1400/09/08
بسم الله الرحمن الرحیم
1. «محمّد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمّد بن عيسى ، عن محمّد بن موسى ، عن أحمد بن الحسن ، عن أبيه ، عن علي بن عقبة ، عن موسى بن النميري ، عن العلاء بن سيابة ، عن أبي عبد الله عليهالسلام قال : سمعته يقول : لا بأس بشهادة الذي يلعب بالحمام ، ولا بأس بشهادة المراهن عليه ، فإنّ رسول الله صلىاللهعليهوآله قد أجرى الخيل وسابق وكان يقول : إن الملائكة تحضر الرهان في الخف والحافر والريش وما سوى ذلك فهو قمار حرام»[1]
ما میگوییم:
1. اطلاق قمار حرام بر «ما سوی ذلک» میتواند با این مطلب سازگار باشد که این امور هم قمار هستند ولی حلال میباشند (و این با تعریف ما از قمار سازگار است)
2. استدلال حضرت (در قبول شهادت) به فعل پیامبر (ص)، دال بر عدم حرمت «مراهنه بر لعب بالحمام» است (و در نتیجه چون حرام نیست، فاعل آنها هم فاسق نیست و شهادتش پذیرفته می شود)، این استدلال آنگاه تمام است که «ریش» را به معنای کبوتر بدانیم
3. روایت به صراحت لعب با کبوتر و مراهنه بر آن را جایز میداند. و بر همین اساس صاحب حدائق، مراهنه بر کبوتر را هم تجویز کرده است.[2] (در این باره سخن خواهیم گفت)
4. مرحوم صاحب وسائل مینویسند که:
« قال بعض فضلائنا : الحمام في عرف أهل مكّة والمدينة يطلق على الخيل ، فلعلّه المراد من الحديث بدلالة استدلاله عليهالسلام بحديث الخيل فيحصل الشك في تخصيص الحصر السابق بغير الحمام.»[3]
5. چنین استعمالی بسیار بعید است و در جایی هم ذکر نشده است اما صحاح از کلمهای با عنوان «حُمام» (به ضم حاء) به معنای «تب شتر» یاد میکند[4] همین مطلب را تهذیب اللغه نیز به معنای «تب شتر و چهار پا» برمی شمارد[5] این کتاب «حُمّ» را تب کردن شتر معرفی میکند[6] با توجه به این نکته و با توجه به اینکه استدلال حضرت به «ما خلا الحافر و الخف و الریش»، با «بازی کبوتر» تناسب ندارد، به نظر می رسد «حمام» را باید کنایه از «عرق کردن شتر و اسب»، یعنی مسابقه دادن معنی کرد.
6. اما مشکل این روایت در سند آن است که به سبب محمد بن موسی بن عیسی همدانی (که هم تضعیف شده است و هم رمی به غلو شده است و هم درباره او نوشته اند که ابن ولید می گفته که او جعل حدیث میکرده است[7] ) قابل استناد دانسته نشده است.
7. اللهم الا ان یقال همین روایت را (با اندکی تغییر) مرحوم صدوق نقل کرده است و این روایت اگرچه مرسل است، ولی مرسلات فقیه قابل استناد است [که البته تنها در صورتی این سخن قبول شده است که از امام و یا پیامبر (ص) و به صورت مستقیم و با نسبت «قال» و مشابه آن وارد شده باشد]:
« وَ رُوِيَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ شَهَادَةِ مَنْ يَلْعَبُ بِالْحَمَامِ قَالَ لَا بَأْسَ إِذَا كَانَ لَا يُعْرَفُ بِفِسْقٍ قُلْتُ فَإِنَّ مَنْ قِبَلَنَا يَقُولُونَ قَالَ عُمَرُ هُوَ شَيْطَانٌ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَنْفِرُ عِنْدَ الرِّهَانِ وَ تَلْعَنُ صَاحِبَهُ مَا خَلَا الْحَافِرَ وَ الْخُفَّ وَ الرِّيشَ وَ النَّصْلَ فَإِنَّهَا تَحْضُرُهَا الْمَلَائِكَةُ وَ قَدْ سَابَقَ رَسُولُ اللَّهِ ص- أُسَامَةَ بْنَ زَيْدٍ وَ أَجْرَى الْخَيْلَ»[8]
8. حضرت امام با اشاره به سخن مرحوم فیض کاشانی [که این دو روایت (مرسله صدوق در اینجا و روایت علاء بن سیابه) را همان روایت شماره ۶ برمیشمارد[9] ] این سخن را رد می کنند و می نویسند:
« و أنت خبير بما في اجتهاد الكاشاني من كون المرسلة عين المسندة، فإنّ ظاهر الصدوق في المرسلة أنّ قوله: «إنّ الملائكة لتنفر.» من كلام الصادق- عليه السّلام- لا منقول عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و صريح الرواية الأولى و ظاهر الثانية أنّه من كلام رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.
مضافا إلى أنّ الرواية الأولى الشبيهة بالمرسلة في الفقرات مشتملة على جملة زائدة، و هي قوله: «فإنّها تحضره الملائكة»، على ما في نسختي: من لا يحضر، و الوسائل.
و أمّا الثانية فلا مجال لاحتمال وحدتها مع المرسلة.
فالظاهر استقلال المرسلة، و هي من المرسلات الّتي يشكل طرحها للإرسال. نعم لو كانت عين المسندة و قطعة منها يشكل الاستناد إليها لأجل العلاء بن سيابة، لكن قد مرّ بعد ذلك.
و كيف كان فالظاهر من المرسلة حرمة السباق فيما عدا المذكورات.»[10]
9. اما به نظر میرسد: اولاً علاء بن سیابه، قابل توثیق باشد و ثانیاً روایت صدوق و روایت علاء بن سیابه به احتمال بسیار یکی هستند.
10. مجلسی در روضة المتقین، ذیل روایت صدوق از علاء بن سیابه (ذیل 9) مینویسد که این روایت اتفاقاً دال بر حرمت کبوتر بازی است و روایت شیخ از علاء بن سیابه (روایت 9) را حمل بر تقیه کرده است.
«و يمكن أن يكون المراد بقوله عليه السلام (سبحان الله) إنكار كون اللاعب به مطلقا شيطانا و يكون الاستشهاد لحرمة الرهان كما قاله صلى الله عليه و آله و سلم (ما لم يعرف بفسق) أي رهانة فسق لا مطلق اللعب به [چرا بازی کننده با کبوتر شیطان باشد در حالیکه پیامبر (ص) تنها «رهن» را (در غیرمنصوصه ها) حرام کرده است و در غیرمنصوصه ها بازی بدون رهن حرام نیست] و يؤيد ما ذكرنا أن الشيخ روى هذا الخبر في الموثق، عن العلاء بن سيابة قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن شهادة من يلعب بالحمام فقال: لا بأس إذا كان لا يعرف بفسق، ثمَّ قال و بهذا الإسناد قال سمعته يقول لا بأس بشهادة الذي يلعب بالحمام و لا بأس بشهادة صاحب السباق و المراهن عليه فإن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قد أجرى الخيل و سابق و كان يقول: إن الملائكة تحضر الرهان في الخف و الحافر و الريش و ما سوى ذلك قمار حرام [توجه شود که در اینجا، نقل مجلسی از روایت شیخ با نقل وسائل الشیعه (که در شماره ۹) آوردیم، متفاوت است و در این نقل، عبارت «صاحب السباق»، تعبیر «المراهن علیه» را تغییر می دهد.] و أنت تعرف أنه لا يدل على جواز الرهان في الحمام، و الظاهر أن تغيير الأسلوب [اینکه لابأس بشهادة صاحب السباق را داخل در عبارت کرده است] للتقية كما ذكر في حياة الحيوان أن وهب بن وهب القاضي أدخل الريش في الخبر عند المنصور و أعطاه ما لا جليلا، ثمَّ قال بعد ذهاب وهب أشهد أن لحيته لحية كذاب و ما افترى هذا الخبر إلا لرضاي، و نقل عن حفص بن غياث القاضي أيضا للمهدي بمثل وهب فالظاهر حرمة الرهان فيه[11] »[12]