« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

94/02/05

بسم الله الرحمن الرحیم

دلیل مسئله:

مرحوم شیخ انصاری اصل اولیه را در این مسئله جواز انتفاع دانسته است و ادله ای را که بتواند ما را از این اصل منصرف کند، مردود می داند.

ادله مجوّزه:

مرحوم شیخ انصاری می نویسد:

«و لكن الأقوى وفاقاً لأكثر المتأخّرين جواز الانتفاع إلّا ما خرج بالدليل، و يدلّ عليه أصالة الجواز، و قاعدة حلّ الانتفاع‌ بما في الأرض.» [1]

الف) اصالة الجواز:

درباره اصالة الجواز چند تقریر وجود دارد:

تقریر اول: برخی از بزرگان درباره این اصل نوشته اند:

«أصالة البراءة في كلّ فعل شكّ في حرمته الثابتة بالأخبار المستفيضة، كحديث الرفع المشهور، و قوله عليه السّلام: «ما حجب اللّه علمه عن العباد فهو موضوع عنهم.» و قوله عليه السّلام: «كلّ شي‌ء مطلق حتّى يرد فيه نهي.» إلى غير ذلك من الأخبار. أقول: لا يخفى أنّ الأصل الأوّلي في التصرّف في الأشياء مع قطع النظر عمّا ورد من الشرع هو الحظر دون الإباحة، إذ الأشياء بأجمعها للّه- تعالى-، و لا يجوز- بحكم العقل- التصرّف في مال الغير إلّا بإحراز رضاه. نعم الشرع المبين رخّص لنا و أحلّ ما لم نعلم حرمته.» [2]

ما می گوییم:

اینکه اصل اولی، حرمت تصرف در مال غیر به گونه ای باشد که شامل خدای سبحان شود، محل بحث است. آن را در اصول باید پی گیری کنیم.

ممکن است روایاتی همانند «کل شیء لک حلال حتی تعلم الحرام عنه بعینه» را نیز مطرح کرد.

تقریر دوم:

مرحوم نائینی اصالة الجواز را استصحاب جواز قبل التنجیس دانسته است. [3]

ما می گوییم:

به سبب تقدم استصحاب بر برائت، تقریر مرحوم نائینی اولی است. توجه شود که ملاک تقدم استصحاب بر برائت متفاوت دانسته شده است.

ب) قاعده حلیت انتفاع:

استدلال در این قاعده به آیه شریفه «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً» است. مجمع البیان در تقریر آن نوشته است.

«و معناه أن الأرض و جميع ما فيها نعم من الله تعالى مخلوقة لكم إما دينية فتستدلون بها على معرفته و إما دنياوية فتنتفعون بها بضروب النفع عاجلا.» [4]

مرحوم خویی بر این قاعده اشکال کرده است:

«لا وجه لهذه القاعدة إلا قوله تعالى «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً» و لكن الآية ليست بدالة على جواز الانتفاع بجميع ما في الأرض ليكون الانتفاع بالمتنجس من صغرياته، بل هي إما ناظرة إلى بيان أن الغاية القصوى من خلق الأجرام الأرضية و ما فيها ليس إلا خلق البشر و تربيته و تكريمه، و أما غير البشر فقد خلقه اللّه تعالى تبعا لخلق الإنسان و مقدمة له، و من البديهي أن هذا المعنى لا ينافي تحليل بعض المنافع عليه دون بعض.

و إما ناظرة إلى أن خلق تلك الأجرام و تكوينها على الهيئات الخاصة و الاشكال المختلفة و الأنواع المتشتتة من الجبال و الأودية و الأشجار و الحيوانات على أنواعها، و أنحاء المخلوقات من النامي و غيره، لبيان طرق الاستدلال على وجود الصانع و توحيد ذاته و صفاته و فعاله و على إتقان فعله و علو صنعه و كمال قدرته و سعة علمه، إذن فتكون اللام للانتفاع، فإنه أي منفعة أعظم من تكميل البشر، و لعل هذا هو المقصود من قوله «ع» في دعاء الصباح: (يا من دل على ذاته بذاته).» [5]

توضیح:

دلیل این قاعده آیه شریفه است.

ولی این آیه در مقام تحلیل انتفاع نیست بلکه:

یا در صدد آن است که بگوید هدف از خلقت، خلق انسان است در این صورت لام به معنای لأجله است پس ممکن است اشیاء حرام هم باشند.

و یا در صدد آن است که بگوید همه اشیاء را خلق کردیم تا از آنها بفهمید که خدا موجود است پس لام به معنای انتفاع است ولی انتفاع در استدلال.

«یا من دل علی ذاته بذاته» هم چنین معنی می دهد که برای استدلال بر خدا، به خدا استدلال می کنیم همین طور استدلال به جهان برای اثبات اثبات خدا قابل فرض است.

[ما می گوییم: این فراز عبارت ربطی به بحث ندارد چراکه آیا می توان گفت که خلق خدا برای اثبات اوست]

ما می گوییم:

در آیه شریفه پنج احتمال تصویر شده است:

یک) جهان را برای اینکه به خلق انسان برسیم، خلق کرده ایم.

دو) جهان را برای اینکه انتفاع معنوی (استدلال) ببرید خلق کرده ایم.

سه) جهان را برای اینکه انتفاع مادی ببرید، خلق کرده ایم.

چهار) جهان را برای اینکه انتفاع اعم از مادی و معنوی ببرید خلق کرده ایم. [اگر احتمال سوم و چهارم پذیرفته شود، می توان قاعده ای را از آن استفاده کرد، امّا احتمال دوم بسیار بعید است ولی احتمال اول قابل فرض است.]

پنج) امّا احتمال دیگری هم هست که همه اشیاء عالم برای زندگی انسان خلق شده است اگرچه انسان حق انتفاع از آن را ندارد (مثلاً از کرم خاصی شما نباید انتفاع ببرید ولی همان کرم باعث از بین رفتن ویروس های خطرناک برای انسان است)

 


[1] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)؛ ج‌1، ص: 82.
[2] . دراسات في المكاسب المحرمة؛ ج‌2، ص: 60.
[3] . منیة الطالب، ج1 ص26.
[4] . مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌1 ص172.
[5] . مصباح الفقاهة (المكاسب)؛ ج‌1، ص: 128.
logo