« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

93/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم



بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

ششمین و هفتمین عین نجس: کلب و خنزیر

مرحوم شیخ انصاری می نویسد:

«يحرم التكسّب بالكلب الهراش و الخنزير البرّيّين‌ إجماعاً على الظاهر المصرّح به في المحكيّ عن جماعة و كذلك أجزاؤهما. نعم، لو قلنا بجواز استعمال شعر الخنزير و جلده جاء فيه ما تقدّم في جلد الميتة.»[1]

ما می گوییم:

    1. هَرِشَ هَرشاً ـ بر وزن علم ـ به معنای بد اخلاقی است.

اقرب الموارد هراش را مصدر «هارش بین الکلاب» دانسته و آن را به قتال و خصام سگ ها با یکدیگر معنا کرده است.

ابن اثیر «تحریش بین البهائم» را اغراء و تهییج آنها در مقابل یکدیگر دانسته است و آن را در شترها و خروس ها هم رایج بر می شمارد. [2]

با این حساب «کلب هراش» به معنای سگ وحشی و درنده است.

برخی از بزرگان درباره این صفت و صفت «عقور» ـ به معنای گاز گیرنده ـ نوشته اند:

«الظاهر أنّ العقور و الهراش متقاربان معنى. و طبع الكلب هو التكالب و الهجوم و الإيذاء، و قد يصل في ذلك إلى حدّ يصير مرضا ساريا إلى من يعضّه الكلب و يسمّى داء الكلب. و لعلّه الحكمة في إسقاط ماليته شرعا و المنع عن بيعه و الترغيب في قتله و إعدامه، كما وردت به الروايات «1». و لكن إذا فرض وقوعه تحت الرياضة و التربية الصحيحة و صارت هجمته تحت الضابطة و الهداية من الإنسان صار وجوده نافعا للصيد أو الحراسة أو نحوهما، فصار مالا قابلا للنقل و الانتقال عرفا بل شرعا، لما مرّ منّا من أنّ تحقق المنافع المحلّلة الموجبة للمالية ملازم لجواز النقل إجمالا. فهو بنحو ما يشبه القوة الغضبية في الإنسان، حيث إنّ إطلاقها مضرّ جدّا، و لكن يترتب على وجودها فوائد كثيرة إذا فرض انضباطها و وقوعها تحت سيطرة العقل و هدايته.»[3]

    2. سگ و خوک دریایی مطابق آنچه به مشهور نسبت داده شده است[4] پاک می باشند.

بر این مدعا به صحیحه عبد الرحمن بن حجاج استناد شده است:

«قَالَ: سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ جُلُودِ الْخَزِّ- فَقَالَ لَيْسَ بِهَا بَأْسٌ فَقَالَ‌ الرَّجُلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ- إِنَّهَا عِلَاجِي وَ إِنَّمَا هِيَ كِلَابٌ تَخْرُجُ مِنَ الْمَاءِ- فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا خَرَجَتْ مِنَ الْمَاءِ- تَعِيشُ خَارِجَةً مِنَ الْمَاءِ فَقَالَ الرَّجُلُ لَا قَالَ (لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ) .» [5]

ما می گوییم:

    1. در برخی از نسخه های روایت «علاجی» و در برخی دیگر «علاجی فی بلادی» آمده است.

    2. حضرت امام در کتاب الطهارة در این باره می نویسند:

«و عن «النهاية» و «التحرير» و «التذكرة» و «الذكرى» طهارة كلب الماء، و عن «الكفاية»: «أنّه المشهور». و عن الحلّي نجاسته، و عن «المنتهى» تقريب شموله له معلّلًا: «بأنّ اللفظ يقال له بالاشتراك». و الأقوى طهارة كلب الماء و خنزيره، لا لانصراف الأدلّةعلى فرض صدق العنوان عليهما، فإنّه ممنوع. و مجرّد كون بعض الأفراد يعيش في محلّ أو يندر الابتلاء به، لا يوجب الانصراف. بل لعدم صدق العنوانين عليهما جزماً، و عدم كونهما مع البرّي منهما من نوع واحد، و قد طبع في «المنجد» رسمهما، فترى لا يوجد بينهما و بين البرّي منهما أدنى شباهة؛ و إن قال في الكلب: «كلب الماء و كلب البحر: سمك بينه و بين الكلب بعض الشبه». و قال: «خنزير البحر: جنس من الحيتان أصغر من الدلفين». و تدلّ على طهارة كلبه ـ بل و خنزيره على وجهٍ ـ صحيحة عبد الرحمن‌ بن الحجّاج.» [6]

    3. خروج تخصصی سگ و خوک دریایی مورد اشاره مرحوم خویی نیز واقع شده است. [7]

    4. تعبیر «بل و خنزیره علی وجه» ظاهراً اشاره است به آنچه مرحوم شیخ انصاری مورد اشاره قرار داده است. ایشان می نویسد.

«و في التعليل إشارة إلى طهارة الخنزير البحري أيضاً.» [8]

در این باره به نظر می رسد نمی توان با مرحوم شیخ موافقت نمود چراکه علت مطرح شده در کلام امام علیه السلام ناظر به موضوع سگ است و نه هرچه از آب خارج یا داخل زندگی می کند.

    3. نجاست سگ و خوک غیر دریایی ظاهراً از مسلمات است هرچند به برخی از علمای اهل سنت طهارت سگ نسبت داده شده است.

علامه در تذکره «طهارت الکلب دون الخنزیر» را به ابی حنیفه نسبت داده است[9] در حالیکه شیخ طوسی در خلاف می نویسد که ابی حنیفه نجاست حکمی را برای سگ ثابت دانسته است. [10]

هم چنین علامه در منتهی طهارت سگ و خوک غیر دریایی را به مالک، زهری و داوود نسبت داده است. [11]

الموسوعة الفقهیة می نویسد که حنفیه سگ را نجس العین نمی دانند ولی رطوبات و سؤر او را نجس می دانند.

و مالکیه می گویند:

«أن الکلب طاهر العین لقولهم الاصل فی الاشیاء الطهارة فکلّ حیّ و لو کلباً و خنزیراً طاهر و کذا عرقه و دمعه و مخاطه و لعابه.» [12]

این کتاب می نویسد که شافعیه و حنابله سگ را نجس العین می دانند. [13]

اما درباره خنزیر جز مالکیه، هر سه گروه دیگر آن را نجس العین می دانند و به آیه «قُلْ لا أَجِدُ في‌ ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى‌ طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحيمٌ»[14] استناد می کنند. [15]

اما در میان شیعه ظاهراً مخالفی وجود ندارد. در این باره روایاتی مستفیضه نیز وارد شده است مثل صحیحه محمد بن مسلم:

«سألت أبا عبدالله عن الکلب یصیب شیئاً من جسد الرجل قال یغسل المکان الذی اصابه»[16]

و روایت معاویة بن شریح:

«عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ شُرَيْحٍ قَالَ: سَأَلَ عُذَافِرٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا عِنْدَهُ- عَنْ سُؤْرِ السِّنَّوْرِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ وَ الْبَعِيرِ وَ الْحِمَارِ- وَ الْفَرَسِ وَ الْبَغْلِ وَ السِّبَاعِ- يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ- فَقَالَ نَعَمِ اشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ- قَالَ قُلْتُ: لَهُ الْكَلْبُ- قَالَ لَا قُلْتُ أَ لَيْسَ هُوَ سَبُعٌ- قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ.» [17]

هم چنین درباره خنزیر نیز روایات کثیره ای در میان است. [18]

ما می گوییم:

معمول فقها ابتدا بحث از حرمت تکسب کلب را مطرح می کنند و سپس بیع گروهی از سگ ها را استثناء کرده اند در حالیکه مرحوم شیخ انصاری قاعده ای را مطرح نمی کنند بلکه حرمت تکسب هراش و جواز تکسب سگ صید را مطرح می نمایند، بحث را بر مدار ایشان پی می گیریم:


[1] . کتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)؛ ج‌1، ص: 41.
[2] . النهایة / ابن اثیر/ ج5 ص260.
[3] . دراسات في المكاسب المحرمة؛ ج‌1، ص: 413.
[4] . دراسات فی المکاسب المحرمه، ج1 ص410.
[5] . وسائل الشيعة؛ ج‌4، ص: 362.
[6] . كتاب الطهارة (للإمام الخميني، ط - الحديثة)؛ ج‌3، ص: 222.
[7] . مصباح الفقاهه، ج1 ص77.
[8] . كتاب الطهارة (للشيخ الأنصاري)؛ ج‌5، ص: 94.
[9] . تذکرة الفقهاء، ج1 ص66.
[10] . الخلاف، ج1 ص177.
[11] . منتهی المطلب، ج1 ص166.
[12] . الموسوعة الفقهیه، ج35 ص129.
[13] . همان.
[14] . انعام، 145.
[15] . الموسوعة الفقهیه، ج20 ص33.
[16] . وسائل الشیعه، ج3 ص415.
[17] . وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 226.
[18] . ن ک : کتاب الطهارة، امام خمینی، ج3 ص220.
logo