94/02/09
بسم الله الرحمن الرحیم
1. روایاتی هم رجس را بر «عین خارجی» حمل کرده اند:
• «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ جَمِيعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ فَقَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ.» [1]
• «عَنْهُ عَنْ صَالِحٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ كَرَّامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْوَزَغِ فَقَالَ رِجْسٌ وَ هُوَ مَسْخٌ كُلُّهُ فَإِذَا قَتَلْتَهُ فَاغْتَسِلْ.» [2]
• «وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَ الْحَدِيثَ إِلَى الصَّادِقِ ع قَالَ يَقُولُ وَلَدُ الزِّنَا يَا رَبِّ مَا ذَنْبِي فَمَا كَانَ لِي فِي أَمْرِي صُنْعٌ قَالَ فَيُنَادِيهِ مُنَادٍ فَيَقُولُ أَنْتَ شَرُّ الثَّلَاثَةِ أَذْنَبَ وَالِدَاكَ فَتُبْتَ عَلَيْهِمَا وَ أَنْتَ رِجْسٌ وَ لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا طَاهِرٌ.» [3]
1. در روایتی هم رجس بر اعیان نجسه صدق کرده است:
• «وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ فَضْلِ الْهِرَّةِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ وَ الْإِبِلِ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ فَلَمْ أَتْرُكْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْكَلْبِ فَقَالَ رِجْسٌ نِجْسٌ لَا تَتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ وَ اصْبُبْ ذَلِكَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ثُمَّ بِالْمَاءِ.»[4]
• «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا دَخَلْتَ الْمَخْرَجَ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْخَبِيثِ الْمُخْبِثِ الرِّجْسِ النِّجْسِ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ.» [5]
البته ممکن است «فإنه رجس» را در این روایت به تشکیک که در «فقال بعضهم» مورد اشاره است، باز گرداند.
2. روایت دیگری هم در دست است که البته ممکن است لغت مورد بحث را در آن رَجِس (به فتح راء و کسر جیم) بخوانیم چنانکه این لغت در کتاب های لغت موجود است.
• «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا دَخَلْتَ الْمَخْرَجَ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْخَبِيثِ الْمُخْبِثِ الرِّجْسِ النِّجْسِ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم.» [6]
بررسی اشکال دوم شیخ انصاری:
مرحوم شیخ انصاری به عنوان اشکال دوم تخصیص اکثر را مطرح کرده بودند و برخی از بزرگان بر آن اشکال کرده بودند.
برای بررسی این مطلب لازم است ابتدا بررسی کنیم که آیا خروج برخی از متنجسات از آیه از مصادیق تخصیص است و یا از مصادیق تقیید است.
برای تبیین مسئله لازم است آیه را تجزیه و تحلیل نمائیم:
1. مرجع ضمیر «ه» در «فاجتنبوه» چیست؟
اگر ضمیر به «رجس» باز گردد، حکم عبارت است از اجتناب از رجس و خروج متنجسات از آن به تقیید است. ولی اگر ضمیر به «خمر و میسر و ...» باز گردد به این صورت که به «کل واحد» باز گردد (که در این صورت اجتناب از رجس، علت حکم است یعنی آیه می گوید: از خمر و ... باید اجتناب کرد چراکه رجس است)
در این صورت کبرای کلی «کل ما یکون رجساً» است که عام است یعنی آیا می گوید از این امور اجتناب کن چراکه اینها مصداق رجس هستند و هرچه مصداق رجس است، واجب الاجتناب است. [توجه شود که در عام حکم روی افراد رفته است ولی در مطلق حکم روی طبیعت رفته است.]
امّا مسئله آن است که ضمیر ـ چنانکه طبرسی در مجمع البیان آمده است ـ یا به عمل شیطان باز می گردد که در این صورت اصلاً ربطی به بحث ما ندارد و یا به رجس بر می گردد که در این صورت آیه شریفه، نسبت به مصادیق رجس مطلق است.
پس: آیه مطلق است و آنچه به عنوان تخصیص اکثر مطرح شده (چنانکه مثال دراسات هم در حوزه مطلقات مطرح شده است) در حقیقت تقیید اکثر است.
امّا آیا تقیید در جانب موضوع است و یا در جانب حکم.
به عبارت دیگر قضیه مطلقه عبارت است از «رجس لازم الاجتناب است» و این قضیه هم در ناحیه موضوع مطلق است یعنی «همه گونه رجس» و هم در ناحیه حکم یعنی «همه گونه اجتناب».
حال اگر متنجسات را می خواهیم خارج کنیم چرا موضوع را مقید کنیم بلکه می توانیم محمول را مقید کنیم (مثلاً به اینکه بگوییم اجتناب من الاکل و الشرب لازم است)
امّا در هر صورت باید این بحث را در جای خود مطرح کرد که آیا تقیید اکثر هم قبیح است؟ و آیا در دوران تقیید موضوع و تقیید حکم، چه باید کرد؟ و آیا خروج اکثر افراد به وسیله عنوان واحد هم قبیح است؟ بحث محتاج دقت اصولی است.