92/09/18
بسم الله الرحمن الرحیم
• سوم) آیه شریفه «والرجز فاهجر»[1]
استدلال به این آیه مبتنی است بر اینکه رجز به معنای نجاست فقهی باشد و امر به هجر هم امر به اجتناب از مطلق تصرفات باشد.
مرحوم شیخ انصاری اشاره به این مطلب کرده و می نویسند:
«و من بعض ما ذكرنا يظهر ضعف الاستدلال على ذلك بقوله تعالى وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ ؛ بناءً على أنّ «الرُّجْز» هو الرجس.» [2]
بر این استدلال اشکال شده است که:
«و فيه: أنّ كون الرجز بمعنى النجس المصطلح عليه غير واضح و لم يفسّروه بذلك. و لو سلّم فلعلّ المراد بهجره هجره في الصلاة أو في الأكل و الشرب و نحوهما، كما هو المحتمل أيضا في قوله: وَ ثيابَكَ فَطَهِّرْ. فيكون من قبيل ذكر العامّ بعد الخاصّ، فلا دلالة له على منع المعاملة عليه. و يحتمل اختصاص الحكم بالنبي «ص» بقرينة السياق، فتأمّل.» [3]
توضیح:
1. رجز به معنای نجاست فقهی نیست.
2. هجر هم مطلق نیست بلکه مراد هجر از رجز در نماز و در اکل و شرب است.
3. این مطلب از آیه قبل «و ثیابک فطهّر» هم قابل استفاده است که آیه می گوید در نماز باید لباس را شست و بعد حکم عام را بیان می کند که در نماز باید از رجز دوری جست.
4. احتمال هم دارد که آیه از اختصاصات نبی باشد.
ما می گوییم:
1. مرحوم شیخ طوسی در تبیان در تشریح معنای رجز می نویسند:
«قال الحسن: كل معصية رجز. و قال ابن عباس و مجاهد و قتادة و الزهري: معناه فاهجر الأصنام. و قال إبراهيم و الضحاك: الرجز: الإثم. و قال الكسائي: الرجز بكسر الراء: العذاب، و بفتحها: الصنم و الوثن. و قالوا: المعنى اهجر ما يؤدّي إلى العذاب. و لم يفرّق أحد بينهما.» [4]
مشابه همین معنا در مجمع البیان[5] هم آمده است.
2. حضرت امام درباره این آیه می نویسند:
«و منه: قوله تعالى وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ، بنحو ما تقدّم من التقريب. و فيه: أنّه لم يتّضح أنّ المراد بالرّجز الرجس، فإنّه بمعان، منها: عبادة الأوثان، و في المجمع: «أنّه بالضم اسم صنم فيما زعموا. و قال قتادة: هما صنمان: إساف و تائلة». انتهى. و لعلّ الأقرب أن يكون الأمر، بهجر الأوثان أو عبادتها، و أمّا النجس المعهود، فمن البعيد إرادته في أول سورة نزلت عليه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- على ما قيل- أو بعد إقرأ، قبل تأسيس الشريعة، أصولا و فروعا، على ما يشهد به الذوق السليم. و لهذا لا يبعد أن يكون المراد بقوله وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ، غير تطهير اللباس، بل تنزيه نسائه، أو أقربائه عن دنس الشرك- على ما قيل- أو غير ذلك ممّا فسّر.» [6]
• چهارم) آیه شریفه «و یحرم علیهم الخبائث»[7]
حضرت امام به این آیه اشاره کرده و از آن جواب داده اند:
«و منه: آية تحريم الخبائث، بتقريب أنّ النجاسات و المتنجّسات من الخبيثات و أنّ الحرمة إذا تعلّقت بذات الشيء، تفيد حرمة مطلق الانتفاعات، لأنّ التعلّق بها مبنيّ على الدّعوى، و هي أنسب لها.» [8]
توضیح:
1. نجس و متنجس از خبائث هستند.
2. حرمت اگر به ذات یک شیء تعلق گرفت، به معنای حرمت جمیع منافع است چراکه در این صورت نسبت حرمت به ذات شیء، مجاز است و علاقه مجازیه در صورتی که مراد همه منافع باشد، مناسب تر است.
حضرت امام سپس پاسخ می دهند:
«و يظهر النظر فيه بعد ذكر الآية الكريمة، قال تعالى فَسَأَكْتُبُها- أي الرحمة- لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِنا يُؤْمِنُونَ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ.
فإنّ مبنى الاستدلال، على دعوى تعلّق الحرمة على عنوان الخبيثات. و أنت خبير بأنّ الآية ليست بصدد بيان تحريم الخبائث، بل بصدد الإخبار عن أوصاف النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بأنّه يأمرهم بالمعروف. و ليس المراد أنّ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يحرّم عنوان الخبائث أو ذاتها، و يحلّ عنوان الطيّبات أو ذاتها، بل بصدد بيان أنّه يحلّ كلّ ما كان طيّبا، و يحرّم كلّ ما كان خبيثا، بالحمل الشائع، و لو بالنهي عن أكله و شربه، فإذا نهى عن شرب الخمر، و أكل الميتة، و لحم الخنزير، و هكذا، يصدق أنّه حرّم الخبائث. فلا دلالة للآية على تحريم عنوان الخبائث، و هو ظاهر.» [9]
توضیح:
1. آیه شریفه سوره اعراف آن است که:
«وَ اكْتُب لَنَا فىِ هَاذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فىِ الاَْخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابىِ أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَ رَحْمَتىِ وَسِعَتْ كلَُّ شىَْءٍ فَسَأَكْتُبهَُا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ الَّذِينَ هُم بَِايَاتِنَا يُؤْمِنُونَ(156)
[براى ما در دنيا و آخرت نيكى بنويس. ما به سوى تو بازگشتهايم گفت: عذاب خود را به هر كس كه بخواهم مىرسانم و رحمت من همه چيز را دربرمىگيرد. آن را براى كسانى كه پرهيزگارى مىكنند و زكات مىدهند و به آيات ما ايمان مىآورند مقرر خواهم داشت.]
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبىَِّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يجَِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فىِ التَّوْرَئةِ وَ الْانجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنهَْئهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَ يحُِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يحَُرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَئثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتىِ كاَنَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(157)
[آنان كه از اين رسول، اين پيامبر امى كه نامش را در تورات و انجيل خود نوشته مىيابند، پيروى مىكنند- آن كه به نيكى فرمانشان مىدهد و از ناشايست بازشان مىدارد و چيزهاى پاكيزه را بر آنها حلال مىكند و چيزهاى ناپاك را حرام و بار گرانشان را از دوششان برمىگزيند دارد و بند و زنجيرشان را مىگشايد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و حرمتش را نگاه داشتند و ياريش كردند و از آن كتاب كه بر او نازل كردهايم پيروى كردند، رستگارانند.]»
2. استدلال به آیه مبتنی است بر اینکه آیه در صدد بیان تحریم خبائث باشد، در حالیکه آیه در صدد توضیح رفتار پیامبر است.
3. و مراد آن نیست که پیامبر عنوان خبائث را محکوم به حرمت کرده است بلکه آیه در صدد آن است که بگوید هر چه به حمل شایع از خبائث است، توسط پیامبر تحریم شده است.
4. پس اگر پیامبر در حقیقت فرموده بود: اکل میته و شرب خمر و ... حرام است می شد درباره رفتار پیامبر چنین گزارش داد که «او خبائث را تحریم کرده است».
5. [به عبارت دیگر: اگر قرآن یا رسول الله در مقام حکم کردن می فرمودند «خبائث حرام است»، چون ذات (خبیث) محکوم به حرمت می شد، لاجرم می گفتیم ـ به خاطر تصحیح مجاز ـ مراد حرمت همه تصرفات در ذات است.
ولی اگر حکایت از فعل رسول الله شده باشد: دیگر مشکل تصحیح مجاز پیش نمی آید ـ تا بگوییم مراد همه تصرفات است ـ چراکه ذات خبیث مورد حرمت واقع نشده است بلکه مصداق (بالحمل الشایع) مورد حرمت واقع شده است.
پس اگر شارع از شرب خمر و اکل میته نهی کرد و بعد حکایت کرد که ما خبائث را تحریم کرده ایم، این عبارت غلط و یا مستهجن نمی باشد]
6. [ممکن است مراد امام از کل ما کان خبیثاً بالحمل الشایع، شرب خمر باشد یعنی شرب خمر مصداق خبیث است ـ هر چند این خلاف ظاهر عبارت است ـ، و ممکن است مراد نفس خمر باشد ولی به صرف تحریم شرب خمر می توان گفت که خبیث تحریم شد.]
7. [پس: اگر تحریم فی الواقع به شرب خمر خورده باشد و در مقام حکایت از آن بگوییم خبیث تحریم شد، عبارت صحیح است. ولی اگر تحریم فی الواقع به ذات خبیث خورده باشد، وقتی عبارت «خبیث تحریم شد» صحیح است که همه تصرفات حرام باشد.]
بر امام اشکال شده است:
«يمكن أن يناقش عليه بأنّ الخبائث جمع محلّى باللام، و مفاده العموم. فالجملة و إن لم يكن في مقام إنشاء الحرمة و لم تشرّع الحرمة قطّ على هذا العنوان العام بجعل واحد، لكنها بعمومها تحكي عن تشريع الحرمة على كلّ ما هو من مصاديق الخبيث عرفا أو شرعا. فإذا ثبت خباثة شيء أو فعل بحكم العرف فلا محالة تدلّ الآية على تشريع الحرمة عليه في ظرفه، فتدبّر.» [10]
توضیح:
1. حتی اگر در مقام خبر و حکایت باشیم، چون الخبائث جمع محلّی به لام است، جمله حکایت می کند از تحریم همه خبائث.
2. پس هرچه خبیث است، حرام است.
ما می گوییم:
1. اشکال بر امام وارد نیست چراکه بحث در عمومیت الخبائث نیست بلکه بحث در این است که آیا جمله «تحریم خبائث»، دلالت بر حرمت جمیع تصرفات می کند ـ به خاطر تصحیح مجاز ـ یا دلالت نمی کند. و در حقیقت امام، حکایت گری را مانع از لزوم استفاده مطلق تصرفات می دانستند.
به عبارت دیگر:
فرمایش امام آن است که در انشاء اگر ذات خبیث متعلق حکم شد، لاجرم باید بگویند «همه تصرفات در ذات خبیث» مدّ نظر است. چراکه اگر مراد همه تصرفات نباشد می توانیم سوال کنیم که کدام مرتبه از مراتب مجاز (همه تصرفات یا بعض آنها) مدّ نظر است. و لذا چون قرینه نداریم، اقرب المجازات یعنی مطلق تصرفات را اخذ می کنیم.
ولی اگر دراخبار، ذات خبیث متعلق حکم شد، قرینه ای داریم که مرتبه معینی از مجاز را معلوم می کند. و آن قرینه، حرمت خارجی شرب خمر است که سابقا در جای خود انشاء شده است. و لذا لازم نیست بگوییم «مراد حرمت همه تصرفات است تصحیحاً للمجاز» چراکه مرتبه معینی از مجاز دارای قرینه خارجیه است.
پس اصلا سخن درعمومیت الخبائث نیست؛ بلکه امام هم قبول دارند که همه خبائث حرام هستند ولی سؤال اینجاست که کدام دسته از تصرفات خبیث حرام شده است.