« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

1402/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

/معنای لغوی تقلید /الاجتهاد و التقليد

بررسی قیود مذکوره

اول) آیا تقلید عمل است؟

در تأیید این مطلب چندین استدلال مطرح شده است:

یک) تقلید (چنانکه گفتیم)، دو مفعولی است و وقتی گفته می‌شود «قلّد زیدٌ المجتهد» مجتهد می تواند مفعول اول باشد و می‌تواند مفعول دوم باشد.

اگر مفعول اول باشد، معنی چنین است: «زید بر گردن مجتهد انداخت اعمال خود را»

ولی اگر مفعول دوم باشد، معنی چنین است: «زید بر نفس خود انداخت [فتوای] مجتهد را»

و روشن است که اگر مجتهد مفعول دوم باشد، باید بگوییم مراد از اینکه مجتهد را بر گردن خود انداخت، آن است که فتوای مجتهد را بر گردن خود انداخت و لاجرم قائل به «مجاز در حذف» شویم.

حال:

احتمال دوم (مجتهد مفعول دوم باشد)، با «التزام» سازگار است و احتمال اول با «عمل» و از طرفی احتمال دوم، مستلزم نوعی مجاز است در حالیکه احتمال اول از مجاز بی‌نیاز است. در نتیجه می‌توان گفت که تقلید به معنای «عمل» است.[1]

مرحوم اصفهانی هم ظاهراً به همین جهت گفته است:

«و منه تعرف ان مفهومه اللغوي أوفق بالعمل من الأخذ للعمل، فما عن الشيخ الأعظم: من انه بمعنى الأخذ للعمل أوفق بمفهومه اللغوي غير وجيه.»[2]

ما می‌گوییم:

    1. روشن است که این استدلال کامل نیست چرا که:

اولاً: در احتمال اول هم، نوعی مجاز به کار رفته است چرا که «زید به گردن مجتهد انداخت اعمال خود را»، در حقیقت به معنای آن است که زید «مسئولیت اعمال خود» را به گردن مجتهد انداخته است.

و اگر کسی بگوید احتمال اول، کنایه واقع شده است[3] می‌گوییم این کنایه نیست چرا که در کنایه باید معنای حقیقی هم مراد شده باشد

اللهم الا ان یقال مجاز احتمال اول اقرب به ذهن است و به نوعی مجاز مشهور است.

و ثانیاً: در همان احتمال اول اگر گفتیم مراد از «قلّد زید المجتهد» عبارت است از اینکه: «زید به گردن مجتهد انداخت مسئولیت اعمال خود را»، این عبارت هم با «التزام به قول مجتهد» سازگار است و هم با «عمل به قول مجتهد» چرا که اگر کسی ملتزم به فتوای کسی می‌شود، مسئولیت اعمال خود را به گردن او انداخته است (چه آن اعمالی که واقع شده و چه آن‌ها که هنوز واقع نشده است)

    2. اضف الی ذلک آنکه اصلاً لغت تقلید در روایات معتبر وارد نشده است تا قرب معنوی به آن را بتوان دلیلی بر مطلب دانست.

اللهم الا ان یقال: لفظ تقلید در روایت امام عسکری (ع) وارد شده است و علیرغم آنکه روایت در تفسیر امام عسکری (ع) دارای سند معتبر نیست[4] ولی همین روایت در احتجاج طبری با سند معتبر نقل شده است.[5]

اضف الی ذلک آنکه لفظ تقلید در روایات دیگری هم مورد اشاره است.[6]

البته باید توجه داشت در این روایت تقلید امام (ع) مطرح است و با آنچه ما درباره تقلید از فقها مطرح می‌کنیم متفاوت است.

دوم) ظهور روایات:

مرحوم خویی می‌نویسد:

«قد اُشير إليه في جملة من الروايات كمعتبرة عبدالرحمان بن الحجاج قال : "كان أبو عبدالله (عليه السّلام) قاعداً في حلقة ربيعة الرأي ، فجاء أعرابي فسأل ربيعة الرأي عن مسألة فأجابه ، فلمّا سكت قال له الأعرابي : أهو في عنقك ؟ فسكت عنه ربيعة ولم يردّ عليه شيئاً ، فأعاد المسألة عليه فأجابه بمثل ذلك ، فقال له الأعرابي : أهو في عنقك ؟ فسكت ربيعة ، فقال أبو عبدالله (عليه السّلام) : هو في عنقه قال أو لم يقل ، وكل مفت ضامن".

وكالأخبار المستفيضة الدالة على أن "من أفتى بغير علم فعليه وزر من عمل به".

ويؤيد ذلك ما ورد في الحج "من أن كفارة تقليم الأظافر على من أفتى به" لا على المباشر»[7]

ما می‌گوییم:

    1. مراد مرحوم خویی آن است که ظهور روایات در این است که «عمل عامی بر عنق مفتی بار می‌شود»

    2. اما دلالت روایات بر اینکه «تقلید به معنای عمل باشد» کامل نیست چرا که:

اولاً: در روایت اول می‌توان گفت ظاهراً موضوع روایت آن است که راوی می‌گوید آیا می‌پذیری «اینکه این قول مطابق با حکم الله باشد»؟ و ملتزم به آن می‌شوی؟ و اصلاً روایت مربوط به مقام عمل نیست.

و ثانیاً: اگر هم روایت ناظر به عمل باشد، نهایتاً می‌توان گفت که «عمل مکلف بر گردن مجتهد است» ولی این به معنای آن نیست که تقلید به این معنی است.

 


[1] . ن ک: الموسوعة الفقه الاسلامیة، ج31، ص13؛ به نقل از فقه الشیعة، تقریرات آیة الله خویی، ج1، ص35.
[2] . نهایة الدرایة (ط- قدیم)، ج3، ص460؛ ایضاً ن ک: رسالة الاجتهاد و التقلید، اصفهانی، ص14.
[3] . موسوعة الفقه الاسلامی، ج31، ص13.
[4] . تفسیر المنسوب الی امام العسکری (ع)، ص300.
[5] . الاحتجاج، ج1، ص15.
[6] . عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدَةَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ ع يَا مُحَمَّدُ أَنْتُمْ أَشَدُّ تَقْلِيداً أَمِ الْمُرْجِئَةُ قَالَ قُلْتُ قَلَّدْنَا وَ قَلَّدُوا فَقَالَ لَمْ أَسْأَلْكَ عَنْ هَذَا فَلَمْ يَكُنْ عِنْدِي جَوَابٌ أَكْثَرُ مِنَ الْجَوَابِ الْأَوَّلِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِنَّ الْمُرْجِئَةَ نَصَبَتْ رَجُلًا لَمْ تَفْرِضْ طَاعَتَهُ وَ قَلَّدُوهُ وَ أَنْتُمْ نَصَبْتُمْ رَجُلًا وَ فَرَضْتُمْ طَاعَتَهُ ثُمَّ لَمْ تُقَلِّدُوهُ فَهُمْ أَشَدُّ مِنْكُمْ تَقْلِيداً. [کافی (ط- اسلامیه)، ج1، ص53]عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا يَقُولُونَ نَسْمَعُ الْأَمْرَ يُحْكَى عَنْكَ وَ عَنْ آبَائِكَ- فَنَقِيسُ عَلَيْهِ وَ نَعْمَلُ بِهِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ مَا هَذَا مِنْ دِينِ جَعْفَرٍ ع- هَؤُلَاءِ قَوْمٌ لَا حَاجَةَ بِهِمْ إِلَيْنَا قَدْ خَرَجُوا مِنْ طَاعَتِنَا وَ صَارُوا فِي مَوْضِعِنَا فَأَيْنَ التَّقْلِيدُ الَّذِي كَانُوا يُقَلِّدُونَ جَعْفَراً وَ أَبَا جَعْفَرٍ ع- قَالَ جَعْفَرٌ لَا تَحْمِلُوا عَلَى الْقِيَاسِ فَلَيْسَ مِنْ شَيْ‌ءٍ يَعْدِلُهُ الْقِيَاسُ إِلَّا وَ الْقِيَاسُ يَكْسِرُهُ. [وسائل الشیعه، ج27، ص58]مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَضَّاحٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلَتْ أُمُّ خَالِدٍ الْعَبْدِيَّةُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَتْ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُ يَعْتَرِينِي قَرَاقِرُ فِي بَطْنِي- [فَسَأَلَتْهُ عَنْ أَعْلَالِ النِّسَاءِ وَ قَالَتْ‌] وَ قَدْ وَصَفَ لِي أَطِبَّاءُ الْعِرَاقِ النَّبِيذَ بِالسَّوِيقِ وَ قَدْ وَقَفْتُ وَ عَرَفْتُ كَرَاهَتَكَ لَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لَهَا وَ مَا يَمْنَعُكِ عَنْ شُرْبِهِ قَالَتْ قَدْ قَلَّدْتُكَ دِينِي فَأَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حِينَ أَلْقَاهُ فَأُخْبِرُهُ أَنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع أَمَرَنِي وَ نَهَانِي فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَلَا تَسْمَعُ إِلَى هَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ هَذِهِ الْمَسَائِلِ لَا وَ اللَّهِ لَا آذَنُ لَكِ فِي قَطْرَةٍ مِنْهُ وَ لَا تَذُوقِي مِنْهُ قَطْرَةً فَإِنَّمَا تَنْدَمِينَ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُكِ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَنْجَرَتِهِ يَقُولُهَا ثَلَاثاً أَ فَهِمْتِ قَالَتْ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا يَبُلُّ الْمِيلَ يُنَجِّسُ حُبّاً مِنْ مَاءٍ يَقُولُهَا ثَلَاثاً. [کافی (ط- اسلامیه)، ج6، ص413].
[7] . التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج1، ص59.
logo