« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

93/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

ادلّه باب:

     الف) روایات مجوّزه:

    1. مرسله صدوق. (که در کلام امام خواندیم)

مرحوم خویی در این باره می نویسد:

«فإن إطلاقها و إن كان يشمل الميتات كلها سواء دبغت أم لم تدبغ إلا أن قيام الإجماع القطعي و دلالة الأخبار المتقدمة على نجاسة الميتة يجعلان الرواية صريحة في إرادة خصوص الميتة المدبوغة. هذا على أن الجلود تفسد و تنتن بمرور الزمان و لا يمكن إبقائها من غير دباغة فجعل الماء أو غيرهما في الجلد يكشف عن أنه كان مدبوغا في مورد السؤال.»[1]

    2. روایت فقه الرضا: «إن كان الصوف و الوبر و الشعر و الريش من الميتة و غير الميتة بعد ما يكون مما أحل الله أكله فلا بأس به و كذلك الجلد فإن دباغته طهارته.» [2]

و أیضاً: «و ذكاة الحيوان ذبحه و ذكاة الجلود الميتة دباغته‌.»[3]

    3. صحیحه «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي جِلْدِ شَاةٍ مَيْتَةٍ يُدْبَغُ- فَيُصَبُّ فِيهِ اللَّبَنُ أَوِ الْمَاءُ- فَأَشْرَبُ مِنْهُ وَ أَتَوَضَّأُ قَالَ نَعَمْ- وَ قَالَ يُدْبَغُ فَيُنْتَفَعُ بِهِ وَ لَا يُصَلَّى فِيهِ الْحَدِيثَ.»[4]

سند حدیث:

حسین بن زراره پسر زراره معروف، مروی عنه صفوان بن یحیی است، و مروی عنه های بی واسطه او دارای توثیق عام هستند. در رجال کشی درباره او و برادرش حسن روایتی آمده است که امام صادق علیه السلام در آن به عبدالله بن زراره می فرماید: اینکه ما درباره پدرت، منقصتی گفته ایم به خاطر حفظ اوست. در همین روایت، حضرت صادق علیه السلام، حسن و حسین دو پسر زراره را بسیار دعا کرده است.[5]

دلالت حدیث:

مرحوم صاحب وسائل درباره این حدیث می نویسد:

«أَقُولُ: هَذَا مَحْمُولٌ عَلَى التَّقِيَّةِ لِأَنَّ الْعَامَّةَ يَقُولُونَ إِنَّهُ يُطَهَّرُ بِالدِّبَاغِ قَالَهُ الشَّيْخُ وَ غَيْرُهُ.» [6]

ما می گوییم:

    1. با توجه به زمان حضرت صادق علیه السلام و فضای مدینه و فتوای مالک، حمل روایت بر تقیه وجهی ندارد.

    2. مضمون روایت ها، یکی است و جلد دباغی شده را پاک می داند ولی نماز در آن را جایز نمی شمارد.

    3. مرحوم خویی درباره این روایات می نویسد:

«و لا يخفى أن هذه الأخبار- مضافا إلى ضعف أسنادها بل و عدم ثبوت كون بعضها رواية فلا يمكن الاعتماد عليها في الخروج عن عمومات نجاسة الميتة- معارضة بعدة روايات مستفيضة و فيها ما هو صريح الدلالة على عدم طهارة الجلد بالدباغة فتتقدم على تلك الأخبار و معها لا مناص من حملها على التقية.» [7]

 

***

 

توضیح:

    1. روایات ضعیف السند است [ما می گوییم: روایت سوّم را تصحیح کردیم و روایت مرسله صدوق را هم امام خمینی حجت می داند.]

    2. معلوم نیست برخی از آنها روایت باشد [ما می گوییم: اشاره ایشان به روایت فقه الرضا است چراکه برخی این کتاب را اساساً کتاب روایی نمی دانند.

    3. این سه روایت معارض هستند با روایات متعدد دیگر که می گوید دباغی مطهّر نیست.

    4. پس این سه روایت را حمل بر تقیه می کنیم.

     ب) روایات مانعه:

    1. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ جِلْدِ الْمَيْتَةِ يُلْبَسُ فِي الصَّلَاةِ إِذَا دُبِغَ- قَالَ لَا وَ إِنْ دُبِغَ سَبْعِينَ مَرَّةً.»[8]

سند حدیث:

حماد بن عیسی: نجاشی می نویسد: «کان ثقة فی حدیثه صدوقاً»[9] وی از اصحاب اجماع هم می باشد.

حریز بن عبدالله سجستانی: شیخ طوسی در فهرست او را توثیق کرده است.[10]

ما می گوییم:

    1. این سند از سندهای مشهور است که کراراً در روایات وارد شده است.

    2. صدوق نیز این روایت را از محمد بن مسلم نقل کرده است.

دلالت حدیث:

این روایت هیچ نحوه معارضه ای با روایات دسته اول ندارد چراکه در مورد صلوة است.

    2. «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي الْمُغِيرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ الْمَيْتَةُ يُنْتَفَعُ مِنْهَا بِشَيْ‌ءٍ- قَالَ لَا قُلْتُ بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَرَّ بِشَاةٍ مَيْتَةٍ- فَقَالَ مَا كَانَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الشَّاةِ إِذْ لَمْ يَنْتَفِعُوا بِلَحْمِهَا أَنْ يَنْتَفِعُوا بِإِهَابِهَا- قَالَ تِلْكَ شَاةٌ لِسَوْدَةَ بِنْتِ زَمْعَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ ص- وَ كَانَتْ شَاةً مَهْزُولَةً لَا يُنْتَفَعُ بِلَحْمِهَا- فَتَرَكُوهَا حَتَّى مَاتَتْ- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا كَانَ عَلَى أَهْلِهَا- إِذْ لَمْ يَنْتَفِعُوا بِلَحْمِهَا أَنْ يَنْتَفِعُوا بِإِهَابِهَا أَيْ تُذَكَّى.» [11]

سند حدیث:

    1. در کافی محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی و غیره عن احمد بن محمد وارد شده است.

    2. ابن محبوب، دو نفر هستند یکی حسن بن محبوب و یکی محمد بن علی بن محبوب. امّا نفر دوم هم طبقه با احمد بن محمد است و محمد بن یحیی از او روایت نقل کرده است.

حسن بن محبوب سرّاد (زره باف) از اصحاب اجماع است و توثیق های مفصل دارد.[12] وی از اصحاب امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام است.

    3. عاصم بن حمید حناط (گندم فروش): نجاشی او را ثقه عین صدوق بر می شمارد[13] . وی را امامی و ثقه دانسته اند.

    4. درباره علی بن ابی مغیره هم قبلاً سخن گفتیم و کلام امام خمینی را در این باره آوردیم که می فرمودند: توثیق مربوط به پسر اوست.[14]

    5. با این حساب روایت ضعیف است.

دلالت حدیث:

(با توجه به توضیحات مفصل درباره آن) متوقف بر حرمت جمیع انتفاعات است، (که البته قبول نشد) چراکه اگر گفتیم این روایت برخی از منافع را تحریم کرده است، کافی است که بگوییم این منفعت «لبس در صلوة» است.

پس با توجه به جمع روایات انتفاع می توانیم بگوییم: حرمت انتفاع مربوط به آن انتفاعاتی است که مبتنی بر طهارت است و چون صلوة در میته مبتنی بر طهارات است، پس این روایت همین انتفاع را تحریم کرده است.

    3. موثقه یا صحیحه ابی مریم: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع السَّخْلَةُ الَّتِي مَرَّ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ ص- وَ هِيَ مَيْتَةٌ فَقَالَ مَا ضَرَّ أَهْلَهَا لَوِ انْتَفَعُوا بِإِهَابِهَا- فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمْ تَكُنْ مَيْتَةً يَا أَبَا مَرْيَمَ- وَ لَكِنَّهَا كَانَتْ مَهْزُولَةً فَذَبَحَهَا أَهْلُهَا فَرَمَوْا بِهَا- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا كَانَ عَلَى أَهْلِهَا- لَوِ انْتَفَعُوا بِإِهَابِهَا.»[15]

سند حدیث:

درباره سند این روایت سخن گفتیم. امّا در دلالت این روایت همان اشکال روایت قبل هست.

    4. «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِسْحَاقَ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ عَيْثَمِ بْنِ أَسْلَمَ النَّجَاشِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع كَانَ يَبْعَثُ إِلَى الْعِرَاقِ- فَيُؤْتَى مِمَّا قِبَلَكُمْ بِالْفَرْوِ فَيَلْبَسُهُ- فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ أَلْقَاهُ- وَ أَلْقَى الْقَمِيصَ الَّذِي يَلِيهِ فَكَانَ يُسْأَلُ‌ عَنْ ذَلِكَ- فَقَالَ إِنَّ أَهْلَ الْعِرَاقِ يَسْتَحِلُّونَ لِبَاسَ الْجُلُودِ الْمَيْتَةِ- وَ يَزْعُمُونَ أَنَّ دِبَاغَهُ ذَكَاتُهُ.» [16]

سند حدیث:

سند روایت را گفتیم ضعیف است.

دلالت حدیث:

از دو فراز روایت می توان بر «عدم طهارت به سبب دباغی» استفاده کرد. یکی فراز آخر که درباره آن سخن خواهیم گفت و دیگری فراز : «القمیص الذی یلیه». چراکه اگر صرفاً مانعیت از صلوة باشد، نفس کندن لباس کافی بود در حالیکه حضرت لباس زیری را هم می کند که ظاهراً مربوط به تنجیس است.

    5. «وَ محمد بن یعقوب عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِسْحَاقَ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي أَدْخُلُ سُوقَ الْمُسْلِمِينَ- أَعْنِي هَذَا الْخَلْقَ الَّذِينَ يَدَّعُونَ الْإِسْلَامَ- فَأَشْتَرِي مِنْهُمُ الْفِرَاءَ لِلتِّجَارَةِ- فَأَقُولُ لِصَاحِبِهَا أَ لَيْسَ هِيَ ذَكِيَّةً- فَيَقُولُ بَلَى فَهَلْ يَصْلُحُ لِي أَنْ أَبِيعَهَا عَلَى أَنَّهَا ذَكِيَّةٌ- فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ لَا بَأْسَ أَنْ تَبِيعَهَا وَ تَقُولَ- قَدْ شَرَطَ لِيَ الَّذِي اشْتَرَيْتُهَا مِنْهُ أَنَّهَا ذَكِيَّةٌ- قُلْتُ وَ مَا أَفْسَدَ ذَلِكَ- قَالَ اسْتِحْلَالُ أَهْلِ الْعِرَاقِ لِلْمَيْتَةِ- وَ زَعَمُوا أَنَّ دِبَاغَ جِلْدِ الْمَيْتَةِ ذَكَاتُهُ- ثُمَّ لَمْ يَرْضَوْا أَنْ يَكْذِبُوا فِي ذَلِكَ إِلَّا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص.» [17]

سند حدیث:

سند روایت ضعیف است چراکه:

عبد الله بن اسحاق و حسن بن علی بن سلیمان توثیق نشده اند.

امّا محمد بن عبدالله بن هلال: از کیسانیه است و برخی او را توثیق کرده اند [برنامه نور] شاید علت توثیق کثرت روایت محمد بن حسین بن ابی الخطاب (از اجلا) از او باشد. (حدود 170 روایت در کتب اربعه و وسائل).

امّا عبد الله الرحمن بن حجاج: نجاشی می نویسد: «رمی بالکیسانیه روی عن ابی عبد الله و ابی الحسن علیهم السلام و بقی بعد ابی الحسن و رجع الی الحق و لقی الرضا و کان ثقه ثقه ثبتاً وجهاً»

صفوان و ابن ابی عمیه هم کتاب او را نقل کرده اند. شیخ طوسی او را استاد صفوان بر می شمارد.

ترجمه روایت:

«به امام صادق عرض کردم، من داخل سوق مسلمین می شوم ـ یعنی همین مردی که ادعای اسلام دارند ـ و از آنها پوست گورخر می خرم برای تجارت. و ار او می پرسم آیا تذکیه شده است؟ جواب می دهد: بله. حال آیا جایز است که من به عنوان پوست مذکی بفروشم. حضرت پاسخ دادند: نه ولی اشکالی ندارد که آن را بفروشی و بگویی کسی که این را به من فروخت، شرط کرد که این مذکی است. راوی پرسید : چه چیزی باعث فساد این معامله شده (مشکل کجاست؟)؟ حضرت فرمود: اینکه اهل عراق میته را حلال می شمرند و می پندارند که دباغی زکات پوست است. و سپس راضی نشوند که دروغ بگویند مگر بر رسول الله (یعنی به حضرت رسول دروغ بستند)»

دلالت روایت:

فراز آخرین روایت بر این امر دلالت دارد که : «دباغی تذکیه نیست» همین مطلب در روایات قبل هم مطرح است.

 


[1] . التنقيح في شرح العروة الوثقى؛ الطهارة1، ص: 541.
[2] . الفقه - فقه الرضا؛ ص: 302.
[3] . الفقه - فقه الرضا؛ ص: 302.
[4] . وسائل الشيعة؛ ج‌24، ص: 186.
[5] . رجال کشی، ص139.
[6] . وسائل الشيعة؛ ج‌24، ص: 186.
[7] . التنقيح في شرح العروة الوثقى؛ الطهارة1، ص: 541.
[8] . وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 501.
[9] . نجاشی، ص142.
[10] . رجال طوسی، ص162.
[11] . وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 502.
[12] . الفهرست طوسی، ص122.
[13] . نجاشی، ص301.
[14] . «لكن في سندها ضعف بعلي بن أبي المغيرة، للوثوق بأنّ توثيق العلّامة تبع للنّجاشي في ابنه الحسن بن عليّ بن أبي مغيرة، و ظاهر كلام النجاشي توثيق ابنه، فتعبير السيد صاحب الرياض عنها بالصحيحة غير وجيه ظاهرا.» [المكاسب المحرمة (للإمام الخميني)؛ ج‌1، ص: 68].
[15] . وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 503.
[16] . وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 502.
[17] . وسائل الشيعة؛ ج‌3، ص: 502.
logo