« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

95/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم



مسئله2: تدلیس چه حکمی دارد.

ازجمله مسائلی که برای تبیین حکم کاشت ناخن، باید مبنای خود را در مورد آن معلوم کنیم، بحث تدلیس است.

توجه شود که تدلیس عنوانی مستقل است، و در صورت اثبات، حرمت خاص به خود را دارد و لذا نمیتوان آن را مخصص تزیین دانست، بلکه موردی که هم تزیین باشد و هم تدلیس، از مصادیق تزاحم دو عنوان است. البته طبیعی است که عنوان محرّم بر عنوان مستحب مقدّم میشود.

 

حکم تکلیفی تدلیس چیست؟

تدلیس از ماده دَلَسَ به معنای ظلمت است. لغویون تدلیس را «اخفاء العیب» و «عدم بیان عیب»، «خدعه کردن» معنی کردهاند.[1] از مشتقات دیگر این ریشه «دالس» است که به معنی خدعه کردن است.[2]

ظاهراً سایر تعاریف از مصادیق مفهوم ارائه شده در همین تعریف است.

بین فقها درباره اینکه تدلیس آیا فعل وجودی است یا اعم از وجودی و عدمی است، اختلاف وجود دارد.

برخی «اخفاء عیب» را تدلیس دانستهاند و به «سکوت» اشاره ندارند.[3] و برخی تصریح دارند که تدلیس گاه ناشی از سکوت و نگفتن عیب است.[4] ولی برخی سکوت را تدلیس ندانستهاند.[5]

مرحوم محقق ثانی در اینباره مینویسد:

«صدق التدليس في الأبواب يتفاوت، ففي بعض الأحوال لا يعد مدلسا إلّا إذا ظهر الضد كالرقية. فإن من زوج امرأة فظهر كونها رقيقة لا يعد مدلسا إلّا إذا وصفها بكونها حرة، و في بعضها يعد مدلسا بمجرد السكوت عن بيان الحال. كما إذا زوج ذات العيب و لم يبيّن عيبها، و كان المدار في ذلك كون الشي‌ء خللا في الخلقة و عدمه. و كل موضع تحقق فيه خلل الخلقة فالسكوت عنه مع العلم به تدليس، و كل موضع لا يكون كذلك لا يتحقق التدليس، إلّا إذا وصف بصفة كمال فيظهر عدمها كالحرية و البكارة، و الأصل فيه أن الإطلاق محمول على كمالية الخلقة، و لا يقتضي استجماع صفات الكمال، هذا معنى التدليس.»[6]

توضیح:

    1. اگر جایی خلل در خلق شی است، سکوت تدلیس است ولی اگر خلل در صفت است، سکوت تدلیس نیست.

    2. اگر مطلق آورده شود، بر خلقت کامل حمل میشود، و نه بر وجود صفات کمالیه.

ما میگوئیم:

    1. سخن ایشان در «اطلاق» اگر مربوط به اطلاق لفظ باشد قابل اشکال است به اینکه ممکن است گاه بدون کلام کاری صورت پذیرد (مثل کاری که ماشطه میکند). ولی اگر مراد اطلاق لفظی نیست، بلکه «عدم تقیید» و عدم سخن گفتن مراد است، شامل عمل کردهای بدون لفظ هم میشود.

    2. با توجه به آنچه از بزرگان لغت خواندیم، تدلیس هر نوع پنهان کاری است که به گمراهی دیگری منجر شود. ممکن است پنهان کاری ناشی از اظهار نکتهای غیرواقعی باشد و یا ناشی از اخفاء نکتهای واقعی باشد. هر یک از این دو (اظهار یا اخفاء) ممکن است به وسیله ایجاد لفظ یا غیر لفظ باشد و یا به سبب سکوت.

    3. توجه شود که در صدق این عنوان ظاهراً «قصد گمراه کردن» دخیل است. به این معنی که این عنوان از عناوین قصدیه است. (فرقی هم نمیکند که طرف مقابل گمراه شود یا نشود، البته مرحوم خویی درباره مفهوم غش (که یا هم معنای با تدلیس است و یا بسیار به آن نزدیک است) «قصد» را دخیل نمیداند. ایشان مینویسد:

«أنه لا دليل على اعتبار القصد بمعنى الداعي في مفهوم الغش. بداهة كونه من الأمور الواقعية، و هي لا تختلف باختلاف الدواعي كالأمور القصدية، و إنما المعتبر فيه علم البائع بالخلط مع جهل المشتري إياه[7]

والذی یسهل الخطب آنکه لفظ تدلیس در روایات وارد نشده است بلکه این عنوان، اصطیادی است و لذا با اطلاق روایات مواجه نیستیم تا بخواهیم به معنی تدلیس رجوع کنیم. اگرچه با چنین نکتهای در لفظ «غش» مواجه هستیم.

 


[1] . معجم مقایس اللغه، ج2، ص296. .العین، ص270. لسان العرب، ج4، ص387
[2] . جمهره الغه، .ج2، ص647
[3] . مفتاح الکرامه.، ج4، ص58
[4] . روضه البهیه شهید ثانی.، ج5، ص396. ریاض المسائل سید طباطبایی، ج10، ص397. جواهر الکلام، ج30، ص362
[5] . تحریر الوسیله.، ج3، ص264
[6] . جامع المقاصد في شرح القواعد، ج‌13، ص255.
[7] . مصباح الفقاهة (المكاسب)، ج‌1، ص301.
logo