93/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
اما نکته مهم آن است که در روایات عدیده ای، ائمه هر مسکری را محکوم به حکم خمر دانسته اند. ظاهر روایات آن است که خمر بر همه مسکرات صدق لغوی ندارد ولی از حکم خمر در همه آنها جاری است.
1. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُحَرِّمِ الْخَمْرَ لِاسْمِهَا- وَ لَكِنْ حَرَّمَهَا لِعَاقِبَتِهَا- فَمَا كَانَ عَاقِبَتُهُ عَاقِبَةَ الْخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ.» [1]
2. «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُحَرِّمِ الْخَمْرَ لِاسْمِهَا- وَ لَكِنْ حَرَّمَهَا لِعَاقِبَتِهَا- فَمَا فَعَلَ فِعْلَ الْخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ.» [2]
3. «وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ أَبِي مَالِكٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ النَّبِيذِ أَ خَمْرٌ هُوَ- فَقَالَ مَا زَادَ عَلَى التَّرْكِ جَوْدَةً فَهُوَ خَمْرٌ.» [3]
توضیح:
فیض کاشانی در وافی[4] روایت را چنین معنی کرده است: «آنچه خوردنش از ترک کردنش نشاط بیشتری می دهد.» اما مرحوم مجلسی روایت را چنین تبیین کرده: «هر چه که اگرآن را نخوردی و ترکش کنی، کیفیت آن بهتر می شود.» [5]
4. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْخَمْرُ مِنْ خَمْسَةٍ الْعَصِيرُ مِنَ الْكَرْمِ- وَ النَّقِيعُ مِنَ الزَّبِيبِ- وَ الْبِتْعُ مِنَ الْعَسَلِ- وَ الْمِزْرُ مِنَ الشَّعِيرِ- وَ النَّبِيذُ مِنَ التَّمْرِ.» [6]
توضیح:
بتع شراب اهل یمن بوده است و مزر شراب حاصل از جو است و نقیع شراب حاصل از کشمش است.
5. علی ابن ابراهیم در تفسیر خود از ابو الجارود نقل می کند که امام باقر (ع) در تفسیر آیه «انما الخمر و المیسر» می نویسد:
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ الْآيَةَ- أَمَّا الْخَمْرُ فَكُلُّ مُسْكِرٍ مِنَ الشَّرَابِ- إِذَا أُخْمِرَ فَهُوَ خَمْرٌ- وَ مَا أَسْكَرَ كَثِيرُهُ وَ قَلِيلُهُ فَحَرَامٌ- وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ شَرِبَ قَبْلَ أَنْ تُحَرَّمَ الْخَمْرُ فَسَكِرَ- إِلَى أَنْ قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَحْرِيمَهَا بَعْدَ ذَلِكَ- وَ إِنَّمَا كَانَتِ الْخَمْرُ يَوْمَ حُرِّمَتْ بِالْمَدِينَةِ- فَضِيخَ الْبُسْرِ وَ التَّمْرِ- فَلَمَّا نَزَلَ تَحْرِيمُهَا- خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَعَدَ فِي الْمَسْجِدِ- ثُمَّ دَعَا بِآنِيَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا يَنْبِذُونَ فِيهَا- فَأَكْفَاهَا كُلَّهَا وَ قَالَ هَذِهِ كُلُّهَا خَمْرٌ حَرَّمَهَا اللَّهُ- فَكَانَ أَكْثَرُ شَيْءٍ أَكْفَى فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ الْفَضِيخَ- وَ لَمْ أَعْلَمْ أُكْفِئَ يَوْمَئِذٍ مِنْ خَمْرِ الْعِنَبِ شَيْءٌ- إِلَّا إِنَاءٌ وَاحِدٌ كَانَ فِيهِ زَبِيبٌ وَ تَمْرٌ جَمِيعاً- فَأَمَّا عَصِيرُ الْعِنَبِ فَلَمْ يَكُنْ مِنْهُ يَوْمَئِذٍ بِالْمَدِينَةِ شَيْءٌ- وَ حَرَّمَ اللَّهُ الْخَمْرَ قَلِيلَهَا وَ كَثِيرَهَا- وَ بَيْعَهَا وَ شِرَاءَهَا وَ الِانْتِفَاعَ بِهَاقَالَ- وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ فَاجْلِدُوهُ- فَإِنْ عَادَ فَاجْلِدُوهُ- (فَإِنْ عَادَ) الرَّابِعَةَ فَاقْتُلُوهُ- وَ قَالَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يَسْقِيَ مَنْ يَشْرَبُ الْخَمْرَ- مِمَّا يَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ الْمُومِسَاتِ- وَ الْمُومِسَاتُ الزَّوَانِي يَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِهِنَّ صَدِيدٌ- وَ الصَّدِيدُ قَيْحٌ وَ دَمٌ غَلِيظٌ مُخْتَلِطٌ- يُؤْذِي أَهْلَ النَّارِ حَرُّهُ وَ نَتْنُهُ قَالَ- وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ- لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً- فَإِنْ عَادَ فَأَرْبَعِينَ لَيْلَةً مِنْ يَوْمَ شَرِبَهَا- فَإِنْ مَاتَ فِي تِلْكَ الْأَرْبَعِينَ لَيْلَةً مِنْ غَيْرِ تَوْبَةٍ- سَقَاهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ طِينَةِ خَبَالٍ.» [7]
خبال: چرک تن دوزخیان
اکفی: خم کردن ظرف برای ریخته شدن محتوای آن
6. در روایات دیگری هم فقاع خمر دانسته شده است. [8]
7. این مطلب در برخی از احادیث اهل سنت هم آمده است، ایشان از رسول الله نقل می کنند که: «کل مسکر خمر و کل خمر حرام»[9]
جمع بندی:
خمر ظاهرا درلغت به معنی شراب انگور است ولی حکم آن را به نحو حکومت، شارع در همه مسکرات جاری دانسته است. پس اطلاق خمر بر مابقی مسکرات از باب مجاز است.
• نبیذ:
نبیذ آن خرمایی بوده که در آب می انداختند[10] [تا بوی بد آب را بگیرد[11] ] و لذا اسم خرما نبیذ بوده است.[12] از این ریشه، منبوذ به معنای بچه رها شده در طریق است. به همین جهت در روایت داریم که «اصل النبیذ حلال و اصل الخمر حرام»[13] چراکه نبیذ در ابتدا به جهت مسکر بودن به کار نمی رفته است. اما در ادامه بقاء خرما در آب، باعث تخمیر می شده است. البته «نبیذ» بعدها نام آب همراه با خرما شده است. تاج العروس اطلاق نبیذ به آب مذکور را مجاز دانسته است. [14] چنانکه در روایات داریم که پیامبر با نبیذ وضو می گرفته است. چراکه این آب صرفاً در داخل آن چند خرما بوده است و بعد تر نبیذ به شراب های مسکر از خرما اطلاق شده و بعد تر بر هر شرابی (چه از خرما باشد و چه از انگور و چه از کشمش یا عسل و یا گندم و یا جو) اطلاق شده است.
پس: نبیذ در ابتدا به معنای خرما و انگور و کشمش که در آب می انداخته اند بوده است، بعد به آب همراه آن اطلاق شده و در آن وضع تعینی یافته است.
اما: هم بر آب در حالیکه به حد اسکار نرسیده اطلاق شده و هم بر آبی که به حد اسکار رسیده است[15] . هر چند می توان مدعی شد که انصراف این لغت به جایی است که به حد اسکار رسیده باشد اما در اینکه آیا مراد نبیذ به معنای «شراب خرما» می باشد و یا اعم از آن است و یا در اعم از خرما به جز شراب انگور، حقیقت شده است، در میان لغوی ها اختلاف شدید است. [16]
نکته: توجه شود که ساختن مسکرات، طریق خاص خود را داشته است و به صرف اینکه آب به یک میوه اضافه شود و آن آب بجوشد، مسکریت حاصل نمی شده است، تحفه حکیم مؤمن در این باره می نویسد:
«و هر یک بنامی مخصوص اند و فقاع قسمی از اوست که از آب انار و سایر میوه ها و حبوب ترتیب دهند و آن مقدار نگذارند که بجوشد و مسکر گردد و هر گاه مدتی بگذارند آنرا مضع نامند و از جمله نبیذ است و مجموع نبیذ محرق خون و مبخر و مضعف دماغ و مکدر حواس اند و اقسام او از مویز و خرما و عسل و دوشاب و شکر و جو و برنج و ذرت و ارزن و سنجد و امثال آن ساخته می شود و طریق عمل آن نزد متقدمین آن است که هر چه از مویز و خرما و سنجد و اثمار یابسه باشد آن چیز را در ده مثل آن آب یک شبانه روز خیسانده بجوشانند تا به نصف رسد، پس صاف او را بجوشانند تا ثلث او بسوزد و بعد از آن در ظرف کرده سر آن محکم نموده تا پنج شش ماه بگذارند و نزد متأخرین آب پنج مثل آن و جوشانیدن بقدر نصف است و هر چه از حبوبات سازند باید آن مقدار بجوشانند که با آب یکسان گردد و با سه مثل آن شیرینی که خواهند مثل آن از مفرحات و مقویات مانند جوز بوّا و دارچینی و زعفران و عود و غیره از هر یک پنج درهم بازای هر ده رطل در پارچه ای بسته از اول جوشانیدن تا آخر صاف کردن آن اضافه می نمایند و هر چه از عسل و شکر و امثال آن ترتیب یابد با سه مثل او آب بجوشانند تا ثلث یا نصف او بسوزد و هر چه آب نی شکر و امثال او باشد بدون آب بجوشانند تا ثلث بسوزد و جهت تقویت آن اگر خواهند بدستور مذکور ادویه مناسبه را اضافه کنند.»