الاستطاعة و القدرة فإن اليد مظهر لذلك، و ربما يقال: إن الباء للسببية و مفعول لا تلقوا محذوف، و المعنى: لا تلقوا أنفسكم بأيدي أنفسكم إلى التهلكة، و التهلكة و الهلاك واحد و هو مصير الإنسان بحيث لا يدري أين هو، و هو على وزن تفعلة بضم العين ليس في اللغة مصدر على هذا الوزن غيره.

و الكلام مطلق أريد به النهي عن كل ما يوجب الهلاك من إفراط و تفريط كما أن البخل و الإمساك عن إنفاق المال عند القتال يوجب بطلان القوة و ذهاب القدرة، و فيه هلاك العدة بظهور العدو عليهم، و كما أن التبذير بإنفاق جميع المال يوجب الفقر و المسكنة المؤديين إلى انحطاط الحياة و بطلان المروة.»[4]

ما می گوئیم:

    1. چنانکه مرحوم هاشمی رفسنجانی هم در تفسیر راهنما استفاده کرده است، آیه شریفه سه نکته را در بر دارد یکی اینکه اگر در راه جهاد انفاق نکنید، خودتان به هلاکت می افتند، دیگر اگر جهاد را ترک کنید در هلاکت می افتید و سوم اینکه انفاق باید در حدی باشد که انفاق کننده به درماندگی نیافتد.[5]

فخر رازی دو احتمال دیگر را هم مطرح می کند به این صورت که: اگر احتمال پیروزی نمی دهید وارد جنگ نشوید.[6] و اینکه بعد از انفاق، کاری نکنید که انفاق شما حبط شود.[7]

    2. فخررازی از سیبویه حکایت کرده است که علاوه بر «تهلکه»، تنصُره و تستُره هم بر همین وزن وارد شده است.[8]

    3. اگر «باء» را زائده بگیریم، چنانکه فخررازی می گوید «ایدی» می تواند به معنای«نفس» باشد چنانکه در آیه شریفه «بما کسبت ایدیکم» و آیه شریفه «بما قدّمت یداک» چنین است و می تواند چنان‌که مرحوم طباطبایی آورده به معنای قدرت باشد.

    4. فخررازی با اشاره به آیه «والذین اذا انفقوا لم یسرفوا» و آیه «و وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ» احتمال سومی که در کلام مرحوم هاشمی آوردیم را مورد اشاره قرار داده است.

    5. نحوه استدلال به آیه چنین است که: اضرار به نفس، هلاکت است و نهی از ایقاع در هلاکت دال بر حرمت است.

    6. در جواب به این استدلال می توان گفت: که هلاکت ظاهراً به معنای از بین رفتن است اعم از اینکه مال یا جان یا جامعه اسلامی به هلاکت افتد.

و اضرار به نفس، از بین رفتن نفس نمی باشد.

ان قلت: هلاکت هر عضوی، به از بین بردن آن است.

قلت: آیه هر نوع هلاکتی را تحریم نمی کند بلکه هلاکتی که «هلاکت شما» باشد را تحریم می کند. و این در صورتی است که ضرر بسیار معتنی به باشد. و اگر هم ضرر مالی است به گونه ای باشد که عرفاً بگوئیم فرد هلاک شد.

 


[1] . وسائل الشیعه، ح5، ج2، ص79.
[2] . وسائل الشیعه، ح4، ج2، ص78.
[3] . سوره بقره/195.
[4] . تفسیر المیزان، ج2، ص64.
[5] . تفسیر راهنما، ج1، ص638.
[6] . ج5، ص150.
[7] . ج5، ص151.
[8] . تفسیر کبیر، ج5، ص148.
logo