« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

1402/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

8. صراحت روایت تفسیر امام عسکری (ع):

    1. در تفسیر امام عسکری (ع) عبارتی معروف وجود دارد:

«وَ أَمّا مَنْ‌ كانَ‌ مِنَ‌ الْفُقَهاءِ‌ صائِنَاً لِنَفْسِهِ‌ حافِظاً لِدينِهِ‌ مُخالِفَاً لِهَواهُ‌ مُطيعاً لأَمْرِ مُولاهُ‌ فَلِلْعَوامِ‌ أَنْ‌ يُقَلِّدُوهُ‌»[1]

    2. مفهوم عبارت چنین است که اگر کسی مخالف هوا نبود و مطیع امر مولا نبود، تقلید از او جایز نیست و چنین کسی همان است که اجتناب از کبائر ندارد و یا واجبات را مرتکب می‌شود.[2]

    3. به عبارت دیگر هم می‌توان استفاده کرد که حضرت تقلید از همه فقهای شیعه را تأیید نمی‌کند و ضمن اینکه مفروض می‌گیرد که کسانی فقیه شیعه هستند، می‌فرماید اگر ایشان مرتکب قبائح می‌شوند، تقلید از ایشان جایز نیست.

    4. به نظر می‌رسد این تعبیر ذیل دلالت روشنی بر آن دارد که مرجع نباید فسق ظاهر داشته باشد و مفهوم هم دلالت بر اشتراط عدالت دارد.[3]

    5. البته مشکل روایت از حیث سند به قوت خود باقی است.

9. ارتکاز متشرعه

    1. مرحوم خویی بعد از اینکه سایر ادله‌ای که برای اشتراط عدالت در مرجعیت مطرح شده را رد می‌کند، می‌نویسد:

«إلّا أن مقتضى دقيق النظر اعتبار العقل و الإيمان و العدالة في المقلّد بحسب الحدوث و البقاء، و الوجه في ذلك أن المرتكز في أذهان المتشرعة الواصل ذلك إليهم يداً بيد عدم رضى الشارع بزعامة من لا عقل له أو لا ايمان أو لا عدالة له، بل لا يرضى بزعامة كل من له منقصة مسقطة له عن المكانة و الوقار، لأن المرجعية في التقليد من أعظم المناصب الإلهية بعد الولاية، و كيف يرضى الشارع الحكيم أن يتصدى لمثلها من لا قيمة له لدى العقلاء و الشيعة المراجعين إليه»[4]

    2. اما به نظر می‌رسد این سخن کامل نیست چرا که چنانکه کراراً گفته‌ایم سخن ما در شرایط زعیم مذهب و حاکم شرع نیست بلکه سخن در حجّیت قول مرجع در درباره احکام الهی است.

    3. مرحوم سید رضا صدر هم در این دلیل اشکال کرده است:

«و أمّا المرتكز في أذهان المتشرّعة فلا عبرة به؛ لاحتمال كونه ناشئاً من تسالم المفتين فليس بوجه آخر، على أنّه قد يرتكز في أذهانهم ما ينشأ من الخلقيّات، و تشتبه عليهم الخلقيات، و العادات بسنن الشرع»[5]

10. علت مستفاد از مجموع روایات

    1. مرحوم سید رضا صدر به عنوان دلیل بر اشتراط عدالت در مفتی می‌نویسد:

«لعلل المنصوصة الواردة في باب الإرجاعات إلى‌ فقهاء الصحابة، كقول الإمام الصادق (عليه السلام) في الإرجاع إلى الثقفي: «فإنّه سمع أبي، و كان عنده مرضيّاً وجيهاً» [1] و كقول الإمام العسكري (عليه السلام) في الإرجاع إلى العمرى و ابنه: «فإنّهما الثقتان المأمونان» و مثلهما الوصف المذكور المصرّح به في قول الإمام الرضا (عليه السلام) في الإرجاع إلى زكريّا بن آدم: «المأمون على الدين و الدنيا».

و تقريب الاستدلال بها: أنّ المرضي عند الإمام و الوجيه و الثقة و المأمون على الدين و الدنيا لا يكون إلا عدلًا، فهذا الوصف هو السبب للإرجاع، فالإرجاع يدور مداره.»[6]

    2. به نظر می‌رسد در این کلام می‌توان خدشه کرد چرا که:

اولاً: هیچ ملازمه‌ای بین وثاقت و عدالت (به معنای اجتناب معاصی و یا ملکه آن) وجود ندارد.

ثانیاً: سلّمنا که چنین ملازمه‌ای هم برقرار باشد، شاید عدالت به (معنای اجتناب ظاهری و عمل به واجبات، یا به معنای حسن ظاهر) نشانه وثاقت باشد. و در حقیقت ملاک وثاقت است که با عدالت شناخته می‌شود.

11. آیه رکون

    1. مرحوم صاحب فصول بر اشتراط عدالت در مفتی، به آیه شریفه «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا»[7] تمسک کرده است.[8]

    2. ایشان چنین استدلال کرده است:

«أنّ الفاسق ظالم؛ لقوله تعالى: و الفاسقون هم الظالمون، و التعويل عليه في الفتوى ركون إليه و هو محرّم؛ لقوله تعالى‌ وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا»[9]

[فاسق ظالم است و به ظالم نباید تکیه کرد]

    3. مرحوم صدر بر این استدلال اشکال کرده است:

«يرد عليه بالنقض: بجواز التعويل على خبر الفاسق الذي حصل التبيّن عنه، و بجواز التعويل على الخبر الضعيف الذي عمل به المشهور، و بجواز التعويل على الخبر الموثّق؛ فإنّ الظلم الاعتقادي فوق الظلم الجوارحي، و بجواز التعلّم عند الفاسق.

و بالحلّ: أنّ ظاهر الركون منصرف عن الركون العلمي بشهادة النصوص الواردة، كما أنّ المتبادر من الظلم هو الظلم الجوارحي. و تنزيل الفاسق منزلة الظالم في الآية الأُولى ليس في جميع الآثار. فتبيّن أنّ ما تقدّم من الأدلّة يصلح لتقييد الإطلاقات، و للمنع عن إجراء السيرة العقلائيّة في المقام.»[10]

توضیح:

    1. اولاً: به خبر فاسق اگر موثق باشد می‌توان تکیه کرد (رکون). و فاسقِ اعتقادی که می‌توان به خبر او رجوع کرد، از فاسقِ جوانحی (مرتکب معاصی) بدتر است.

    2. ثانیاً: اگرچه ظلم به معنای ظلم اعتقادی نیست (و لذا شامل غیر شیعه نمی‌شود) ولی «رکون» از معنای «رکون عملی» منصرف است و مراد «رکون عملی» است. پس

    3. آیه‌ها می‌فرمایند: به کسی که در عمل مرتکب معاصی می‌شود، تکیه نکنید ولی مرادش تکیه در اعمال و تبعیت در زندگی است (و نه پذیرش سخنان علمی او)

[ما می‌گوییم: تبعیت مقلد از مرجع تقلید هم تبعیت در اعمال است]

    4. اما نکته آن است که آیه شریفه «الفاسقون هم الظالمون»، در صدر آن نیست که در همه آثار، فاسق را ظالم به حساب آورد

    5. [پس: اگرچه نباید از ظالم تقلید کرد ولی اینکه فاسق در همه شئون ظالم باشد، محل تأمل است]

ما می‌گوییم:

توجه شود که با توجه به اینکه گفته شد (ظلم به معنای ظلم جوارحی است) می‌توان مدعی شد که متبادر از ظلم، ظلم به غیر است و نه ظلم به نفس و لذا نمی‌توان مستقلاً به آیه «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا» تمسک کرد (به این بیان که غیر عادل، ظالم است و نباید به غیر عادل مراجعه کرد) چرا که نمی‌توان ظلم را به معنای هر نوع عصیان دانست.


[1] . تفسیر امام عسکری (ع)، ص300.
[2] . ن ک: الاجتهاد و التقلید، سید رضا صدر، ص111.
[3] . ایضاً ن ک: فصیل الشریعة، ج1، ص100.
[4] . التنقیح، ج1، ص185.
[5] . الاجتهاد و التقلید، ص113.
[6] . همان، ص110.
[7] . «وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ؛ و بر ستمكاران تكيه ننماييد، كه موجب مى شود آتش شما را فرا گيرد؛ و در آن حال، هيچ ولىّ و سرپرستى جز خدا نخواهيد داشت؛ سپس يارى نمى‌شويد.» هود:113.
[8] . ن ک: الاجتهاد و التقلید، ص112.
[9] . همان.
[10] . همان.
logo