93/10/30
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال دراسات بر مرحوم خویی:
«أوّلا: الظاهر أنّ المراد بأبي بصير في المقام- بقرينة الراوي عنه- هو يحيى بن القاسم- أو أبي القاسم- الأسدي المكفوف، فإنّ علي بن أبي حمزة البطائني كان قائدا له و الرواية عنه.
و ثانيا: كون الراوي من أهل الكوفة لا يدلّ على كون سؤاله مرتبطا بمسائل بلده و لا سيما مثل أبي بصير الذي كان من خواصّ أصحاب الصادقين «ع» و من علمائهم. و الظاهر أنّ مسألة بيع العصير ممن يعمله خمرا كانت مطرحا بين فقهاء السنة و اختلفوا في جوازه و منعه كما يظهر من المغني لابن قدامة، فصار هذا سببا لسؤال أصحاب الأئمة «ع» عن ذلك في أخبار كثيرة و منها هذه الرواية.
و ثالثا: إنّ الكوفة في تلك الأعصار كانت من البلاد الكبيرة الواسعة جدا، فلا يقاس عليها البلدة الصغيرة في عصرنا. و كيف يخلو بلد كبير واسع في أرض خصب العراق من العنب؟
و رابعا: إنّ إطلاق العصير كان ينصرف إلى عصير العنب، كما يشهد بذلك قوله «ع» في صحيحة ابن الحجاج: «الخمر من خمسة: العصير من الكرم، و النقيع من الزبيب، و البتع من العسل، و المزر من الشعير، و النبيذ من التمر.» و نحوها أخبار أخر، فراجع.» [1]
توضیح:
1. اولاً: مراد از ابو بصیر، یحیی بن ابی القاسم اسدی است، چراکه علی بن ابی حمزه راوی از این ابو بصیر بوده است.
2. اگرچه در کوفه عصیر عنبی نبوده است، ولی می تواند سوال ابوبصیر مربوط به سرزمین خودش نبوده باشد.
3. کوفه آن روزگار مرکز تمدن بوده و در آن انگور بوده است.
4. اطلاق عصیر منصرف به عصیر عنبی است و الشاهد علی ذلک صحیحه ابن حجاج.
5. اگرچه به عصیر تمری هم عصیر گفته می شده است (اگر در روایت «نخله» باشد در حالیکه مطابق نقل کافی در روایت «حبله» است که به معنای انگور می باشد)
6. در عصیر تمری هم ممکن است بگوییم ذهاب ثلثین لازم است و به صرف غلیان، عصیر تمری هم حرام می شود.
ما می گوییم:
1. اشاره ایشان در ذیل بحث به روایت 4 باب 2 از ابواب اشربه محرمه است:
«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ نُوحاً لَمَّا هَبَطَ مِنَ السَّفِينَةِ غَرَسَ غَرْساً- فَكَانَ فِيمَا غَرَسَ النَّخْلَةُ - فَجَاءَ إِبْلِيسُ فَقَلَعَهَا إِلَى أَنْ قَالَ- فَقَالَ نُوحٌ مَا دَعَاكَ إِلَى قَلْعِهَا- فَوَ اللَّهِ مَا غَرَسْتُ غَرْساً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْهَا- (فَوَ اللَّهِ) لَا أَدَعُهَا حَتَّى أَغْرِسَهَا- فَقَالَ إِبْلِيسُ وَ أَنَا وَ اللَّهِ لَا أَدَعُهَا حَتَّى أَقْلَعَهَا- فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ اجْعَلْ (لَهُ) فِيهَا نَصِيباً- قَالَ فَجَعَلَ لَهُ الثُّلُثَ فَأَبَى أَنْ يَرْضَى- فَجَعَلَ لَهُ النِّصْفَ فَأَبَى أَنْ يَرْضَى- وَ أَبَى نُوحٌ أَنْ يَزِيدَهُ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ- أَحْسِنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنَّ مِنْكَ الْإِحْسَانَ- فَعَلِمَ نُوحٌ أَنَّهُ قَدْ جُعِلَ لَهُ عَلَيْهَا سُلْطَانٌ- فَجَعَلَ نُوحٌ لَهُ الثُّلُثَيْنِ- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَإِذَا أَخَذْتَ عَصِيراً فَطَبَخْتَهُ- حَتَّى يَذْهَبَ الثُّلُثَانِ نَصِيبُ الشَّيْطَانِ فَكُلْ وَ اشْرَبْ.» [2]
2. حُبله علاوه بر اینکه به معنای انگور است به معنای خرما هم هست و لذا این ضبط ضرری به بحث نمی زند.
جمع بندی:
با توجه به اینکه گفتیم تهذیب و دو نسخه از کافی، روایت را به صورت «فهو حلال» ضبط کرده اند و وافی هم از کافی به همین صورت روایت را ضبط کرده است.
در حالیکه بقیه نسخه های کافی و استبصار «و هو حلال» ضبط کرده اند، نمی توان به یکی از این دو ضبط اطمینان یافت. این در حالی است که اگر ضبط «فهو حلال» باشد، (با توجه به اینکه «هو» ظاهراً به بیع بر می گردد و نه به عصیر) روایت دال بر «جواز بیع عصیر عنبی بعد ازغلیان و قبل از خمریت» است و اگر ضبط و هو حلال باشد، روایت فی الجمله حکم به حرمت بیع عصیر بعد ازغلیان و قبل از خمریت می کند. (به سبب اینکه دلالت کلام بر مفهوم را فی الجمله دانستیم)، پس نمی توان این روایت را دال برحرمت بیع عصیر عنبی إذا غلی دانست.
• دلیل هفتم)
«وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعَصِيرِ يُطْبَخُ بِالنَّارِ- حَتَّى يَغْلِيَ مِنْ سَاعَتِهِ أَ يَشْرَبُهُ صَاحِبُهُ- فَقَالَ إِذَا تَغَيَّرَ عَنْ حَالِهِ وَ غَلَى فَلَا خَيْرَ فِيهِ- حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ.» [3]
سند:
• روایت را کلینی از محمد بن یحیی العطار، از احمد بن محمد (ظاهراً بن عیسی) نقل کرده است.
• ابن ابی نجران: عبد الرحمن ابن ابی نجران است که امامی و ثقه است. نجاشی او را عمرو بن مسلم تمیمی معرفی کرده و «معتمد و ثقه» دانسته است.[4] ممکن است عمرو اسم ابی نجران باشد.
• محمد بن هیثم: محمد بن هیثم بن عروه تمیمی را نجاشی ثقه دانسته است. [5]
دلالت روایت:
مرحوم شیخ دلالت روایت را چنین تصویر می کنند:
«بناءً على أنّ الخير المنفيّ يشمل البيع.» [6]
ما می گوییم:
1. روایت صریحاً درباره شرب و جواز شرب است و همین قرینه است بر اینکه جواب حضرت اطلاق نداشته و شامل بیع نمی شود.
2. امّا قید «عن ساعته» در روایت:
«و الظاهر أنّ قول السائل: «من ساعته» إشارة إلى أنّ التغير الذي كان يحصل له بطبعه بعد أيّام حصل له بالنار سريعا، فأجابه الإمام «ع» بأنّ الملاك في الحرمة التغير و الغليان و لو سريعا.» [7]
• دلیل هشتم)
روایت دیگری با مضمون روایت بالا وجود دارد که صحیحه است:
«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ سُئِلَ عَنِ الطِّلَاءِ فَقَالَ- إِنْ طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ مِنْهُ اثْنَانِ وَ يَبْقَى وَاحِدٌ فَهُوَ حَلَالٌ- وَ مَا كَانَ دُونَ ذَلِكَ فَلَيْسَ فِيهِ خَيْرٌ.» [8]
ما می گوییم:
این روایت از حیث سند مشکل ندارد و چون سوال هم در آن از شرب نیست، لذا جوابی که در روایت بالا آوردیم، اینجا مطرح نمی شود اما مشکل این روایت آن است که «طلا» به معنای شراب مسکر است و به معنای عصیر عنبی نیست.