« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

94/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث: آلات لهو

سومین نوع از اقسام «ما لا یقصد من وجوده الا الحرام»، آلات لهو شمرده شده است.

مرحوم شیخ انصاری می نویسد:

«و منها: آلات اللهو‌ على اختلاف أصنافها بلا خلاف؛ لجميع ما تقدّم في المسألة السابقة. و الكلام في بيع المادّة كما تقدّم. و حيث إنّ المراد بآلات اللهو ما أُعدّ له، توقّف على تعيين معنى‌ اللهو و حرمة مطلق اللهو. إلّا أنّ المتيقّن منه: ما كان من جنس المزامير و آلات الأغاني، و من جنس الطبول. و سيأتي معنى اللهو و حكمه.» [1]

توضیح:

    1. بیع آلات لهو حرام است.

    2. دلیل برحرمت همان ادله ای است که در بحث هیاکل مبتدعه للعباده مطرح شد.

    3. اینکه اگر ماده آنها را بفروشیم چه حکمی دارد نیز همانند همان بحث است (جایز است)

    4. اما این حکم به دو امر بستگی دارد: یکی آنکه «لهو» به چه معنی است و دیگر اینکه قائل شویم که لهو مطلقا حرام است.

ما می گوییم:

    1. اینکه حرمت بیع لهو بستگی به دو امر دارد (که در کلام شیخ مطرح شد) به این معنی است که اگر این دو امر نبودند، بیع آلات لهو دیگر زیر مجموعه عنوان ما لا یقصد منه الا الحرام نیستند ولی شاید به عنوان دیگر (یا به سبب دلیل خاص) حرام باشند کما اینکه در مورد اهل سنت ممکن است بگوییم آنها غنا را حلال می دانند در حالیکه بیع آلات غنا را حرام می دانند.

    2. از ادله ای که شیخ مطرح کردند، [روایت تحف العقول / اکل ما به باطل / ان الله اذا حرّم شیئا حرم ثمنه] هیچکدام را نپذیرفتیم و دلیل ما در بحث آلات عبادت حکم عقل بود بر اینکه هر چه به عبادت غیر خدا منجر شود و یا به نوعی باعث آن شود حرام است. در ما نحن فیه چنین حکمی از ناحیه عقل نداریم. ادله بحث آلات قمار نیز موضوعاً شامل این بحث نمی شود.

    3. در عباراتی که در آن بحث از فقها مطرح کردیم، اجماعاتی دال بر حرمت بیع آلات لهو نیز موجود بود، مرحوم خویی نیز در این مسئله اعای اجماع مسلمین را نموده اند[2] .

از جمله ادعاهای اجماع می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

     علامه در منتهی:

«و يحرم عمل الأصنام و الصلبان و غيرها من هياكل العبادة المبتدعة، و آلات اللهو، كالعود و الزمر، و آلات القمار، كالنرد و الشطرنج، و الأربعة عشر و غيرها من آلات اللعب، بلا خلاف بين علمائنا.» [3]

     و نراقی در مستند:

«و منها: ما يقصد منه المحرّم‌ ، كآلات اللهو من الدفّ و القصب و المزمار و الطنبور، و هياكل العبادات المبتدعة، و آلات القمار من النرد و الشطرنج و غيرهما، و لا خلاف في حرمة بيعها و التكسّب بها، و نقل الإجماع- كما قيل - به مستفيض، بل هو إجماع محقّق، و هو الحجّة فيه.» [4]

مرحوم محقق اردبیلی[5] و صاحب جواهر[6] و ظاهر ریاض[7] و مفتاح الکرامه[8] نیز ادعای اجماع نموده اند. علاوه بر اینکه تقریبا در همه عباراتی که خواندیم در کنار آلات عبادات، آلات لهو هم حرام دانسته شده بود.[9]

اما باید توجه داشت که اجماع های ادعا شده ـ و حتی اجماع محصل ـ مدرکی است. علاوه بر اینکه همان جا گفتیم:

«و القدر المتيقّن من الكلمات و معقد الإجماعات المتقدّمة صورة وقوع المعاملة على الآلات المذكورة بهيئاتها و كون الغرض من اشترائها الانتفاع بها فيما صنعت لأجلها من الانتفاعات المحرّمة.

و يشكل دعوى إطلاقهما لما إذا وقع البيع على موادّها الخشبية أو الفلزية فقط، و لو قبل كسرها، أو كان الغرض من اشترائها كسرها و إتلافها، أو حفظها في المتاحف.» [10]

    4. حضرت امام علاوه بر ادله عامه، به روایتی از تفسیر ابوالفتوح اشاره می کنند:

«و‌ عن تفسير أبي الفتوح عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رواية، و فيها: «و أمرني أن أمحو المزامير و المعازف و الأوتار و أمور الجاهليّة»، إلى أن قال: «إنّ آلات المزامير شراؤها و بيعها و ثمنها و التجارة بها حرام».»[11]

ما می گوییم:

    1. روایت مرسله است.[12] (ان قلت: عمل اصحاب جابر ضعف سند است. قلت: معلوم نیست استناد فتاوی ایشان به این روایت باشد[13] )

    2. «معازف» به معنای دف است. ابن اثیر آن را «و هی الدفوف و غیرها ممّا یضرب و قیل ان کل لعب عزف» معرفی کند و عزف را نیز «لعب بالمعازف» بر می شمارد. [14]

برخی از بزرگان درباره این واژه نوشته اند:

«أصل العزف: الصوت، فيراد بالمعازف: الآلات التي توجد فيها أو بها الأصوات المطربة.» [15]

 


[1] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)؛ ج‌1، ص: 117.
[2] . مصباح الفقاهه، ج1 ص154.
[3] . منتهى المطلب في تحقيق المذهب؛ ج‌15، ص: 370.
[4] . مستند الشيعة في أحكام الشريعة؛ ج‌14، ص: 88.
[5] . مجمع الفائده، ج8 ص41.
[6] . جواهر الکلام، ج22 ص25.
[7] . ریاض المسائل، ج8 ص140.
[8] . مفتاح الکرامه، ج13 ص104.
[9] . درسنامه فقه کنونی، ص4 الی 10.
[10] . دراسات في المكاسب المحرمة؛ ج‌2، ص: 155.
[11] . المكاسب المحرمة (للإمام الخميني)؛ ج‌1، ص: 173.
[12] . تفسیر روض الجنان و روح الجنان، تألیف حسین بن علی خزاعی معروف به ابوالفتوح رازی است. خاندان او از سلسله معرف از علمای امامیه بوده اند. ابوالفتوح شاگرد ابوعلی فرزند شیخ طوسی بوده است. تولد او ظاهرا در 480 هجری قمری بوده است وی که احتمالاً شاگرد زمخشری هم بوده، بیشتر به وعظ و خطابه می پرداخته است. تاریخ تألیف تفسیر او معلوم نیست. این کتاب در روزگار حیات او بسیار مورد توجه قرار گرفت و مورد استنساخ های زیاد واقع شد. وی از تبیان شیخ طوسی بهره زیادی برده و تفسیر روایی است.
[13] . ن ک: فقه الصادق، ج20 ص192.
[14] . النهایه، ج3 ص230.
[15] . دراسات في المكاسب المحرمة؛ ج‌2، ص: 197.
logo