« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

94/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

ب) دلیل دوم بر حرمت انتفاع از متنجسات

مرحوم شیخ انصاری به عنوان دومین دلیل، تمسک به آیه شریفه «و الرجز فاهجر» را مطرح کرده اند و از آن جواب داده اند:

«و من بعض ما ذكرنا يظهر ضعف الاستدلال على ذلك بقوله تعالى وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ؛ بناءً على أنّ «الرُّجْز» هو الرجس.» [1]

درباره این آیه برخی از بزرگان نوشته اند:

«و قد وقع هذه الكلمة في موارد كثيرة من القرآن الكريم بكسر الراء و أريد به العذاب أو نوع منه، فراجع.

و في هذه الآية قرئ بالضم و بالكسر معا، و القراءة المشهورة بالضمّ.

و في المجمع بعد نقل القراءتين قال: «و يجوز أن يكون الرجز و الرجز لغتين كالذكر و الذكر.»

و في مقام بيان المعنى حكى عن قدماء المفسرين تفسيره بالأصنام و الأوثان و العذاب و المعاصي و الفعل القبيح و الخلق الذميم و حبّ الدنيا.

و في تفسير علي بن إبراهيم تفسيره بالخسي‌ء الخبيث و معنى الخسي‌ء: الردي‌ء.

و في الدر المنثور روى روايات كثيرة عن الصحابة و التابعين في معناه قريبا ممّا ذكر. و روى عن جابر قال: سمعت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله يقول: و الرجز فاهجر- برفع الراء- و قال: «هي الأوثان».

و جميع هذه المعاني محتملة في الآية و إن كان المخاطب فيها هو النبي الأكرم سواء أريد نفسه الشريفة أو كان من قبيل: «إيّاك أعني و اسمعي يا جارة» و حيث إنّ الآية مسبوقة بقوله- تعالى-: وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ. و الحكم فيها يناسب الصلاة فيحتمل أن يراد بهذه الآية أيضا هجر النجاسات في الصلاة. و يحتمل أيضا أن يراد بالأولى التطهير من النجاسات الظاهرية و بهذه الآية هجر القذارات المعنوية بإطلاقها، و يكون ذكر كلّ واحد من المعاني المذكورة من باب الجري و التطبيق. و كيف كان فلا دلالة لها على حرمة جميع الانتفاعات من النجاسات الذاتية فضلا عن المتنجّسات.» [2]

توضیح:

لفظ رِجز به کسر راء در آیاتی به معنای عذاب و یا نوعی از عذاب آمده است [ما می گوییم: مثلاً: «و انزلنا علی الذین ظلموا رجزاً من السماء» [3] ]

ولی در آیه مورد نظر هم «رجز» به کسر و هم به ضم خوانده شده است اگرچه قرائت به ضم مشهورتر است.

مجمع البیان می گوید که این دو قرائت دو لغت باشند [یعنی دو لغت با یک معنی]

مجمع البیان این لغت را به معنای بت، عذاب، معصیت، فعل قبیح، اخلاق بد و حب دنیا تفسیر کرده است.

در تفسیر علی ابن ابراهیم هم این لغت به معنای پست آمده است.

تفسیر الدر المنثور هم معنایی نزدیک به همان معانی را آورده است. و از جابر نقل کرده است که «رُجز» به معنای بُت هاست.

مخاطب آیه پیامبر (ص) است اگرچه ممکن است مراد دیگران باشند.

مناسب با آیه قبل آن است که این آیه هم مربوط به نماز باشد به این صورت که آیه «ثیابک فطهر» نجاست ظاهری و آیه «والرجز فاهجر» نجاست باطنی را می گوید.

پس آیه قابل استدلال برای حرمت انتفاع از نجس یا متنجس نیست.

ما می گوییم:

خلیل هم در العین، «رجز» را به معنای وسواس شیطان هم دانسته است[4]

حضرت امام درباره این آیه می نویسند:

«و منه: قوله تعالى وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ‌، بنحو ما تقدّم من التقريب. و فيه: أنّه لم يتّضح أنّ المراد بالرّجز الرجس، فإنّه بمعان، منها: عبادة الأوثان، و في المجمع: «أنّه بالضم اسم صنم فيما زعموا. و قال قتادة: هما صنمان: إساف و تائلة». انتهى. و لعلّ الأقرب أن يكون الأمر، بهجر الأوثان أو عبادتها، و أمّا النجس المعهود، فمن البعيد إرادته في أول سورة نزلت عليه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- على ما قيل- أو بعد إقرأ، قبل تأسيس الشريعة، أصولا و فروعا، على ما يشهد به الذوق السليم. و لهذا لا يبعد أن يكون المراد بقوله وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ، غير تطهير اللباس، بل تنزيه نسائه، أو أقربائه عن دنس الشرك- على ما قيل- أو غير ذلك ممّا فسّر.»[5]

ج) دلیل سوم بر حرمت انتفاع از متنجسات

مرحوم شیخ به این آیه شریفه استدلال می کند:

«الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِث...» [6]

ما می گوییم:

سابقاً نحوه استدلال به آیه و جواب امام از آن را خواندیم. [7]

د) روایات

مرحوم شیخ انصاری به روایاتی اشاره می کنند که برای حرمت انتفاع از متنجسات به آنها تمسک شده است. ایشان می نویسد:

«فمنها: ما تقدّم من رواية تحف العقول، حيث علّل النهي عن بيع وجوه النجس بأنّ «ذلك كلّه محرّم أكله و شربه و إمساكه و جميع التقلّب فيه، فجميع التقلّب في ذلك حرام»»[8]

مرحوم شیخ از این استدلال پاسخ می دهند:

«و فيه: ما تقدّم من أنّ المراد ب‌ «وجوه النجس» عنواناته المعهودة؛ لأنّ الوجه هو العنوان، و الدهن ليس عنواناً للنجاسة، و الملاقي للنجس و إن كان عنواناً للنجاسة، لكنّه ليس وجهاً من وجوه النجاسة في مقابلة غيره؛ و لذا لم يعدّوه عنواناً في مقابل العناوين النجسة، مع ما عرفت من لزوم تخصيص الأكثر، لو أُريد به المنع عن استعمال كلّ متنجّس.» [9]

توضیح:

وجوه نجس یعنی نجس های بالذات و دهن متنجس از عناوین نجس نیست.

اگر بگویید «ملاقی نجس» عنوان است می گوییم: ملاقی وجهی از وجوه نجس در مقابل عناوین دیگر نیست و لذا فقها آن را عنوان قرار نداده اند.

اگر هم آن را عنوان بگیریم، تخصیص اکثر لازم می آید.

درباره دلالت روایت برخی از بزرگان نوشته اند:

«مضافا إلى تعليل المنع فيها‌ بقوله: «لما فيه من الفساد»، و إلى قوله فيها: «من كلّ شي‌ء يكون لهم فيه الصلاح من جهة من الجهات فهذا كلّه حلال بيعه و شراؤه و إمساكه و استعماله و هبته و عاريته.» و ظهور ذيلها في أنّ ذات الجهتين أعني ما فيه الصلاح و الفساد معا يجوز استعماله في جهة الصلاح. فيعلم بذلك كلّه اختصاص المنع بما كان ممحّضا في الفساد أو وقع بيعه بقصد ما فيه من الفساد، فتدبّر.» [10]

ما می گوییم:

روایت تحف العقول را از حیث سند نپذیرفتیم.

اینکه مرحوم شیخ انصاری می فرمایند «ملاقی نجس» عنوان هست ولی در مقابل عناوین دیگر نیست، کلام تمامی نیست، چراکه ایشان دلیلی نمی آورند که چرا این روایت شامل عناوینی که در طول یکدیگر هستند، نمی شود.

در بسیاری از موارد تصرف در متنجس عرفاً از مصادیق تصرف در نجس است. مثلاً اگر گوشت میته در غذا بود و کسی آب آن غذا را خورد، عرفاً در گوشت میته تصرف کرده است و لذا باید گفت اگر روایت را پذیرفتیم و آن را دال بر حرمت جمیع تصرف در نجس دانستیم، می توانیم بگوییم تصرفات در متنجس اگر عرفاً تصرف در نجس است حرام است و بعید نیست که در همه متنجسات چنین نکته ای را بتوان گفت.


[1] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)؛ ج‌1، ص: 84.
[2] . دراسات في المكاسب المحرمة؛ ج‌2، ص: 68.
[3] . بقره، 56.
[4] . العین، ص302.
[5] . المكاسب المحرمة (للإمام الخميني)؛ ج‌1، ص: 52.
[6] . اعراف، 157.
[7] . ر ک: درسنامه سال اول، ص110.
[8] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)؛ ج‌1، ص: 84.
[9] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)؛ ج‌1، ص: 85.
[10] . دراسات في المكاسب المحرمة؛ ج‌2، ص: 72.
logo