« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

94/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام دراسات:

برد و باخت در بازیبا عوضبدون عوضبا آلات معدّهبدون آلات معدّهبا آلات معدّهبدون آلات معدّهبرد و باخت در بازیبا عوضبدون عوضبا آلات معدّهبدون آلات معدّهبا آلات معدّهبدون آلات معدّهبرای بررسی قمار، دراسات ابتدا تحقیقی را مطرح کرده است:

 

ایشان سپس می نویسد: بحث در نفس بازی کردن و برد و باخت (با مراهنه و بدون مراهنه) در نوع چهارم (که به ترتیب حروف الفبا مطرح می شود) مطرح می شود و در اینجا بحث در حکم معامله ای است که بر این آلات واقع می شود (مثل خرید و فروش یا اجاره دادن آنها).

نکته مهم در اینجا آن است که آیا به برد و باخت هایی که در آنها مراهنه نیست، هم قمار گفته می شود؟

ظاهرا می توان گفت قمار حقیقت در آن دسته از برد و باخت هایی است که در آن مراهنه (جعل العوض للغالب) وجود داشته باشد.

به برخی از کلمات لغویون اشاره می کنیم:

     المحیط فی اللغه:

«و القِمَارُ: مَعْروفٌ، قامَرْتُه فَقَمَرْتُه أقْمُرُهُ و أقْمِرُه. و ذَهَبُوا بمالي ضِمَاراً و قِمَاراً . و قَمِرَ المالُ : كَثُرَ.» [1]

     معجم مقاییس اللغه:

«فأمّا قولُهم: قَمَرَ يَقْمِرُ قَمْراً، و القِمار من المُقَامَرة، فقال قومٌ: هو شاذ عن الأصل الذى ذكرناه، و قال آخرون: بل هو منه. و ذلك أنَّ المُقامِرَ يزيد مالُه و يَنْقُص و لا يَبْقَى على حال. و هذا شى‌ءٌ قد سَمِعناه. و اللّه أعلمُ بصحَّتِه.»[2]

     المحکم و المحیط الاعظم:

«قامر الرجل مُقامرة، و قِماراً: راهنه و هو التَقامر.» [3]

     مقدمة الأدب:

«قَمَرَه المال: ببرد مال را از وی بقمار. بردش مال را قَمراً و قِماراً. قامَره : قمار باخت با او. تَقامروا: قمار باختند»[4]

     لسان العرب:

«و قامَرَ الرجلَ مُقامَرَةً و قِماراً: راهنه، و هو التقامرُ. و القِمارُ: المُقامَرَةُ. و تَقَامَرُوا: لعبوا القِمارَ. و قَمِيرُك: الذي يُقامِرُك؛ عن ابن جني، و جمعه أَقْمارٌ.» [5]

     القاموس المحیط:

«و قامره مُقامرةً و قِماراً فقَمَره، کنصَره، و تقمَّره: راهنه فغلبه و هو التقامر.» [6]

     مجمع البحرین:

«القمار بالكسر المقامرة. و تقامروا: لعبوا بالقمار، و اللعب بالآلات المعدة له على اختلاف أنواعها نحو الشطرنج و النرد و غير ذلك، و أصل القمار الرهن على اللعب بالشي‌ء من هذه الأشياء، و ربما أطلق على اللعب بالخاتم و الجوز.» [7]

     تاج العروس:

«و قَامَرَه مُقَامَرَةً و قِمَاراً فَقَمَرَه، كنَصَرَه يَقْمُرُهُ قَمْراً، و تَقَمَّرَهُ: رَاهَنَه فغَلَبَهُ، و هُوَ التَّقَامُرُ. و في الصّحاح: قَمَرْتُ الرَّجلَ أَقْمِرُه، بالكَسْر، إِذا لأَعَبْتَهُ فيه فغَلَبْتَهُ، و قامَرْتُهُ فقَمَرْتُهُ أَقْمُرُه، بالضَّمّ، قَمْراً، إِذا فاخَرْتَه عليه فَغلبْتَه، و تَقَمَّر الرّجلُ: غَلَبَ من يُقَامِرُه. و قال ابنُ القَطّاع في التهذيب: قَمَرْتُه قَمْراً و أَقْمَرْته: غَلَبْتهُ في اللَّعِب.» [8]

     الافصاح:

«الرهان. قامر فلان فلاناً قماراً و مقامرة فقمره یقمره یقمره قمراً و تقمّره: راهنه فغلبه.» [9]

     التحقیق فی کلمات القرآن الکریم:

«أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو الكوكب السماوىّ، المستضى‌ء من الشمس و ينعكس نوره الى الأرض ليلا، و يرفع الظلمة في الجملة، ثمّ يشتقّ منه كلمات بالاشتقاق الانتزاعىّ. فيقال: قمر يقمر: ابيضّ. و أقمر: أضاء. و أقمر القوم: ظهر لهم القمر.

تقمّر: اختار ليلة فيها قمر و نور. و تقمّر الصيد: صاده في ليلة قمراء. و اقمرّ و اقمارّ: ابيضّ. و القمرة: البياض، أو قريبا من الخضرة. وجه أقمر: أبيض كالقمر.

و من ذلك المعنى القمار و المقامرة: فانّه إدامة عمل المراهنة و الميسر، و هذا المعنى شبيه بالتقمّر، أى طلب الصيد في الليلة القمراء، فانّ القمار قد كان واقعا في الليالي المضيئة، للتستّر عن الناس.» [10]

     تهذیب اللغه:

«و قال الفراء: ذهبوا بمالی ضمارا مثل قمارا قال: و هو النسیئة أیضاً»[11]

ما می گوییم:

لعببا آلات معدّه برای بازیبدون آلات غیر قمارقمار(1)آلات معدّه برای قمارغیر آلات معدّه برای قمارغیر قمارقمارغیر قمارقمارلعببا آلات معدّه برای بازیبدون آلات غیر قمارقمار(1)آلات معدّه برای قمارغیر آلات معدّه برای قمارغیر قمارقمارغیر قمارقمارقمار، برد و باخت های در مقابل عوض است و لذا ممکن است برخی از آلات فقط برای چنین برد و باخت هایی درست شده باشند. پس در این صورت باید توجه داشت که ممکن است کسی بگوید لعب با چنین آلاتی حتی اگر بدون عوض باشد، حرام است. پس با چنین تقسیم بندی مواجه هستیم:

 

بحث ما در فرض (1) است؛ در این صورت اگر کسی بگوید حتی بدون عوض هم بازی با این آلات حرام است، «آلات معدّه للقمار» از زمره چیزهایی می شوند که هیچ منفعت مقصود حلالی بر آنها مترتب نیست. ولی اگر در همین صورت، بازی بدون عوض را حلال دانستیم، آلات مذکور، منفعت مقصود حلال دارند.

إن قلت: چرا بازی با آلات قمار در حالیکه عوض در بازی با آنها تعیین نشده است، حرام باشد؟

قلت: هیچ ملازمه ای بین حرمت و وجود عوض نیست و به این جهت:

«و بذلك يظهر أنّ عدم شمول لفظ القمار للمغالبة بلا رهن لا يستلزم القول بجواز اللعب بالآلات المعدّة له حينئذ، إذ لأحد أن يتمسك بإطلاق النهي عن اللعب بالنرد و الشطرنج و كونهما رجسا من عمل الشيطان لما إذا لم يكن في البين رهن، و يمنع انصرافهما إلى صورة وجود الرهن فقط لكثرة استعمالهما بدون الرهن و لا سيّما بين الملوك و الأمراء.»[12]

 

ما می گوییم:

    1. شیوع بازی بدون مراهنه محل تردید است و نمی توان کثرت آن را ثابت کرد.

    2. این بحث را باید در ذیل بحث از حرمت قمار بررسی کنیم.


[1] . المحيط في اللغة؛ ج‌5، ص: 419.
[2] . معجم مقائيس اللغة؛ ج‌5، ص: 26.
[3] . المحکم والمحیط الاعظم؛ ج6 ص406.
[4] . مقدمة الأدب، متن، ص128.
[5] . لسان العرب؛ ج‌5، ص: 115.
[6] . القاموس المحیط، ج2 ص207.
[7] . مجمع البحرين؛ ج‌3، ص: 463.
[8] . تاج العروس من جواهر القاموس؛ ج‌7، ص: 413.
[9] . الافصاح، ج2 ص1317.
[10] . التحقيق في كلمات القرآن الكريم؛ ج‌9، ص: 316.
[11] . تهذیب اللغه، ج12 ص29.
[12] . دراسات في المكاسب المحرمة؛ ج‌2، ص: 185.
logo