« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد حسن خمینی

1400/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم



حضرت امام سپس می‌نویسند:

«( كما أن دعوى ) استفادة كونه قمارا موضوعا من بعض الروايات مثل ما فسرت الميسر بكل ما تقومر به حتى الكعاب والجوز ، أو قومر عليه ، بدعوى أن المراد التغالب به أو عليه ومن رواية إسحاق بن عمار قال : قلت لأبي عبد الله عليه السلام " الصبيان يلعبون بالجوز والبيض ويقامرون ، قال لا تأكل منه فإنه حرام ، حيث عدهما من القمار مع عدم كونهما آلة له وبرواية العلاء بن سيابة عنه عليه السلام وفيها " وكان يقول : إن الملائكة تحضر الرهان في الخف والحافر والريش وما سوى ذلك فهو قمار، حرام ليست وجيهة .

لأن عد اللعب بالجوز والبيض من القمار لعله لأجل تعارف اتخاذهما آلة للقمار " .
وأين هذا مما لا يكون كذلك ، مع أن الاطلاق أعم»[1]

توضیح:

    1. همچنین ادعای ذیل هم نمی‌تواند دلیل حرمت باشد:

    2. ادعا: «لعب مع المراهنه بغیر آلات قمار» در برخی از روایات در حالیکه موضوع قرار گرفته است، قمار دانسته شده است. (پس معلوم می‌شود این قسم قمار است)

    3. [کما أنّ دعوی ... غیر وجیه]: چرا که اولاً: شاید این روایات در مقام ادعا می باشد (یعنی چون معمولاً با آنها قمار شده است، [ادعاءً] قمار دانسته شده است (و لذا این سخن در غیر چنین «آلات متعارف» صادق نیست)

    4. و ثانیاً استعمال اعم از حقیقت و مجاز است.

 

ما می‌گوییم:

    1. اولاً اشکال اول امام بر فرض آنکه درباره تخم مرغ و گردو تمام باشد، درباره روایت علاء بن سیابه، تمام نیست چرا که در این روایت اصلاً به شیء خاصی اشاره نشده است و سخن درباره مطلق «ما سوی ذلک» است.

    2. ثانیاً اینکه بر لعب با تخم مرغ و بیض اطلاق قمار شده است، یا از باب انطباق کلی (قمار) بر فرد حقیقی است و یا از باب انطباق بر فرد ادعایی. در صورت دوم هیچ مزیتی برای جوز و بیض نیست و لذا می توان درباره‌ی هر شی‌ای (و لو آلات قمار نباشد) این روایت را حمل کرد.

اللهم الا ان یقال: باید آن وسیله به گونه‌ای باشد که کثیراً با آن قمار شود، تا «ادعا» مصحّح داشته باشد.

و در فرض اول: این استعمار تنها در صورتی صحیح است که بگوییم جوز و بیض تبدیل به آلت قمار شده بوده اند و این سخن البته بسیار بعید است (به خصوص با توجه به تعبیر «حتی» در روایت ۳.

حضرت امام سپس ادامه می دهند:

«( ودعوى ) إرادة مطلق المغالبة من قوله كل ما قومر عليه أو به كما ترى ( فإنها بلا بينة ) واطلاقه أحيانا على مطلق المغالبة أو على المغالبة في التفاخر كما يظهر من بعض اللغويين لا يوجب حمل الأخبار عليه ، مع أن الظاهر من الجوهري في الصحاح أن المستعمل في غلبة التفاخر : من قمر يقمر بضم الميم ، وفي المغالبة في اللعب بكسرها»[2]

توضیح:

    1. اینکه برای اثبات حرمت در این قسم، ادعا کنند که

    2. «کل ما قومر علیه»، به معنای مطلق مغالبه است،

    3. سخن بی دلیلی است.

    4. و این که گاه چنین استعمالی صورت می پذیرد، یا اینکه گاه به مغالبه با تفاخر قمار گفته می‌شود، باعث نمی شود که روایات را بر این معنی حمل کنیم

    5. ضمن اینکه جوزی در صحاح، «غلبه تفاخر» را از ریشه‌ای غیر از ریشه «غلبه در لعب» می داند.

ما می‌گوییم:

    1. چنان که در ضمن بحث از معنای قمار گفتیم، قمار به معنای «لعب و مغالبه مع الرهن» است و لذا اراده چنین معنایی از «کل ما قومر به» [روایت 3]، و «کل ما قومر علیه» [روایت ۸]، مطابق معنای حقیقی کلمه است.

    2. درباره‌ی اینکه «آلت قمار» نمی‌تواند داخل در تعریف قمار باشد، مرحوم شیخ انصاری مطلبی دارند (که در کلمات مرحوم خویی هم آمده است[3] ) که می‌تواند مورد توجه باشد:

«أنّ إطلاق «آلة القِمار» موقوف على عدم دخول الآلة في مفهوم القِمار، كما في سائر الآلات المضافة إلى الأعمال، و الآلة غير مأخوذة في المفهوم »[4]

توضیح:

اگر قمار به معنای «لعب مع آلات القمار» باشد، تقدم الشیء علی نفسه لازم می آید. چراکه قمار بودن بازی با هر چیز، متوقف بر آن است که آلت قمار باشد و آلت قمار بودنش متوقف بر آن است که قمار روی آن واقع شود.

    3. اما به نظر می‌رسد این اشکال وارد نیست چرا که:

اگر مراد از «آلت قمار»، «وسیله‌ای که متعارفاً با آن قمار واقع می‌شود» است در اینجا اشکال وارد است و هیچگاه چنین وسیله‌ای در عالم پیدا نمی‌شود و دور حاصل است چرا که تا وسیله ای مورد قمار های کثیره نباشد، متعارف نمی شود و تا متعارف نباشد قمار های کثیر حاصل نمی‌شود)

ولی اگر مراد از «آلت قمار»، «آلات مخصوص لعب همراه با مراهنه» است (و ظاهراً همین مراد است)، مشکل مرتفع است. چراکه قمار در این صورت یعنی «لعب با وسیله‌ای که اختصاصاً برای لعب مع المراهنه ساخته شده است»

پس مراد از «آلات قمار»، (اگرچه عنوان اصطیادی است) همین معنی است.

 


[1] . المكاسب المحرمة، ج2، ص14.
[2] . همان، ص15.
[3] . محاضرات فی الفقه الجعفری، ج1، ص386.
[4] . کتاب المکاسب، ج1، ص382.
logo