93/01/26
بسم الله الرحمن الرحیم
• هـ ) دسته پنجم: روایاتی که در آنها انتفاع از چند جزء از اجزاء میته مورد نهی واقع شده است.
1. «مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُخْتَارِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِيِّ جَمِيعاً عَنِ الْفَتْحِ بْنِ يَزِيدَ الْجُرْجَانِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ أَسْأَلُهُ عَنْ جُلُودِ الْمَيْتَةِ- الَّتِي يُؤْكَلُ لَحْمُهَا ذَكِيّاً - فَكَتَبَ ع لَا يُنْتَفَعُ مِنَ الْمَيْتَةِ بِإِهَابٍ وَ لَا عَصَبٍ- وَ كُلُّ مَا كَانَ مِنَ السِّخَالِ الصُّوفِ وَ إِنْ جُزَّ- وَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ وَ الْإِنْفَحَةِ- وَ الْقَرْنِ وَ لَا يُتَعَدَّى إِلَى غَيْرِهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ.»[1]
ترجمه:
«به حضرت نامه نوشتم و پرسیدم درباره پوست میته ای که اگر مذکی بود، گوشتش خورده می شد؟ حضرت پاسخ گفتند از پوست میته و عصب آن نفع برده نمی شود و هرچه از سخال (جمع سخله = بره و بزغاله نوزاد) باشد از پشم ـ و اگر بریده شده باشد ـ و مو و پنیرک داخل شکم [آنچه داخل شکم حیوان است که مایع پنیر از آن می سازند] و شاخ، ولی از این تجاوز نشود.»
سند روایت:
ابوالحسن یا امام رضا علیه السلام است و یا امام هادی علیه السلام.
مختار بن محمد و عبدالله بن الحسن و فتح بن یزید توثیق نشده اند و لذا روایت ضعیف است.
دلالت روایت:
1. حضرت امام درباره این روایت نوشته اند:
«و الظاهر وقوع سقط فيها، و يحتمل أن يكون الأصل: إلّا الصوف. و كان قوله: «و كلّ» عطفا على «بإهاب». و يحتمل أن يكون قوله: «و كلّ» مبتدأ محذوف الخبر هو ينتفع به.» [2]
توضیح:
1. حدیث را یا چنین معنی کنیم: «اهاب و عصب و هر چه از سخله باشد حرام است الا ...»
2. و یا چنین معنی کنیم: «اهاب و عصب حرام است، و از هر چه از سخله باشد از پوست و ... نفع برده می شود»
2. برخی از بزرگان نیز درباره این حدیث نوشته اند:
«و لم يظهر لي وجه عدم ذكر العظم أيضا في عداد الشعر و الوبر و غيرهما، و لا وجه تقييد الصوف بقوله: «و إن جزّ» مع أنّه فرد جليّ. و لعلّ عدم ذكر العظم لعدم ترتب الفائدة عليه في تلك الأعصار. و في الاستبصار: «إن جزّ» بدون الواو فلا إشكال.» [3]
3. برخی از بزرگان درباره ذکر عصب در روایات نوشته اند:
«و لم يظهر لي وجه ذكر العصب في هذا الخبر و غيره، و أيّ نفع كان يترتب عليه؟»[4]
ما می گوییم:
ابن اثیر در النهایة فی غریب الحدیث و الاثر درباره حدیثی که در آن پیامبر به ثوبان مطالبی فرموده است، توضیحاتی می دهد که می توان از نوعی از انتفاعات از عصب پرده بردارد:
«فيه «أنه قال لثوبان: اشتر لفاطمة قلادة من عَصْب، و سوارين من عاج» قال الخطّابىّ في «المعالم»: إن لم تكن الثياب اليمانيّة فلا أدري ما هي، و ما أرى أنّ القلادة تكون منها. و قال أبو موسى: يحتمل عندي أن الرواية إنما هي «العَصَب» بفتح الصاد، و هي أطناب مفاصل الحيوانات، و هو شيء مدوّر، فيحتمل أنهم كانوا يأخذون عَصَب بعض الحيوانات الطّاهرة فيقطعونه و يجعلونه شبه الخرز [مُهره] [5] ، فإذا يبس يتّخذون منه القلائد، و إذا جاز و أمكن أن يتّخذ من عظام السَّلَحفاة [لاک پشت] و غيرها الأسورة جاز، و أمكن أن يتّخذ من عَصَب أشباهها خرز تنظم منه القلائد. قال: ثم ذكر لى بعض أهل اليمن: أن العَصَب سنّ [دندان] دابّة بحريّة تسمّى فرس فرعون، يتّخذ منها الخرز و غير الخرز من نصاب سكّين و غيره، و يكون أبيض.» [6]
2. روایت عوالی اللئالی: «صَحَّ عَنْهُ ص أَنَّهُ قَالَ: لَا تَنْتَفِعُوا مِنَ الْمَيْتَةِ بِإِهَابٍ وَ لَا عَصَبٍ وَ قَالَ فِي شَاةٍ مَيْمُونَةٍ أَلَّا انْتَفَعْتُمْ بِجِلْدِهَا.» [7]
سند روایت:
عوالی الئالی دارای سند نیست.
3. عوالی اللئالی: «رَوَى شُعْبَةُ عَنِ الْحَكَمِ عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حُكَيْمٍ قَالَ قُرِئَ عَلَيْنَاكِتَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي أَرْضِ جُهَيْنَةَ وَ أَنَا غُلَامٌ شَابٌّ أَنْ لَا تَسْتَمْتِعُوا مِنَ الْمَيْتَةِ بِإِهَابٍ وَ لَا عَصَبٍ.» [8]
نکته:
در عوالی اللئالی به جای «لا تستمعوا»، «لا تنتفعوا» آمده و به جای عبدالله بن حکیم، عبدالله بن عکیم آمده است.
4. دعائم الاسلام: «عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: لَا يُنْتَفَعُ مِنَ الْمَيْتَةِ بِإِهَابٍ وَ لَا عَظْمٍ وَ لَا عَصَبٍ.» [9]
کلام امام خمینی:
حضرت امام در پایان ذکر احادیث مختلف آنها را به چند دسته تقسیم می کنند:
«ثمّ إنّ هذه الروايات على طوائف: منها: ما دلّت على عدم جواز الانتفاع بالميتة مطلقا، و لو بإلغاء الخصوصية عرفا، كموثقة سماعة و رواية الجرجاني و علي بن أبي المغيرة. و منها: ما دلّت على عدم جواز اللبس، كروايتي علي بن جعفر و رواية تحف العقول- على إشكال مرّ الكلام فيها. و منها: ما دلّت على عدم جواز الانتفاع بإهاب و لا عصب. و يمكن جعلها من الطائفة الأولى، بدعوى إلغاء الخصوصيّة. و منها: ما دلّت على عدم جواز تقليد السيف إذا كان جلده من الميتة، و هي موثّقة سماعة.»[10]
روایات دال بر جواز انتفاع
1. «وَ بِإِسْنَادِهِ [شیخ طوسی] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي زِيَادٍ النَّهْدِيِّ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ جِلْدِ الْخِنْزِيرِ- يُجْعَلُ دَلْواً يُسْتَقَى بِهِ الْمَاءُ قَالَ لَا بَأْسَ.» [11]
سند روایت:
سند شیخ به محمد بن علی بن محبوب عبارت است: حسین بن عبید الله (ابن ابی جید) عن احمد بن محمد بن یحیی العطار عن ابیه محمد بن یحیی عن محمد بن علی بن محبوب است و سند صحیحی است.
محمد بن علی بن محبوب: نجاشی او را شیخ قمی ها در روزگار خودش بر می شمارد و او را ثقة عین فقیه صحیح المذهب معرفی می کند. [12]
یعقوب بن یزید الانباری: نجاشی او را ثقه و صدوق بر می شمارد. وی از امام جواز روایت دارد. [13] شیخ طوسی هم او را ثقه دانسته است. [14]
ابی زیاد نهدی: مروی عنه ابن ابی عمیر است و به همین سبب تحت توثیقات عامّه قرار می گیرد. ابن ابی عمیر در کتب اربعه 11 روایت از او نقل کرده است. [15]
دلالت روایت:
همین روایت گویا مستند شیخ طوسی بوده است که در کتاب نهایة به این مضمون فتوی داده است. ایشان می نویسد:
«و يجوز أن يعمل من جلود الميتة دلو يستقى به الماء لغير وضوء الصّلاة و الشرب. و تجنّبه أفضل.» [16]
حضرت امام در این باره می نویسد:
«و الظاهر أنّ السؤال عن الانتفاع بجلده، لا عن طهارة الماء و نجاسته بملاقاته، بل الظاهر أنّ مثل جلد الخنزير يجعل دلوا لسقي الزراعات و الأشجار، لا لشرب الآدمي. و يظهر منها بإلغاء الخصوصيّة جواز الانتفاع بجلده لو لم يؤدّ إلى محذور، كتنجّس ملاقيه، و كذا جواز الانتفاع بجلود سائر الميتات.» [17]
توضیح:
1. ظاهر روایت آن است که راوی درباره اصل انتفاع از پوست سوال کرده و نه از طهارت یا نجاست آبی که با آن ملاقات می کند. چراکه به طور معمول پوست خوک در آبیاری زراعات و درختان مورد استفاده بوده است و نه برای موارد شرب.
2. پس الغاء خصوصیت کرده و در غیر خوک و در غیر سقی هم حکم را تسری می دهیم.