92/12/10
بسم الله الرحمن الرحیم
د) آیه شریفه:
مرحوم مامقانی می نویسد:
«الثاني ما دلّ من الكتاب و السنة على تحريمه مثل قوله (تعالى) حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ (انتهى) بضميمة قوله (عليه السلام) ان اللّه إذا حرّم شيئا حرم ثمنه و ان شئت قررت هذا الدليل بوجه أخر بأن تقول انه غير منتفع به حيث نهى الشارع عن المنفعة التي من شأنها ان ترتب عليه و هو الأكل لكونه من جنس ما من شأنه الأكل فلا عبرة بالانتفاع به في مثل الصّبغ مثلا لو جوّزناه و كذا الانتفاع به في مثل التسميد فتكون المعاملة سفهية و المعاملة السفهية باطلة و يترتب عليه حرمة التصرف في عوضه و كون الاقدام على المعاملة (حينئذ) يتصف بالحرمة التشريعية و ان شئت قررته بوجه ثالث بان تقول ان الدم غير مملوك باتفاق علمائنا بل هو من قبيل ما ليس بمتمول عرفا و لهذا لا يضمنه من أتلفه و قد اشترط في صحة البيع كون المبيع مملوكا فيبطل البيع عند انتفاع مملوكيته و يترتب عليه الحرمة التشريعية.»[1]
***
توضیح:
1. سه تقریر در استدلال قابل فرض است.
2. تقریر اول: آیه می فرماید «دم حرام است» و روایت نبوی می گوید «هرچه را خدا حرام کرده، بیع آن هم حرام است»، پس بیع دم حرام است.
3. تقریر دوم: آیه می گوید انتفاع از دم حرام است و مراد انتفاع هایی است که دم شأنیت آن را دارد و این انتفاع هم اکل است (و لذا انتفاع هایی مثل کود بودن و رنگرزی نمی تواند شیء را دارای مالیت کند) پس دم به خاطر عدم منفعت، مالیت ندارد و بیع آن بیع سفهی است.
4. تقریر سوم: دم به اتفاق علما، مملوک نیست و لذا اگر کسی آن را تلف کرد ضامن نیست و در صحت بیع شرط است که مبیع مملوک باشد.
ما می گوییم:
1. بحث ما در حرمت معامله است و نه صحت آن و لذا دو تقریر آخر، به کار این بحث نمی آید و تقریر اول هم با توجه به ضعف روایت نبوی قابل احتجاج نیست.
2. آنچه با توجه به آیه قبل در این آیه آمده است، حرمت اکل است چراکه آیه می فرماید: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ اشْكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (*) إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيرِْ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَْ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ »[2] و لذاست که سگ در آیه ذکر نشده است چراکه خوردن سگ در میان اعراب جاهلی متعارف نبوده است.
و الشاهد علی ذلک آیه شریفه سوره انعام که می فرماید: «قُل لَّا أَجِدُ فىِ مَا أُوحِىَ إِلىََّ محَُرَّمًا عَلىَ طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيرِْ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَْ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»[3] در حالیکه روشن است دم مسفوح مربوط به اکل است.
3. پس اگر منفعت عقلایی دیگری یافت شد، دم دارای مالیت شده و بیع آن جایز است.