« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

93/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم



    1. «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَبِي يَسْأَلُهُ عَنِ السِّنِّ - مِنَ الْمَيْتَةِ وَ الْبَيْضَةِ مِنَ الْمَيْتَةِ- وَ إِنْفَحَةِ الْمَيْتَةِ فَقَالَ كُلُّ هَذَا ذَكِيٌّ- قَالَ قُلْتُ: فَشَعْرُ الْخِنْزِيرِ يُجْعَلُ حَبْلًا- يُسْتَقَى بِهِ مِنَ الْبِئْرِ الَّتِي يُشْرَبُ مِنْهَا- أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْهَا فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.» [1]

سند حدیث:

     حسین بن زراره توثیق مستقیم ندارد ولی به سبب آنکه صفوان بن یحیی از او روایت دارد می توان حکم به وثاقت او کرد. او برادر حسن بن زراره است و از اصحاب امام باقر و امام صادق شمرده شده است. وی و حسن و عبدالله فرزندان زرارة بن اعین می باشند. [2]

در کافی به جای السن، اللبن آمده است، سن به معنای دندان و شاخ و انفحه نیز به معنای شکمبه بزغاله و بره ای است که علف نخورده است.

درباره دلالت این روایت گفته شده است:

«توصيف البئر بالتي يشرب منها أو يتوضّأ منها دليل على أن نظر السائل هو السؤال عن ماء البئر التي استقي منها لا عن ماء الدلو و لا عن حكم الاستقاء بالحبل. و مسألة تنجّس البئر كانت موردا للسؤال و الجواب في تلك الأعصار كما يظهر بمراجعة الأخبار.» [3]

توضیح:

ظهور روایت در این است که راوی درباره آب چاهی که آغشته به موی خوک شده است سوال می کند و نه اینکه از آب چاه سوال شده باشد.

ما می گوییم:

    1. ظهور روایت از «شعر» است و نه از وضو و یا از شرب ماء، به عبارت دیگر ضمیر «به» ظاهراً به شعر باز می گردد و ظهور «لا بأس بالشعر» نیز آن است که انتفاع از آن جایز است.

پس گویی سائل از حضرت می پرسد: یک طناب هست که به آب چاهی می خورد که از آن وضو می گیرند [و آن را نجس می کند] آیا می توان از این طناب استفاده کرد؟ حضرت می گویند اشکالی ندارد [چراکه آب چاه به سبب بر خورد با طناب نجس نمی شود] پس بالاخره سوال از انتفاع از طناب است.

    2. اما نکته ای که گفته شده است «این نحوه سوال درباره آب چاه شایع بوده است» اگر درست باشد، قرینه ای است که دست از ظهور فوق برداریم (و نه اینکه ظهور در آن معنی باشد)

    3. روایت حسین بن زراره و روایت زراره (روایت قبل) ممکن است نقل از یک سوال زراره از امام صادق علیه السلام باشد. [4]

    2. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى‌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ رَجُلًا مِنْ مَوَالِيكَ- يَعْمَلُ الْحَمَائِلَ بِشَعْرِ الْخِنْزِيرِ- قَالَ إِذَا فَرَغَ فَلْيَغْسِلْ يَدَهُ.» [5]

حمیله و حماله (ج: حمائل) تسمه شمشیر (کمربندی که شمشیر را به آن وصل می کنند وبه دوش می اندازند) [فرهنگ عمید]

سند حدیث:

     محمد بن احمد بن یحیی اشعری صاحب نوادر الحکمه و ثقه است.

     عبدالله بن جعفر حمیری نیز ثقه است.

     ایوب بن نوح را نیز همه رجالیون توثیق کرده اند. وی وکیل امام هادی و امام عسگری علیهما السلام بوده و نزد آنها منزلت بالایی داشته است. نجاشی وی را «شدید الورع، کثیر العبادة، ثقه فی روایاته» دانسته است. وی برادر زاده جمیل بن دراج است. شیخ هم او را توثیق کرده است. [6]

     سیف بن سلیمان تمار از اصحاب امام صادق علیه السلام است و نجاشی او را توثیق کرده است. [7]

توضیح:

دلالت روایت بر جواز انتفاع و هم چنین بر نجاست آن روشن است. چنان است دلالت روایت بر جواز بیع چراکه:

«إذ الظاهر أنّ عامل الحمائل كان يعملها للبيع. و احتمال أنّ عملها كان لنفسه أو للغير بنحو الإجارة بعيد، مضافا إلى أنّ ترك‌ الاستفصال يقتضي العموم للبيع أيضا، فتأمّل.» [8]

مرحوم مامقانی بر دلالت روایت اشکال کرده است:

«لكن هذه الرواية لا تدل على جواز العمل و الانتفاع إذ لعله (عليه السلام) علم ان السائل إنما أراد السؤال عن خصوص الطهارة و النجاسة فحكم (عليه السلام) بان العامل يغسل يده إذا فرغ.» [9]

ما می گوییم:

    1. اگر در سوال سائل جهت سوال مطرح نشده باشد، ظهورش در این است که سائل می پرسد نظر شما درباره این مسئله چیست؟ حال اگر چنین سوالی مطرح باشد و حضرت صرفاً از غسل ید سخن به میان آورند، ما بقی جهات عمل مورد تقریر حضرت واقع شده است.

    2. این روایت بر خلاف روایت دیگر، ظهور در جواز بیع هم دارد.

    3. روایت سلیمان اسکاف: «محمد بن حسن بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ الْإِسْكَافِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ شَعْرِ الْخِنْزِيرِ يُخْرَزُ بِهِ- قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ وَ لَكِنْ يَغْسِلُ يَدَهُ إِذَا أَرَادَ أَنْ يُصَلِّيَ.» [10]

     یخرز: دوختن درز کفش و غیره (مشک)

     سلیمان اسکاف: توثیق روشنی ندارد ولی جلالت قدر راویان دیگر قابل تأمل است.

توضیح:

ظهور روایت آن است که موی خوک در تعمیر به کار می رفته است در حالیکه در تعمیر ثمن در مقابل نخ قرار نمی گیرد. پس روایت دلالت بر جواز بیع ندارد ولی انتفاع را تجویز میکند. ضمن اینکه روایت نجاست شعر را ثابت می کند.

 


[1] . وسائل الشيعة؛ ج‌24، ص: 180.
[2] . کشی روایتی را نقل می کند که امام صادق به عبدالله بن زراره می فرماید به پدرت بگو اگر ما تو را تخطئه کردیم، به خاطر حفظ تو بود و مسئولیت تو به دو پسرت حسن و حسین محول شده است. و سپس حضرت آنها را دعا کرده است. [رجال کشی، ج1 ص139].
[3] . دراسات في المكاسب المحرمة؛ ج‌1، ص: 437.
[4] . ن ک: انوار الفقاهه، ص86.
[5] . وسائل الشيعة؛ ج‌17، ص: 227.
[6] . نجاشی، ص102 / الفهرست، ص43.
[7] . نجاشی، ص189.
[8] . دراسات في المكاسب المحرمة؛ ج‌1، ص: 437.
[9] . غاية الآمال في شرح كتاب المكاسب؛ ج‌1، ص: 27.
[10] . وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 418.
logo