« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

92/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم



موضوع: مکاسب محرمه/کلیات/بررسی روایات تحف العقول، فقه الرضا و دعائم الاسلام

 

هم چنین سید حسن صدر در تأسیس الشیعه می نویسد:

«شیخنا الاقدم و امامنا الاعظم، له کتاب تحف العقول فی الحکم و المواعظ عن آل الرسول، کتاب جلیل لم یصنف مثله و کان هذا الشیخ جلیل القدر و عظیم المنزلة»[1]

مرحوم آقا بزرگ تهرانی و مرحوم محدث قمی نیز حسن بن علی بن حسین بن شعبه را توثیق کرده اند.[2]

مرحوم محدث بحرانی نیز کتاب تحف العقول را معتمد دانسته است[3] هر چند ایشان کتاب تحف العقول را «قلیل الدوران بین اصحاب» معرفی کرده است.[4]

مرحوم غفاری در مقدمه ترجمه مرحوم کمره ای از کتاب تحف العقول، می نویسد:

«شيخ إبراهيم قطيفى كه از معاصرين محقّق كركى است در كتاب «الوافية في تعيين الفرقة الناجية»- بنا بر نقل قاضى نور اللَّه تسترى در مجالس المؤمنين ضمن ترجمه أبي بكر حضرمي- از كتاب «التمحيص» كه منسوب است بمؤلف‌ [حسن بن علی بن شعبه] حديثى نقل نموده و كلامش چنين است «الحديث الأوّل ما رواه العالم الفاضل العامل الفقيه النبيه أبو محمّد الحسن بن عليّ بن شعبة الحرّاني في التمحيص عن أمير المؤمنين عليه السّلام- ثمّ ذكر الحديث».

و نيز شيخ حرّ عاملي- رحمة اللَّه- در كتاب أمل الآمل بعد از عنوان مؤلف او را بفاضل محدّث ستوده و در باره كتاب تحف العقول گويد: «حسن كثير الفوائد مشهور».

علامه مجلسى- رحمه اللَّه- در فصل دوم از مقدمه بحار الانوار گويد: بنسخه قديمى از كتاب تحف العقول برخورد نمودم و نظم اين كتاب دلالت برفعت شأن مؤلفش دارد و بيشترش در مواعظ و اصول معلومه ايست كه محتاج بسند نيست.

مرحوم افندى صاحب رياض العلماء- قدّس سرّه- در باره مؤلف گويد: عالم، فقيه، محدّث.

سيد جليل محمّد باقر خوانسارى صاحب روضات الجنات- رحمه اللَّه- گويد: حسن بن عليّ بن حسين بن شعبه حرّاني يا حلبى- چنان كه در بعض از نسخ است-: فاضليست فقيه، متبحّر، هشيار، بلند پايه، آبرومند. و كتابش مورد اعتماد أصحاب است. بعد فهرستى از كتاب نقل نموده.

عارف رباني شيخ حسين بحرانى- قدّس سرّه- در رساله‌اى كه در اخلاق و سلوك تحرير نموده در ضمن كلامش گويد: خوش دارم كه در اين باب حديث عجيبى وافى و شافى نقل نمايم از كتاب تحف العقول تأليف فاضل نبيل حسن بن عليّ بن شعبه كه از قدماء أصحاب ما است حتّى اينكه شيخ مفيد أعلى اللَّه مقامه از آن كتاب نقل مينمايد و روزگار مانندش را نياورده. و در كتاب اعيان الشيعه، و تأسيس الشيعه، و الذريعه، و الكنى و الالقاب محدث قمى نظير كلمات مذكوره آورده شده.»[5]

همچنین پرویز اتابکی در مقدمه ای که بر ترجمه این کتاب دارد می نویسد:

«كتاب تحف العقول كه ترجمه فارسى آن به نام رهاورد خرد اكنون در اختيار خواننده گرامى قرار دارد يكى از مهمترين و معتبرترين متون معارف اسلامى در خصوص آداب و حقوق و اخلاق و پند و اندرز و حكم منقول از پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و ائمّه معصوم سلام اللَّه عليهم و نيز انبياء بزرگ موسى كليم اللَّه و عيسى روح اللَّه على نبيّنا و عليهما السّلام است.

مؤلّف اين كتاب مستطاب ابو محمّد حسن بن على بن حسين بن شعبه حرّانى (و به قولى حلبى)، معاصر شيخ صدوق، در گذشته به سال 381 ه. ق. از بزرگان علماى اماميّه و فقهاى نامدار و محدّثان بلند پايه با اعتبار قرن چهارم است كه تمام كسانى كه پيرامون شخصيّت علمى او و توثيق اثر گرانقدرش سخن گفته‌اند يا به نقل و روايت از او پرداخته‌اند، از شيخ ابراهيم قطيفى و قاضى شوشترى گرفته تا شيخ حرّ عاملى و مولا عبد اللَّه افندى و علّامه مجلسى و مولى فاضل كاشانى و شيخ حسين بحرانى و نيز سيد محسن امين و شيخ آقا بزرگ تهرانى و محدّث قمى كه در مجموعه‌هاى سترگ خود شرح حال و آثار او را آورده‌اند، مراتب فضل و دانش و امانت و صحّت روايت او را ستوده‌اند.

شايان توجّه است كه تحف العقول بيش از يك هزار سال همواره نقل مجالس و محافل علمى و زبانزد فقها و علماى آداب و اخلاق اسلامى و دستمايه سخنوران بزرگ و خطيبان نامدار هر روزگار بوده، زيرا «شامل رشته‌هايى از مرواريدهاى گزيده حكمت و جنگى از مواعظ و وعد و وعيد و پند آموزيها و بهترين اندرزها و خطبه‌ها و زبده سخنان و جوهر ادب است كه مذاق فرزانه را شيرين كام و نوشنده را سيراب مى‌سازد» بسيارى از اندرزها و حكم گهربار اين اثر نامدار وارد حوزه ادبيّات و شعر فارسى شده و شاعرانى بزرگ چون فردوسى و نظامى و سعدى و حافظ و شيخ محمود شبسترى از آن سخنان والا الهام گرفته‌اند و آنگاه ابيات نغز و پر مغز آنان كه درونمايه‌اى از حكم معصومان عليهم السّلام دارد به صورت مثل ساير و رايج شده است. نكته ديگر اينكه آنچه از پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در اين كتاب آمده از مآخذ معتبر عامّه و خاصّه نقل شده و از اين رو مورد قبول و تأييد فريقين است و هيچ كس را در آنها خلافى نيست. گذشته از اين، مؤلّف بصير و خبير دو مناجات قدسى و سفارشنامه‌هايى از انبياء بزرگ نقل كرده است كه بدينسان تأليف گرانقدر خويش را مورد توجّه ارباب مذاهب اربعه عامّه و طريقه اماميّه و نيز اديان سه‌گانه موسوى و عيسوى و محمّدى قرار داده است.»[6]

 

اشکال مرحوم خویی بر روایات کتاب تحف العقول

مرحوم خویی در مصباح الفقاهة می نویسد:

«(الوجوه الدالة على عدم جواز التمسك بها) و إنما لم يجز التمسك بهذه الرواية لوجوه «الأول» قصورها من ناحية السند و عدم استيفائها لشروط حجية اخبار الآحاد فان راويها أبو محمد الحسن بن علي بن الحسين بن شعبة الحراني أو الحلبي و إن كان رجلا وجيها فاضلا جليل القدر رفيع الشأن و كان كتابه مشتملا على الدرر و اليواقيت. من مواعظ أهل البيت «ع» و قد اعتمد عليه جملة من الأصحاب إلا انه لم يذكرها مسندة بل‌ أرسلها عن الصادق «ع» فلا تكون مشمولة لأدلة حجية خبر الواحد لاختصاصها بالخبر الموثوق بصدوره و دعوى قيام القرينة على اعتبار رواتها المحذوفين جزافية لأن القرينة على اعتبارهم ان كانت هي نقله عنهم فذلك ممنوع لكون النقل أعم من الاعتبار فالالتزام بالأعم لا يدل على الالتزام بالأخص و ان كانت شيئا آخر غير النقل فلم يصل إلينا ما يدل على اعتبارهم و لو سامنا ذلك فإنه لا يفيدنا بوجه بل حتى مع تصريحه باعتبارهم عنده لأن ثبوت الاعتبار له لا يدل على ثبوته لنا ما لم يذكر سببه من التوثيق لنلاحظه حتى يوجب ثبوته عندنا فلعله يعتمد على غير خبر الثقة أيضا.»[7]

توضیح:

    1. روایات کتاب مرسله است و لذا ادله حجیت خبر واحد آنها را شامل نمی شود.

    2. چراکه این ادله، تنها حجیت اخبار موثوق الصدور را شامل می شود.

    3. اگر ادعا کنند که قرینه داریم بر اینکه دلالت این احادیث (رواتی که نام آنها حذف شده) معتبر می باشند، می گوییم این ادعا باطل است چراکه:

    4. این قرینه اگر صرف نقل حسن بن علی بن شعبه از آن راویان است، می گوییم این قرینه، باطل است چراکه نقل کردن از یک نفر معادل با اعتبار او نیست.

    5. و اگر این قرینه چیز دیگری است (غیر از صرف نقل) که به ما نرسیده می گوییم حتی اگر حسن بن علی بن شعبه به صراحت می گفت که راویان در نزد او معتبر هستند، باز هم نمی شد به کلام او اعتماد کرد چراکه شاید در نزد او معتبر باشند ولی ما آنها را قبول نداشته باشیم و لذا اگر بخواهیم به حرف او اعتماد کنیم باید سبب اعتبار را بیان کرده باشد [یعنی شاید ابن شعبه، خبر غیر ثقه را نیز قبول داشته باشد]

ما می گوییم:

    1. اینکه مرحوم خویی، میزان حجیت خبر واحد را وثوق به صدور می دانند، با اینکه هر نوع ارسال در خبر را مضر به حجیت آن می دانند، قابل جمع نیست.

چراکه در باب حجیت خبر واحد، اگر ملاک حجیت خبر ثقه بوده باشد، می توان ارسال را مضر دانست ولی اگر ملاک وثوق به صدور است، چه بسا خبری از ناحیه غیر ثقه، به عللی از جمله شهرت کتاب یا رفعت متن و یا عمل اصحاب، موثوق الصدور باشد.

    2. اینکه ایشان می فرماید: «حتی تصریحه باعتبارهم .. ما لم یذکر سبب التوثیق»، قابل مناقشه است چراکه در ثوثیق های شیخ طوسی و نجاشی و ...، اشاره ای به سبب توثیق نشده است. و با این حال توثیق آنها پذیرفته می شود.

اشکال میرزا جواد تبریزی بر روایات کتاب تحف العقول

مرحوم تبریزی در ارشاد الطالب، تبعاً لاستاذه استناد به کتاب تحف العقول را رد کرده و می نویسد:

«أما رواية تحف العقول- و ان قيل بان الكتاب من الكتب المعتبرة و أن مؤلفه شيخ صدوق كما عن صاحب الوسائل (ره)- فلا ريب في أنها باعتبار إرسالها ضعيفة فإن غاية الأمر ان يكون كتاب تحف العقول مثل بحار المجلسي أو وسائل الحر العاملي قدس سرهما، و مؤلفه كمؤلفهما.و من الظاهر أن مجرد اعتبار كتاب لا يقتضي قبول كل ما فيه، كما أن جلالة المؤلف لا تقتضي قبول كل رواياته و الغمض عن رواتها الواقعة في اسناد تلك الروايات الى الامام عليه السلام. و الحاصل أنه لا يكفي في العمل بالرواية العدالة أو الوثاقة في خصوص الراوي الناقل لنا حتى مع اعتبار الكتاب، بمعنى عدم وقوع الدس فيه، بل لا بد من إحراز حال جميع رواتها.

و دعوى أن مؤلف تحف العقول قد حذف الأسانيد في غالب روايات كتابه للاختصار لا للإبهام لم يعلم لها شاهد، بل على تقديره ايضا لا يمكن العمل بها، فإنه لا بد في العمل بالرواية من إحراز حال جميع رواتها كما مر، حيث من المحتمل اعتقاد المؤلف صدورها عن الامام عليه السلام لأمر غير تام عندنا، لا حذفها لكون رواتها ثقات أو عدولا.

فالمتحصل أن حذف المؤلف سند الرواية مع الاحتمال المزبور لا يكون توثيقا أو تعديلا لرواتها كما لا يخفى، و مثلها دعوى انجبار ضعفها بعمل المشهور، و ذلك فان بعض الأحكام المذكورة فيها لم يعهد الإفتاء به من فقيه فضلا عن جل أصحابنا.»[8]

توضیح:

    1. صرف اعتبار یک کتاب و جلالت مؤلف کتاب، باعث نمی شود هرچه در آن هست معتبر باشد. بلکه باید حال همه راویان در همه طبقات احراز شده باشد.

    2. اینکه بگویند: ابن شعبه، برای اختصار و نه برای اینکه راوی ها مبهم بوده اند، روات را حذف کرده است، می گوییم: أولاً: برای این امر شاهدی در دست نیست [ما می گوییم صراحت ابن شعبه در مقدمه شاهد است] ثانیاً: بر فرض هم چنین باشد، کافی نیست چراکه شاید یک راوی برای مؤلف معتبر باشد و برای ما معتبر نباشد.

    3. پس چون احتمال دارد برخی از روات، از دیدگاه ما ثقه نباشند، نمی توانیم به این روایات عمل کنیم.

    4. اگر بگویند عمل مشهور، ضعف سند را جبران می کند می گوییم: برخی از مضامین این کتاب اصلاً مورد عمل اصحاب نبوده است و اصلاً کسی مطابق با آن فتوی نداده است.

ما می گوییم:

    1. اینکه شهرت فتوایی، جابر ضعف سند یک روایت (و نه یک کتاب) هست یا نه، محل بحث و اختلاف است و برخی از قبیل امام خمینی با شرائطی، شهرت فتوایی قدمای از اصحاب را حجت می دانند.

    2. در دوره هایی از نگارش کتاب های روایی، مرسوم بوده است که نویسندگان سلسله های سند را حذف می کرده اند. مثلاً تفسیر عیاشی و الشرایع نوشته پدر مرحوم صدوق چنین بوده اند و لذا این یک رویه بوده است.

    3. مرحوم شیخ طوسی در مبسوط به این نحوه عملکرد روایان حدیث اشاره کرده و می نویسد:

«كنت على قديم الوقت و حديثه منشوق النفس إلى عمل كتاب يشتمل على ذلك تتوق نفسي إليه فيقطعني عن ذلك القواطع و شغلني [تشغلني خ ل] الشواغل، و تضعف نيتي أيضا فيه قلة رغبة هذه الطائفة فيه، و ترك عنايتهم به لأنهم ألقوا الأخبار و ما رووه من صريح الألفاظ حتى أن مسئلة لو غير لفظها و عبر عن معناها بغير اللفظ المعتاد لهم لعجبوا [تعجبوا خ ل] منها و قصر فهمهم عنها، و كنت عملت على قديم الوقت كتاب النهاية، و ذكرت جميع ما رواه أصحابنا في مصنفاتهم و أصولها من المسائل و فرقوه في كتبهم، و رتبته ترتيب الفقه و جمعت من النظائر، و رتبت فيه الكتب على ما رتبت»[9]

توضیح:

    1. من در ایام قبل و هم چنین در روزهای بعید، شایق بودم که کتابی در فقه بنویسیم

    2. و می خواستم از روش اهل حدیث روی گردان شوم

    3. روش اهل حدیث این چنین بود که آنها عین روایت را می آوردند، به گونه ای که اگر کسی مسئله ای را ذکر می کرد ولی از الفاظ موجود در روایت استفاده نمی کرد، آنها تعجب می کردند و آن را نمی فهمیدند

    4. من هم در ایام گذشته و در کتاب نهایة همین روش را داشتم.

ایشان سپس دلیل روی گردانی از روش محدثین را بر می شمارد و می نویسد:

«لأن الفرع إنما يفهمه إذا ضبط الأصل معه فعدلت إلى عمل كتاب يشتمل على عدد جميع كتب الفقه التي فصلوها الفقهاء و هي نحو من ثلاثين [ثمانين خ ل] كتابا أذكر كل كتاب منه على غاية ما يمكن تلخيصه من الألفاظ، و اقتصرت على مجرد الفقه دون الأدعية و الآداب، و أعقد فيه الأبواب، و أقسم فيه المسائل، و أجمع بين النظائر، و أستوفيه غاية الاستيفاء، و أذكر أكثر الفروع التي ذكرها المخالفون، و أقول: ما عندي على ما يقتضيه مذاهبنا و يوجبه أصولنا بعد أن أذكر جميع المسائل، و إذا كانت المسئلة أو الفرع ظاهرا أقنع فيه بمجرد الفتيا و إن كانت المسئلة أو الفرع غريبا أو مشكلا أومئ إلى تعليلها و وجه دليلها ليكون الناظر فيها غير مقلد و لا مبحث، و إذا كانت المسئلة أو الفرع مما فيه أقوال العلماء ذكرتها و بينت عللها و الصحيح منها و الأقوى، و أنبه على جهة دليلها لا على وجه القياس»[10]

توضیح:

بدون اینکه اصل و قاعده کلیه روشن شود، فهم فرع ممکن نیست.

 


[1] . تاسیس الشعیه، ص413.
[2] . الذریعه، ج3 ص400 ؛ الفوائد الرضویة، ص109.
[3] . حدائق الناظره، ج15 ص180.
[4] . الدرر النجفیة، ج3 ص7.
[5] . تحف العقول ـ ترجمه كمره‌اى، ص : 6.
[6] . رهاورد خرد-ترجمه تحف العقول، ص: 5.
[7] . مصباح الفقاهة (المكاسب)؛ ج‌1، ص: 5.
[8] . إرشاد الطالب إلى التعليق على المكاسب؛ ج‌1، ص: 8.
[9] . المبسوط في فقه الإمامية؛ ج‌1، ص: 2.
[10] . المبسوط في فقه الإمامية؛ ج‌1، ص: 3.
logo