92/08/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کلیات/بررسی روایات تحف العقول، فقه الرضا و دعائم الاسلام
روایت چهارم:
از پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) روایتی نقل شده است. نکته حائز اهمیت آن است که از آن بزرگوار روایات دیگری با مضمون مشابه نقل شده که در ادامه همه را بررسی می کنیم:
1. «عن ابن عباس: إنّ الله إذا حرّم شیئاً حرّم ثمنه»[1]
نکته جالب توجه آنکه مستدرک الوسائل این روایت را از عوالی اللآلی، چنین نقل کرده است:
«إنّ الله إذا حرّم علی قوم أکل شیء حرّم ثمنه»[2]
2. «عن جابر: لعن الله الیهود حرمت علیهم اللحوم فباعوها فاکلوا اثمانها، انّ الله إذا حرّم شیئاً حرّم ثمنه»[3]
صدر این روایت در منابع دیگری هم آمده است، لکن ذیل آن (که قاعده کلیه است) در آن منابع نیست:
«روی جابر انّه سمـع رسول الله (ص) عام الفتح بمکة یقول: انّ الله و رسـوله حرّم بیع الخمر و المیتة و الخنزیر و الاصنـام فقیـل یا رسـول الله أفرأیـت شحـوم المیـتة فانّه یطلی بها السـفن و یدهـن بها الجـلود و یستصبح بها الناس فقال لا هو حرام ثم قال قاتل الله الیهود انّ الله لمّا حرّم علیهم شحومها، جمّلوها ثـم باعـوها فاکلـوا ثـمنـها»[4]
3. «عن ابن عباس قال رأیت رسول الله (ص) جالساً عند الرکن قال فرفع بصره إلی السماء فضحک فقال لعن الله الیهود ـ ثلاثاً ـ انّ الله حرّم علیهم الشحوم فباعوها فاکلوا اثمانها و ان الله إذا حرّم علی قوم اکل شیء، حرّم علیهم ثمنه»[5]
فراز پایانی همین روایت در مسند احمد چنین هم نقل شده است:
«إنّ الله إذا حرّم علی قوم شیئاً، حرّم علیهم ثمنه»[6]
نکاتی پیرامون حدیث:
یک) باید اشاره کنیم که این روایات در کتاب های روایی شیعه ذکر نشده است به جز روایت اوّل که مرحوم مجلسی در بحار الأنوار[7] آن را نقل می کند که ایشان هم آن را چنین معرفی می کند:
«وجدت بخطّ الشیخ محمد بن علی الجباعی ... و بخطه أیضاً عن ابن عباس عن النبی قال إذا حرّم شیئاً حرّم ثمنه»
چنانکه پیداست این روایت هم از طریق ابن عباس است و ظاهراً شیخ جباعی آن را از منابع اهل سنت نقل کرده است.
دو) در جمله روایات می توان به روایتی اشاره کرد که پیامبر در آنها از «حرمت بیع الشحم» استفاده کرد و به «حرمت بیع خمر» رسیده اند. به عبارت دیگر پیامبر (ص) موضوع را مقید حکم ندانسته و حکم را به موضوعات دیگر سرایت داده اند.
«عن أنس قال: لما حرمت الخمر إنی یومئذ لاقی أحد عشر رجلا فأمرونی فکفأتها [کفأ = نگون سار کردن ظرف تا آنچه در ظرف است بریزد]، و کفأ الناس آنیتهم بما فیها حتی کادت السکک [سُک = ج سِکاک و سُکوک : راه بسته شده] تمنع من ریحها، و ما خمرهم یومئذ إلا التمر و البسر [خرمای کال] مخلوطین، فجاء رجل إلی رسول الله صلّی الله علیه و سلّم فقال: إنّه کان عندی مال یتیم فاشتریت به خمراً فأذن لی أن أبیعه فأردّ علی الیتیم ماله، فقال النبی صلّی الله علیه و سلّم قاتل الله الیهود حرمت علیهم الثروب [ثَرَب = ج: ثروب و اثرب : پیه ای که شکمینه و روده ها را بپوشاند] فباعوها و اکلوا اثمانها و اکلوا اثمانها، و لم یأذن له النبی صلّی الله علیه وسلم فی بیع الخمر»[8]
***
سـه) مرحوم خویی می نویسد:
«فإن هذا النبوي لم يذكر في أصول حديثهم إلا في قضية الشحوم المحرمة على اليهود التي نقلت بطرق متعددة كلها عن ابن عباس إلا في روايتين إحداهما عن جابر و الثانية عن عمر و قد ذكر في ذيل بعض الروايات التي عن ابن عباس قوله «ص»: (ان اللّه إذا حرم على قوم أكل شيء حرم عليهم ثمنه) مع اضافة لفظ (أكل) و على هذا فيكون غير النبوي المشهور.
(نعم) ورد في مسند أحمد بإسناده عن ابن عباس في بعض روايات تلك القضية (ان اللّه إذا حرم على قوم شيئا حرم عليهم ثمنه) بإسقاط لفظ (أكل) إلا ان أصول حديثهم كلها مطبقة على ذكره حتى ابن حنبل نفسه نقل ذلك في موضع آخر من كتابه عنابن عباس كما أشرنا إلى مصدره في الحاشية، نعم قد أورده الفقهاء من العامة و الخاصة في كتبهم الاستدلالية كثيرا مع إسقاط كلمة أكل تأييدا لمرامهم.
و حاصل ما ذكرناه ان اتحاد القضية في جميع رواياتها و إطباق أصول حديثهم على ذكر لفظ الأكل و اتصال السند فيما يشتمل عليه و فيما لا يشتمل عليه الى ابن عباس و موافقة أحمد على ذكر لفظ أكل في مورد آخر كلها شواهد صدق على اشتباه أحمد و ان النبوي مشتمل على كلمة أكل.» [9]
توضیح:
1. روایت نبوی درباره شحوم محرّمه بر یهود است.
2. این روایت را محدثین از ابن عباس نقل کرده اند (به جز دو مورد: یک از جابر و یکی از عمر)
3. تمام روایت ها مشتمل بر کلمه اکل است، به جز یک نقل از احمد بن حنبل (اگرچه کتاب های استدلالی فقهی بعدها روایت را بدون کلمه «اکل» نقل کرده اند[10] )
4. با توجه به اینکه روای یک نفر (ابن عباس) است (و حتی ابن حنبل هم که جایی بدون کلمه اکل نقل کرده، باز در جایی دیگر، کلمه اکل را نقل کرده است) و قضیه هم قضیه واحدی است، می توان گفت در کلام پیامبر روایت دارای کلمه اکل است.
ما می گوییم:
1. این روایت به نقل از ابن عباس در سنن دار قطنی و عوالی اللئالی بدون ذکر کلمه اکل آمده است.
2. در نقل جابر در سنن ابی جعد قاعده مدّ نظر، بدون کلمه اکل آمده است.
3. در نقل عمر و هم چنین در نقل اسامه[11] قاعده مدّ نظر مطرح نشده است بلکه صرفاً نقل قضیه یهود است.
4. پس روایاتی که دارای قاعده است از دو نفر است: ابن عباس و جابر.
در نقل از ابن عباس برخی از روایات (دو نقل در مسند احمد / سنن بیهقی / سنن ابی داوود) دارای کلمه اکل است. و برخی از روایات این لفظ را ندارد (یک نقل از مسند احمد / سنن دار قطنی/ عوالی اللئالی) و در نقل جابر هم کلمه اکل وجود ندارد.
5. پس نمی توان مطمئن بود که این دو روایت، کلام واحدی را از پیامبر (ص) نقل کرده اند.
6. امّا بر فرض که کلام واحدی را نقل کرده باشند: آیا آن کلام واحد دارای لفظ اکل بوده یا نه؟
در این باره می توان گفت بر خلاف آنچه مرحوم خویی و برخی از بزرگان دیگر گفته اند، می توان شواهدی یافت که در کلام پیامبر لفظ اکل موجود نبوده است. شاهد مدعا روایت جابر است که از مسلم، احمد، بخاری، ترمذی، نسایی، ابو داوود و شیخ طوسی نقل کردیم. در این روایت پیامبر (ص) می فرماید شحوم میته را برای چرب کردن کشتی ها و چرب کردن پوست و روشن کردن چراغ استفاده نکنید چراکه شحوم برای یهود حرام بود. در حالیکه آنها آن را آب کردند و فروختند. این مضمون ظهور دارد که هر نوع استفاده ای از شحوم، برای یهود حرام بوده است و نه اکل آن .
هم چنین در همان روایت ابن عباس (روایت سوم) وقتی پیامبر می فرماید: «انّ الله حرّم علیهم الشحوم فباعوها فاکلوا اثمانها و انّ الله إذا حرّم علی قوم اکل شیء، حرّم علیهم ثمنه»، به قرینه اکل ثمن که به معنای تصرف در ثمن است، آیا نمی توان اکل شیء را به معنای تصرف در شیء دانست؟