1400/09/13
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله اول:
1. چنانکه گفتیم در روایات نصل، خف، ریش و حمام و مصارعه مورد استثناء واقع شده اند.
در روایت ۶ (مرسله صدوق) ذیل 9 (علاء بن سیابه)، نصل، ریش، حافر، خف.
روایت 9 (مرسله دیگر صدوق)، خف، حافر و ریش
روایتهای 14، 22، 23، 24، خف، حافر و نصل را از حرمت استثناء کرده اند.
2. در معنای خفّ و حافر ظاهراً اختلافی نیست و «حافر» به معنای «سُم» است و «خُفّ» به معنای پای شتر است (آن را قدم هم معنی کرده اند[1] ) به همین جهت برای «حافر» اسب، الاغ و قاطر را مصداق دانسته اند.[2] و درباره «خف» هم به اعتبار لفظ می توان گفت که شامل شتر و فیل میشود[3]
اما در حالی که بحث در خف را صاحب مسالک اجماعی می داند و مرحوم صاحب جواهر می نویسد «بلا خلاف اوجده»[4] مرحوم صاحب حدائق شمول آن را نسبت به «فیل» رد می کند و می نویسد:
« أنه لا خلاف بين أصحابنا (رضوان الله عليهم) فيما ذكر من دخول الإبل و الفيلة تحت الخف، و الفرس و البغل و الحمار تحت الحافر، و انما نقل الخلاف عن بعض العامة في الفيل؟ قال: لأنه لم يحصل به الكر و الفر فلا معنى للمسابقة عليها، ورد بعموم الخبر، و كذا نقل الخلاف عن بعضهم في جواز المسابقة على البغل و الحمار، قال: لأنهما لا تقاتل عليهما غالبا، و لا يصلحان للكر و الفر، و رد أيضا بما رد به سابقة.
أقول: لا يخفى أنه بالنظر الى ما قدمنا نقله عنهم، من أن فائدة هذا العقد و تعلم السبق و الرماية هو الممارسة لذلك، لأجل جهاد أعداء الدين، فان قول هذين القائلين من العامة هنا لا يخلو من قرب، فان الجهاد لا يقع على هذه المذكورات لا سابقا و لا لا حقا، و يؤيده أن الإطلاق في الأخبار انما يحمل على الأفراد الشائعة المتكثرة الوقوع، دون الشاذة النادرة الوقوع، فضلا عن غير الواقعة بالكلية»[5] [نوق: ج ناقه]
و ریاض هم مینویسد که حتی اگر لغت خف شامل فیل شود، میتوان مدعی شد که این لغت منصرف از آن است و فقط شامل شتر می شود و لذا باید برای خروج از قاعده اولیه «حرمت قمار»، به اندازه قدر متیقن بسنده کرد. البته ایشان در پایان می نویسند این سخن در صورتی گفته میشود که اجماعی در مسئله نباشد[6]