« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

95/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم



بر چهار وجهی که بخواهد «منع از وصل موی انسان» را توجیه کند، اشکال شده است:

«أمّا صدق التدليس فينحصر فيما إذا كان في مقام بيع الجارية أو تزويج المرأة، فلا كليّة له. و أمّا النجاسة فممنوعة عندنا، إذ لا نلتزم بها إلّا في الأجزاء‌ المبانة التي لها حياة، و نمنع أيضا عدم جواز الصلاة في أجزاء الإنسان و إن حرم لحمه، لانصراف عنوان ما لا يؤكل لحمه إلى غير الإنسان.

نعم يبقى شبهة كونه من أجنبية إذا فرض كونه منها لا من أمّ الزوجة مثلا، فهل حرمة النظر إلى شعر الأجنبية تجري مع إبانته منها مطلقا أو لا تجري كذلك، أو يفصّل بين ما إذا عرف صاحب الشعر و ما إذا لم يعرف؟»[1]

توضیح:

«الف» باطل است چراکه تدلیس مربوط به بیع و تزویج است پس نمی‌تواند دلیل نهی از مطلق وصل

باشد.

«ب» باطل است چراکه اجزائی که «لاتحله‌الحیاة» هستند اگر از انسان جدا شدند نجس نیستند.

«ج»باطل است چراکه نماز در اجزاء انسان باطل نیست توجه شود که درست است که انسان لغة «مالایؤکل‌لحمه» است ولی این عنوان از انسان منصرف است.

اما «د» اولاً: این دلیل عرفا در مورد موی اجنبیّه است ولی اگر موی «مادر زن» باشد بر شوهر دیدنش حرام نیست.

ثانیا: باید بررسی کرد که آیا نگاه به موی اجنبیّه مطلقا حرام است (حتی وقتی جدا شده باشد) یا در این صورت حرام نیست و یا قائل به تفصیل شویم و بگوئیم اگر صاحب مو را می‌شناسیم حرام است والا حلال است.

مرحوم خویی به تبع مرحوم ایروانی[2] دلالت لعن بر حرمت را نپذیرفته است و می‌نویسد:

«و ربما يقال: إن لعن الواصلة في النبوي صريح في الحرمة، فلا يجوز حمله على الكراهة، و فيه مضافا الى ضعف سنده، و استعمال اللعن في الأمور المكروهة في بعض الأحاديث أن اللعن ليس بصريح في الحرمة حتى لا يجوز حمله الكراهة. و إنما هو دعاء بالابعاد المطلق الشامل للكراهة أيضا، نظير الرجحان المطلق الشامل للوجوب و الاستحباب كليهما، غاية الأمر أن يدعى كونه ظاهرا في التحريم، لكنه لا بد من رفع اليد عن ظهوره و حمله على الكراهة إذا تعارض بما يدل على الجواز كما عرفت.» [3]

عبارت مرحوم ایروانی نیز چنین است:

«مع أن اقتضاء اللّعن للحرمة ممنوع فإنه طلب البعد من اللّه و فاعل المكروه بعيد منه تعالى بمقدار فعله بل يمكن أن يقال إنّ اللّعن يجتمع مع الإباحة و يكون اللّعن باعتبار لازم هذه الأفعال من حصول إغراء الفساق بالنظر إليهنّ فإذا حصل الأمن من ذلك لم يكن بفعله بأس.» [4]

روایت‌های مورد نظر مرحوم خویی [که در آنها لعن مسلّماً به معنی حرمت نیست] عبارت است از:

«عن الصدوق بإسناده عن جعفر بن محمد عن آبائه «ع» في وصية النبي (ص) لعلي «ع» قال: يا علي لعن اللّه ثلاثة: آكل زاده وحده، و راكب الفلاة وحده، و النائم في بيت وحده.[راجع ج 3 ئل باب 101 تأكد كراهة أكل الإنسان زاده وحده من أحكام المائدة. و ج 17 البحار ص 15.]

[و في الاحتجاج ص 267. و ج 1 ئل باب 21 تأكد استحباب تأخير العشاء من مواقيت الصلاة.] عن الكليني رفعه عن الزهري في التوقيع: ملعون ملعون من أخر العشاء الى أن تشتبك النجوم ملعون ملعون من أخر الغداة إلى ان تنقضي النجوم.

[و في ج 2 رسائل باب 41 تحريم التظاهر بالمنكرات من الأمر بالمعروف عن كنز الفوائد:]

ملعون ملعون من وهب اللّه له مالا فلم يتصدق منه شي‌ء أما سمعت أن النبي (ص) قال صدقة درهم أفضل من صلاة عشر ليال.» [5]

به نظر می‌رسد ظهور «لعن» در حرمت کامل است و تنها با قرائن می‌توان از آن دست کشید.

در روایت ثابت ابی سعید، امام(ع) فرموده بودند:

«و کر للمرأة أن تجعل القرامل من شعر غیرها»

درباره کراهت به کار رفته در این روایت گفته شده است:

«أنّ لفظ الكراهة في الكتاب و السنة لا يختص بالكراهة المصطلحة في الفقه، بل يكون أعمّ، بل لعلّ إطلاقه يحمل على الحرمة. و يشهد للحرمة في المقام قوله- بعد هذه العبارة-: «فإن وصلت شعرها بصوف أو بشعر نفسها فلا يضرّها»، إذ مفهوم ذلك أنّ وصله بشعر غيرها يضرّها، و ظهور ذلك في الحرمة واضح و إن رفعنا اليد عنه بأدلّة أخر. هذا.» [6]

ظاهرا در میان شیعه قائل به حرمت وصل شعر [چه موی انسان و چه غیر انسان] به موی زن وجود ندارد، هر چند این مطلب در میان عامه دارای طرفدار است. [7]

درباره «نتف» (کندن مو) روایت‌های متعددی دال بر جواز وجود دارد:

روایت سعد اسکاف که خواندیم.

«عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ أَ تَحُفُّ الشَّعْرَ عَنْ وَجْهِهَا قَالَ لَا بَأْسَ.» [8]

توجه شود که این روایت در وسائل باب 19 از ابواب مالکیت نیز نقل شده است. [9]

3. «أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قُصَّةِ النَّوَاصِي تُرِيدُ الْمَرْأَةُ الزِّينَةَ لِزَوْجِهَا- وَ عَنِ الْحَفِّ وَ الْقَرَامِلِ- وَ الصُّوفِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ كُلِّهِ.»[10]

قُصَّةِ النَّوَاصِي: یعنی جمع کردن مو در جلوی پیشانی، البته مکارم الاخلاق «سَأَلْتُهُ عَنْ قُصَّةِ النَّوَاصِي...» آمده است که به معنی کوتاه کردن موی پیشانی می‌شود.

اما با توجه به اینکه برخی از علمای اهل سنت به سبب روایتی از معاویه «قُصَّةِ النَّوَاصِي» را نهی کرده‌اند می‌توان گفت اشاره ابی بصیر به همین مطلب است. سنن بیهقی روایت می‌کند که معاویه در سفر حج به نقل از رسول ‌الله (ص) از قُصَّةِ النَّوَاصِي نهی کرده است.[11]

توجه شود که این عنوان در روایت‌های ما نیز داده شده است.

«عن ابی عبدالله قال:قال رسول الله ص لاتحل لامرأة حاضت ان تتخّذ قصّة او جُمةً »

جُمَّه: یعنی موی جمع شده.

در توجیه حکم مذکور گفته شده است شاید به این سبب نهی صورت گرفته است که در آن روزگار عادت زن‌ها آن بوده که مو را ستر نمی‌کرده‌اند.

اما با توجه به قید «حاضت» این توجیه درست نمی‌باشد.

درباره خال کوبی (وشم) علاوه بر روایت لعن پیامبر، روایت دیگری نیز با همین مضمون موجود است:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْوَاشِمَةُ وَ الْمُوتَشِمَةُ وَ النَّاجِشُ وَ الْمَنْجُوشُ- مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍ ص.» [12]

«نجش» یعنی تعریف و تمجید از جنس، ابن اثیر در توضیح این لغت می‌نویسد:

«فيه أنه نهى عن النَّجْشُ فى البيع،‌ هو أن يمدح السّلعة لينفقها و يروّجها، أو يزيد فى ثمنها و هو لا يريد شراءها، ليقع غيره فيها»[13]

در سند محمد بن سنان است که سابقا درباره او بحث کرده و به سبب کثرت روایت اجلّاء از او احادیث او را پذیرفتیم.

در اینکه «لعن» دال بر حرمت است، سابقا سخن گفتیم ولی با توجه به اینکه سیاق «لعن» در واصله و واشمه یکسان است، و لعن را در آنجا حمل بر کراهت کردیم، در این مورد هم نمی‌توانیم به ظهور لعن در حرمت اطمینان بیابیم.

جمع بندی:

با توجه با آنچه گفتیم نمی‌توان به حرمت وصل و اخواتش قائل شد و اگر روایات را حمل بر لوازم خاص آن زمان نکنیم (مثل قیادت یا ...) و در نتیجه گفتیم این عناوین بماهی هی دارای حکم مستقل تعبدی هستند، دراین صورت این حکم تعبدی کراهت است.

 


[1] . دراسات، ج2، ص:476.
[2] . حاشیه بر مکاسب، ص:19.
[3] . مصباح‌الفقاهه، ج1، ص:203.
[4] . حاشیه مکاسب، ص:19.
[5] . مصباح‌الفقاهه، ج1، ص:204، پاورقی شماره 1.
[6] . دراسات، ج2، ص:479.
[7] . ن‌ک: دراسات، ج2، ص:479.
[8] . وسائل الشیعه، ج20، ص:189، حدیث6، باب101.
[9] . وسائل الشیعه، ج17، ص:133.
[10] . وسائل الشیعه، ج20، ص:189، حدیث5، باب101.
[11] . سنن بیهقی، ج2، ص:426.
[12]  .
[13] . النهایه ابن اثیر، ج5، ص:21.
logo