95/08/05
بسم الله الرحمن الرحیم
دلیل سوم: آیه شریفه 123 سوره نحل:
«ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۲۳﴾
سپس به تو وحى كرديم كه از آيين ابراهيم حقگراى پيروى كن [چرا كه] او از مشركان نبود (۱۲۳)»
در تقریب استدلال به آیه گفته شده است:
«بتقريب أنّه تعالى أمر النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باتباع ملّة إبراهيم حنيفا، و يجب على أمّته أيضا التأسّى به، و قد فسّرت الحنفية بعشر خصال و منها إعفاء اللحى:
ففي تفسير علي بن إبراهيم في ذيل هذه الآية: «و هي الحنفية العشرة التي جاء بها إبراهيم عليه السّلام: خمسة في البدن و خمسة في الرأس، فأمّا التي في البدن فالغسل من الجنابة، و الطهور بالماء، و تقليم الأظفار، و حلق الشعر من البدن، و الختان. و أمّا التي في الرأس فطمّ الشعر، و أخذ الشارب، و إعفاء اللحى، و السواك، و الخلال. فهذه لم تنسخ إلى يوم القيامة.» »[1]
طم الشعر: بریدن یا گره زدن مو.
ما میگوئیم:
1. آنچه در تفسیر علی بن ابراهیم آمده، حدیث نیست بلکه وی از خود نقل می کند اگرچه ممکن است گفته شود که بعید است علی بن ابراهیم این مطلب را از خود نقل کند و لذا می توان گفت آن را از معصومین اقتباس کرده است. [2]
2. اما بنابر نقل وسائل از مجمع البیان، صاحب مجمع البیان در نقل روایت از تفسیر علی بن ابراهیم، «عن الصادق» را نیز اضافه کرده است. در این باره گفته شده است:
«ليس فيما عندي من تفسير علي بن إبراهيم ذكر الصادق عليه السّلام و نسبته إليه و لعلّه كان مذكورا في نسخة الطبرسي «ره». و على فرض ثبوت ذلك فالرواية مرسلة فيشكل الاعتماد عليها.» [3]
3. حنیفیه ظاهره را برخی از بزرگان در مقابل حنیفیه قلبیه گرفته اند که به معنی تطهیر قلب از شرک است.[4]
4. اشکال و جوابی بر استدلال به آیه به مرحوم خویی نسبت داده شده است. [5]
اشکال: در روایت موارد دیگری هم وجود دارد که قطعاً مستحب است مثل طم شعر، اخذ شارب و مسواک و خلال، و وحدت سیاق حکم، حکم ابقاء لحیه را هم استحباب قرار می دهد.
جواب: اولاً در روایت فقرات دیگری هم هست که قطعا واجب است مثل ختان و غسل جنابت و ثانیاً وجود یک مستحب، باعث نمی شود که ظهور امر در وجوب برداشته شود.
5. این مطلب بدون استناد به مرحوم خویی چنین تقریر شده است:
«و ربما يناقش في الاستدلال بالرواية بأنّ اشتمالها على الأمور المندوبة مع وحدة السياق يقتضي حملها على الندب إلّا فيما ثبت بالدليل وجوبه كغسل الجنابة و الختان.
و يجاب عن ذلك بأنّ ظاهر الأمر الوجوب فيجب حمله على ذلك إلّا فيما ثبت خلافه، لا نقول: إنّ الصيغة وضعت للوجوب بحيث يكون إرادة الندب منها مجازا، بل نقول: إنّها وضعت للبعث، و العقل يحكم بلزوم إتيان العبد لما أمر به المولى و استحقاقه للذمّ و العقاب على فرض المخالفة إلّا فيما ثبت الترخيص فيها، فالوجوب حكم العقل و موضوعه أمر المولى ما لم يرخص في خلافه. و التفكيك في فقرات الرواية بحمل البعض على الوجوب و البعض الآخر على الاستحباب ليس بعزيز في أخبارنا. هذا.»[6]
6. به نظر میرسد در جواب به اشکال توجه به متن روایت نشده است، چراکه اساسا در روایت «امر» موجود نیست تا آن را حجت در وجوب یا ظاهر در وجوب بدانیم بلکه روایت حکایت گر «ما جاء بها ابراهیم» است. اما اینکه حضرت ابراهیم هر یک ار فقرات را چگونه مورد اشاره قرار داده است اصلا مورد اشاره نیست.
و مستشکل میتواند بگوید باتوجه به وجود مستحبات دیگر معلوم میشود که روایت ویژگیهای واجبه ملت ابراهیم را بیان نمیکند و لذا میتوان گفت همین مطلب قرینهای است که باعث میشود روایت نتواند وجوب فقرات دیگر را ثابت کند.
7. در روایات دیگری که در آنها سنتهای حنیفیّه نقل شده «اعفاءلحیه» آورده نشده است در برخی از آنها عنوان «عشر سنن» هم وجود دارد، به عنوان مثال شیخ صدوق در الهدایه[7] روایتی را نقل میکند که در مجمع البیان[8] ، فقه الرضا[9] ، کتاب الخصال[10] ،نیز نقل شده است.
«و المضمضة و الاستنشاق ليسا من الوضوء، و هما سنة لا سنة الوضوء، لأن الوضوء فريضة كله، و لكنهما من الحنيفية التي قال الله عز و جل لنبيه صلى الله عليه و آله و سلم: وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرٰاهِيمَ حَنِيفاً ، و هي عشر سنن: خمس في الرأس، و خمس في الجسد. فأما التي في الرأس: فالمضمضة، و الاستنشاق، و السواك، و قص الشارب، و الفرق لمن طول شعر رأسه».[11]
همچنین مکارم الاخلاق از امام صادق روایتی را نقل میکند که اگر چه عنوان «ده سنت» در آن نیامده است ولی تعبیر «فهذه کلها شریعته» که در انتهای آن ذکر شده نافی هر نوع سنت دیگری است (و لذا پاسخ برخی از بزرگان به اینکه این روایات در صدد حصر سنتها نبودهاند، به نظر کامل نمیآید.)[12]
«عن الصادق ( عليه السلام ) قال : كان بين نوح وإبراهيم عليهما السلام ألف سنة وكانت شريعة إبراهيم بالتوحيد والاخلاص وخلع الانداد وهي الفطرة التي فطر الناس عليها وهي الحنيفية وأخذ عليه ميثاقه [ و ] أن لا يعبد إلا الله ولا يشرك به شيئا قال : وأمره بالصلاة والامر والنهي ولم يحكم عليه أحكام فرض المواريث وزاده في الحنيفية الختان وقص الشارب ونتف الابط وتقليم الاظفار وحلق العانة .وأمره ببناء البيت والحج والمناسك فهذه كلها شريعته ( عليه السلام).» [13]
8. با توجه به آنچه گفتیم، اولاً استدلال مطرح شده، استدلال به آیه شریفه نیست بلکه استدلال به روایت است. البته اگر روایت کامل باشد، باید آن را به امر موجود در آیه (واتبع ملة ابراهیم حنیفا) ضمیمه کرد. ثانیاً روایت مذکور مرسله است ثالثاً: ظهور روایت در وجوب محل تأمل است. رابعاً: روایات دیگری را میتوان معارض با آن دانست.