« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

1401/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم



پانزده) انس به محاورات عرفیه

    1. حضرت امام به عنوان دومین مقدمه از مقدمات اجتهاد، به این عنوان اشاره می‌کنند و می‌نویسند:

«ومنها: الانس بالمحاورات العرفيّة وفهم الموضوعات العرفيّة؛ ممّا جرت محاورة الكتاب والسنّة على طبقها، والاحتراز عن الخلط بين دقائق العلوم‌ والعقليّات الرقيقة وبين المعاني العرفية العاديّة؛ فإنّه كثيراً ما يقع الخطأ لأجله، كما يتّفق كثيراً لبعض المشتغلين بدقائق العلوم- حتّى‌ اصول الفقه بالمعنى الرائج في أعصارنا- الخلطُ بين المعاني العرفيّة السوقيّة الرائجة بين أهل المحاورة المبنيّ عليها الكتاب والسنّة، والدقائق الخارجة عن فهم العرف.

بل قد يوقع الخلط لبعضهم بين الاصطلاحات الرائجة في العلوم الفلسفيّة أو الأدقّ منها، وبين المعاني العرفيّة، في خلاف الواقع لأجله.»[1]

    2. در توضیح مطلب اشاره کنیم که جمله بندی ها در عرف آن روزگار برای فهماندن یک مطالبی به کار می رفته است، مثلا تعبیر «لا یصلح» و «لا ینبغی» و «کراهت» و ... دارای معانی خاص بوده است.

    3. همچنین برخی موضوعاتی که در لسان روایات به کار رفته است، آن چیزی است که عرف آن را می فهمیده است. مثلاً «اضطرار» که در لسان روایات به کار رفته است (و یا «ضرر») به معنای عرفی به کار رفته است و معنای دقیق آن مراد نیست (همچنین «عجز»)

    4. البته باید توجه داشت که –مثلاً- اگر در لسان دلیل، موضوع «اربعة فراسخ» قرار داده شد، فقیه باید بفهمد که آیا «اربعة فراسخ» دقیق مد نظر بوده است و یا آنچه عرف آن را «اربعة فراسخ» می داند.

    5. البته برخی مفاهیم قابل تقسیم به دقّی و عرفی نیستند. مثل توهین و اکرام و ... که از ابتدا برای متفاهم عرفی وضع شده اند.

    6. این مطلب را برخی با عنوان «ذوق عرفی سلیم» مطرح کرده‌اند.[2]

شانزده) آشنایی با کتاب و سنت و انس با آنها

حضرت امام از زمره مقدمات اجتهاد -که آن را اهم الزم می‌نامند- به آشنایی با کتاب و سنت اشاره می کنند و می‌نویسند:

«ومنها: وهو الأهمّ الألزم- معرفة الكتاب والسنّة؛ ممّا يحتاج إليه في الاستنباط ولو بالرجوع إليهما حال الاستنباط، والفحص عن معانيهما لغة وعرفاً، وعن معارضاتهما والقرائن الصارفة بقدر الإمكان والوسع، وعدم [التقصير] فيه، والرجوعُ إلى شأن نزول الآيات وكيفيّة استدلال الأئمّة عليهم السلام بها.

والمهمّ للطالب المستنبط الانس بالأخبار الصادرة عن أهل البيت؛ فإنّها رحى العلم، وعليها يدور الاجتهاد، والانس بلسانهم وكيفيّة محاوراتهم ومخاطباتهم، من أهمّ الامور للمحصّل.

فعن «معاني الأخبار» بسنده عن داود بن فرقد قال: سمعت أبا عبد اللَّه عليه السلام يقول: أنتم أفقه الناس إذا عرفتم معاني كلامنا؛ إنّ الكلمة لتنصرف على‌ وجوه، فلو شاء إنسان لصرف كلامه كيف شاء ولا يكذب.

وعن «العيون» بإسناده عن الرضا عليه السلام قال: من ردّ متشابه القرآن إلى‌ محكمه‌ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‌.

ثم قال عليه السلام: إنّ في أخبارنا محكماً كمحكم القرآن، ومتشابهاً كمتشابه القرآن، فردّوا متشابهها إلى‌ محكمها، ولا تتّبعوا متشابهها دون محكمها فتضلّوا»[3]

ما می گوییم:

به نظر می‌رسد اگر مراد از آشنایی، تفریع فروع است این مطلب، عین اجتهاد است و اگر مراد آمادگی یافتن علمی است، همان است که تحت عنوان «ممارست» در ذیل نیاز به علم فقه مطرح کردیم.

هفده) موضوع شناسی

    1. از مهمترین کارهای فقیه، شناخت موضوع حکم است.

توجه شود که گاه در السنه عامه شایع شده است که تعیین موضوع شأن فقیه نیست، در حالیکه این کلام غلط است، چرا که آنچه گاه شأن فقیه نیست تعیین مصداق است (که البته آن هم گاه شأن فقیه است مثل اینکه تعیین مصداق محرمات در جمله‌ی «توبه از محرمات، واجب است» شأن انحصاری فقیه است، و یا در قضیه «شرط حرام، حرام است» تعیین مصداق شأن فقیه است)

ولی درباره موضوع، باید گفت تعیین موضوع حکم شرعی وظیفه انحصاری فقیه و مجتهد است. چرا که مجتهد تا نداند که درباره چه چیزی سخن می گوید نمی تواند حکم را بر آن قرار دهد.

توجه شود که اگر کسی روایتی را نقل می کند که در آن موضوعی هست که معنای آن را نمی دانیم، این صرفاً نقل روایت است و اجتهاد نیست.

    2. قضیه ای که فقیه به عنوان بیان حکم شرعی مطرح می کند، دارای موضوع است.

گاه این موضوع دقیقاً همان است که در لسان روایات مورد اشاره است و با همین عنوان حکم آن در دلیل، بیان شده است. (مثلاً وقتی می گوییم «آب پاک است» این عین متن روایت است.)

ولی گاه آنچه موضوع قضیه‌ی مجتهد واقع شده است، عیناً در ادله شرعی موضوع نبوده است (مثلاً اگر مجتهد می گوید: «عقد بیمه لازم است»، عنوان بیمه در روایات نیست و مجتهد آن را از دلیل عام «اوفوا بالعقود» استفاده کرده است.)

    3. اگر موضوع قضیه مجتهد، با موضوع دلیل متحد نیست، خود به دو صورت است:

گاه آنچه به عنوان موضوع مسئله فقهی مطرح می شود، مصداق عنوان موضوع دلیل است (مثل بیمه برای اوفوا بالعقود) و گاه موضوع مسئله فقهی، مصداق موضوع دلیلی خاص نیست، بلکه از مجموع ادله‌ای معین، چنین موضوعی اصطیاد شده است.

اگر موضوع اصطیادی نیست، گاه مشکک است و گاه متواطی است.

اگر موضوع اصطیادی است، گاه فقیه لفظی و عنوانی را می یابد که با آن از مفهوم اصطیاد شده حکایت کند و گاه لفظی را پیدا نمی کند و صرفاً می تواند مصداق هایی را معلوم کند. در این دو صورت هم گاه این مفهوم متواطی است و گاه مشکک است.

متواطی (یک)متواطی (یک)

با موضوع دلیل متحد استبا موضوع دلیل متحد است

مشکک (دو)مشکک (دو)

موضوع مسئله فقهیموضوع مسئله فقهی

با موضوع دلیل متحد نیستبا موضوع دلیل متحد نیست

مشکک (چهار)مشکک (چهار)

موضوع مسئله فقهی اصطیادی نیستموضوع مسئله فقهی اصطیادی نیستموضوع مسئله فقهی اصطیادی استموضوع مسئله فقهی اصطیادی است

متواطی (سه)متواطی (سه)

متواطی (پنج)متواطی (پنج)مشکک (هفت)مشکک (هفت)

معینمعینغیر معینغیر معین

مشکک (شش)مشکک (شش)متواطی (هشت)متواطی (هشت)

 


[1] . الاجتهاد و التقلید، ص8.
[2] . موسوعة الفقه الاسلامی المقارن، ج1، ص341.
[3] . الاجتهاد و التقلید، ص12.
logo