« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

93/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم



هشتمین عین نجس: خمر و مایعات مسکر و ما بقی

مرحوم شیخ انصاری می فرماید:

«يحرم التكسّب بالخمر و كلّ مسكر مائع و الفقّاع‌ إجماعاً، نصّاً و فتوى. و في بعض الأخبار: «يكون لي على الرجل دراهم فيعطيني خمراً؟ قال: خذها و أفسدها، قال ابن أبي عمير: يعني اجعلها خَلّا. و المراد به إمّا أخذ الخمر مجّاناً ثمّ تخليلها، أو أخذها و تخليلها لصاحبها، ثمّ أخذ الخلّ وفاءً عن الدراهم.» [1]

توضیح:

    1. تکسب به خمر، مایعات مسکر و آب جو، حرام است.

    2. این مطلب اجماعی است وهیچ اختلافی در آن نیست نه از حیث نص و نه از حیث فتوی [یا بگوییم: اجماع مذکور هم منصوص است یعنی اجماع منقول و هم مورد فتوی است یعنی اجماع محصل] [2]

    3. البته در برخی روایات هست که حضرت فرمودند در مقابل پول خود خمر را بگیر و آن را تبدیل به سرکه کن.

    4. اما مراد آن است که: یا خمر را مجانی بگیرند و آن را سرکه کنید [و ظاهرا طلب خود را ببخشد] یا بگیرید و آن را برای صاحب آن سرکه کنید و سپس آن را در مقابل دراهم خود بردارید.

ما می گوییم:

    1. در میان شیعه و اهل سنت، فتوی به حرمت بیع و تکسب به خمر و هم چنین روایات داله بر این مطلب، بسیار شایع است.

مرحوم شیخ طوسی در خلاف، علاوه بر شیعه «عدم جواز بیع خمر» را به شافعی و ابوحنیفه هم نسبت داده است و دلیل خود را اجماع شیعه بر شمرده است. [3]

مرحوم علامه نیز در تذکره، بیع خمر را به اجماع شیعه «باطل» دانسته است. [4]

    2. در این بحث سوال اول آن است که تعریف خمر و فقاع و مایعات مسکره و چیزهای دیگری از این دست (مثل نبیذ که در روایات مطرح شده) و هم چنین جوامد مسکره، چیست؟

    3. و سوال دوم آن است که آیا روایات و اجماعات (که طبیعتا مدرکی هستند) بیع را مطلقا حرام و باطل می دانند و یا شامل جایی که برای سرکه شدن مورد بیع واقع گردند، نمی شوند. حضرت امام می نویسند:

«و منها: الخمر و الفقّاع و كلّ مسكر مائع. و لا شبهة إجمالا في حرمة بيعها و ثمنها و سقوط ماليّتها، إنّما الكلام في أنّ الأحكام ثابتة للخمر مطلقا، حتّى ما اتّخذت للتخليل و نحوه، أو لا.» [5]

    4. بحث را ابتدا با تعریف هر یک از عناوین و سپس بررسی روایات باب و میزان شمول آنها نسبت به هر یک از عناوین و در پایان با بررسی سوال دوم پی می گیریم.

تعریف موضوعات مسئله:

    1. در اصطلاح «شراب» و «مشرب» از معنای لغوی خود خارج شده است چراکه شراب در معنای لغوی به معنای «ما یشرب» است و حتی شامل آب هم می شود ولی در اصطلاح مراد شراب های مسکر است و تفاوتی نمی کند که این مسکر ها از میوه ها (خرما انگور، انجیر) گرفته شوند و یا از حبوبات (گندم، جو) و یا از عسل.

و تفاوتی نمی کند که این مسکر ها، مطبوخ باشند و یا نپخته.

و تفاوتی نمی کند که اسم خمر بر آنها صادق باشد و یا صادق نباشد و اسامی دیگر یافته باشند (مثل عرق، شامپاین، و ..)

اهل سنت روایتی از پیامبر نقل کرده اند که می فرماید: «لیشربن اناس من امتی الخمر و یسمونها بغیر اسمها»[6]

    2. اما در روایات اسامی و عناوین خاص مورد حکم واقع شده است که ممکن است حکم خاصی داشته باشند و ممکن است مراد از آنها مطلق مشروبات الکلی باشد. تعریف هر یک را بررسی می کنیم.

     خمر:

درباره خمر اختلاف است که آیا خمر برای «شراب انگور» وضع شده است و یا موضوع له آن «هر مسکر مایع بالاصاله» است.

در میان لغویون، ابن سِیده (م: 458 ه ق) صراحة خمر را تنها شراب حاصل از انگور می داند و حکم عام ابو حنیفه را در این زمینه تخطئه می کند.

«و الخمر: ما أسکر من عصیر العنب، لانها خامرت العقل. و قال ابو حنیفه: قد تکون الخمر من الحبوب، فجعل الخمر من الحبوب، و أظنه تسمحا منه، لأن حقیقة الخمر إنما هی للعنب دون سائر الأشیاء و الاعرف فی الخمر التأنیث. [مؤنث مجازی بودن خمر معروف تر است].» [7]

اما ازدی [م : 466] در کتاب الماء و طریحی [م: 1085] در مجمع البحرین آن را نام برای هر مسکر مایع دانسته اند.

در این میان طریحی استدلال به روایاتی کرده که نمی تواند معنای موضوع له را معلوم کند بلکه صرفاً مستعمل فیه را معلوم می سازد ضمن اینکه روایت دوم در این بین ظاهر در نوعی ادعای مصحح حکومت است.

«الخمر، بالفتح: ما أسکر من عصیر العنب و غیره، و العموم أصح.» [8]

«الخمر فیما اشتهر بینهم: کل شراب مسکر، و لا یختص بعصیر العنب. قال فی القاموس: و العموم أصح لأنها حرمت و ما فی المدینة خمر و ما کان شرابهم الا التمر و البُسر انتهی کلامه. و یشهد له ما روی عن أبی عبد الله ع قال: قال رسول الله ص: « الخمر من خمسة: العصیر من الکرم، و النقیع (جوشیده) من الزبیب، و البتع (شراب اتخاذ شده از غسل) من العسل، و المزر من الشعیر، و النبیذ من التمر.» وَ رُوِيَ فِي الْكَافِي بِسَنَدٍ صَحِيحٍ، وَ كَذَا فِي التَّهْذِيبِ بِسَنَدٍ صَحِيحٌ أَيْضاً إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي ع قَالَ «إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُحَرِّمِ الْخَمْرَ لِاسْمِهَا وَ لَكِنْ حَرَّمَهَا لِعَاقِبَتِهَا، فَمَا كَانَ عَاقِبَتُهُ عَاقِبَةَ الْخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ».»[9]

اما فیروز آبادی [م: 817] در القاموس المحیط و زبیدی [م: 1205م] در تاج العروس در مسئله توقف کرده اند.

نکته حائز اهمیت آن است که مرحوم مصطفوی [م: 1426] در التحقیق فی کلمات القرآن، خمر را نام هر مسکر و نه حتی «مسکر مایع» دانسته است.

«و الظاهر أن یکون الخمر فی الاصل مصدرا من المجرد، و الخمار مصدرا من المخامرة و جهة التسمیة: أن الخمر یستر القوی والحواس الظاهره من الإنسان و ینفذ إلی الباطن و یغطی العقل، فجعل اسما لکل مسکر یسکر الحواس و القوی الانسانیه من باطن.» [10]

ایشان ظاهرا این مطلب را از مصباح المنیر[11] اخذ کرده است.

راغب[12] در مفردات نیز به چنین مطلبی اشاره دارد ولی در عین حال معنای سومی (در مقابل شراب انگور و هر شراب مسکر) را هم برای خمر مطرح می کند که عبارت است از «شراب حاصل از انگور و خرما»:

«أصل الخمر: ستر الشي‌ء، و يقال لما يستر به: خِمَار، لكن الخمار صار في التعارف اسما لما تغطّي به المرأة رأسها، و جمعه خُمُر، قال تعالى: وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ [النور/ 31] و اختمرت المرأة و تَخَمَّرَت، و خَمَّرَتِ الإناء: غطّيته، و‌ روي «خمّروا آنيتكم»، و أَخْمَرْتُ العجين: جعلت فيه‌ الخمير، / و الخميرة سمّيت لكونها مخمورة من قبل. / و دخل في خِمَار الناس، أي: في جماعتهم الساترة لهم، / و الخَمْر سمّيت لكونها خامرة لمقرّ العقل، و هو عند بعض الناس اسم لكلّ مسكر. و عند بعضهم اسم للمتخذ من العنب و التمر، لما‌ روي عنه صلّى اللّه عليه و سلم: «الخمر من هاتين الشّجرتين: النّخلة و العنبة»»[13]

در میان اهل سنت اهل مدینه و سایر اهل حجاز، اهل حدیث، حنابله و بعض شافعیه خمر را به معنای عام معنی کرده اند. اما اکثر شافعیه و ابو یوسف (از حنفیه) و بعض مالکیه، خمر را شراب انگور دانسته اند و حتی ابو حنیفه قید دیگری را هم وارد کرده و خمر را عبارت از شراب انگوری می داند که باعث اسکار شود و مطبوخ نباشد و کف هم روی آن بیاید.[14]

 


[1] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)؛ ج‌1، ص: 42.
[2] . حاشیه بر مکاسب/ امراللهی، ج1 ص102.
[3] . خلاف، ج3 ص185.
[4] . تذکره، ج1 ص464.
[5] . المكاسب المحرمة (للإمام الخميني)؛ ج‌1، ص: 121.
[6] . سنن ابی ماجه، ج2 ص1333 / مسند احمد، ج5 ص342.
[7] . المحکم و المحیط الأعظم، ج5 ص185.
[8] . کتاب الماء؛ ازدی [م 466] ج2 ص421.
[9] . مجمع البحرین، ج3 ص292.
[10] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3 ص129.
[11] . مصباح المنیر، ج1 ص248.
[12] . مفردات، ص160.
[13] . مفردات ألفاظ القرآن؛ ص: 298.
[14] . الموسوعة الفقهیه، ج5 ص12.
logo