1400/07/19
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه2:
1. قمار از ریشه «قمر» است و بنابر استظهار مرحوم مصطفوی، چون مردمان در شب های مهتابی به این عمل مبادرت می کردند، به این نام نامیده شده است:
«و من ذلك المعنى القِمَارُ و المُقَامَرَةُ: فانّه إدامة عمل المراهنة و الميسر، و هذا المعنى شبيه بالتقمّر، أى طلب الصيد في الليلة القمراء، فانّ القمار قد كان واقعا في الليالي المضيئة، للتستّر عن الناس.»[1]
مجمع البحرین هم می نویسد:
«وأصل القمار الرهن على اللعب بالشئ من هذه الاشياء، [الاشیاء المعدّۀ علی اختلاف انواعها] وربما أطلق على اللعب بالخاتم والجوز.»[2]
این کتاب «تقامروا» را «لعبوا بالقمار» معنی می کند.[3]
همچنین لسان العرب هم می نویسد:
«وقامَرَ الرجلَ مُقامَرَةً وقِماراً: رَاهَنَهُ، وَهُوَ التقامرُ. والقِمارُ: المُقامَرَةُ. وتَقَامَرُوا: لَعِبُوا القِمارَ.»[4]
این کتاب می نویسد «کأنَّ القمار مأخوذٌ من الخداع»[5]
این مطلب مورد تصریح تهذیب اللغۀ نیز می باشد.[6]
مطابق این معانی اولاً در قمار «مراهنه» یعنی «گرو گذاشتن پول» مدخلیت دارد و ثانیاً در آن «خدعه» هم لحاظ شده است. مطلب اول مورد تصریح تاج العروس[7] و قاموس[8] هم می باشد. این مطلب دوم را میتوان از معجم مقاییس اللغۀ هم استفاده کرد این کتاب هم (همانند بسیاری دیگر) «خدعه» را در اشتقاقات دیگر این ریشه هم مطرح می کند: «تَقَمَّرَهَا: خَدَعَهَا كَمَا يُعَشَّى الطَّائِرُ لَيْلًا فَيُصَادُ.»[9] [عشّی الطائر: برای پرنده آتش روشن کرد تا بیاید و شکار شود]
این مطلب ظاهراً در اصل از اصمعی است:
«وأصلُه من تَقمُّر الصّياد الظبَاءَ والطّيرَ بالليل : إذا صادها في ضَوء النار فتَقمَرُ أَبصارُها فتُصاد.»[10]
البته زمخشری استعمال «تقمّر» را در خدعه کردن مجاز دانسته است[11] البته توجه شود که ظاهراً این به معنای آن نیست که قمارباز، در بازی تقلب کند، بلکه ظاهراً به این معنی است که قمارباز به سبب نفس قمار خدعه می کند. و قمار خود خدعه است و نه اینکه در قمار خدعه انجام پذیرد (و به همین جهت زمخشری قمار را خداع دانسته است و نه اینکه در قمار، خدعه را دخیل کرده باشد.[12] )
البته معجم مقاییس، این احتمال را هم می دهد که «قمار» از ریشه «قمر» نباشد.
با توجه به آنچه آوردیم، می توان گفت، نکاتی در معنای لغوی این کلمه مورد نظر است:
الف) اینکه با چه وسیله ای مراهنه صورت پذیرد، مدخلیتی در صدق قمار ندارد (خلافاً لمجمع البحرین)
ب) وجود مراهنه (یعنی گرو گذاشتن مال) در صدق قمار، مدخلیت دارد.
ج) «خدعه آمیز بودن عمل» در صدق عنوان قمار مورد اشاره برخی از لغویون است.[13] ولی مراد آن است که نفس قمار، نوعی خدعه است و لذا اگر در بازی قمار، کَلک زده نشود هم «قمار» صادق است.
د) «لعب» در مفهوم قمار به احتمال زیاد دخالت دارد. (چنانکه در اکثر کتاب های لغت به این مطلب اشاره شده و تاج العروس[14] هم در تمام استعمالات آن «لعب» را مورد اشاره قرار می دهد.)
توجه شود که مراهنه ظاهراً یعنی طرفین یا اطراف قمار، مالی را گرو می گذارند و در صورتی که یکی برنده شد، آن مال را بردارد. البته چنین تصریحی در کلمات لغویون نیست ولی علت عدم تصریح، احاله امر به وضوح آن بوده است.[15]
2. به برخی از کلمات لغویون اشاره می کنیم:
• المحیط فی اللغه:
«والقِمَارُ: مَعْروفٌ، قامَرْتُه فَقَمَرْتُه أقْمُرُهُ وأقْمِرُه. و ذَهَبُوا بمالي ضِمَاراً و قِمَاراً. و قَمِرَ المالُ: كَثُرَ.»[16]
• معجم مقاییس اللغه:
«فأمّا قولُهم: قَمَرَ يَقْمِرُ قَمْراً، و القِمار من المُقَامَرة، فقال قومٌ: هو شاذ عن الأصل الذى ذكرناه، و قال آخرون: بل هو منه. و ذلك أنَّ المُقامِرَ يزيد مالُه و يَنْقُص و لا يَبْقَى على حال. و هذا شىءٌ قد سَمِعناه. و اللّه أعلمُ بصحَّتِه.»[17]
• المحکم و المحیط الاعظم:
«قامر الرجل مُقامرة، و قِماراً: راهنه و هو التَقامر.»[18]
• مقدمة الأدب:
«قَمَرَه المال: ببرد مال را از وی بقمار. بردش مال را قَمراً و قِماراً. قامَره : قمار باخت با او. تَقامروا: قمار باختند»[19]
• لسان العرب:
«و قامَرَ الرجلَ مُقامَرَةً و قِماراً: راهنه، و هو التقامرُ. و القِمارُ: المُقامَرَةُ. و تَقَامَرُوا: لعبوا القِمارَ. و قَمِيرُك: الذي يُقامِرُك؛ عن ابن جني، و جمعه أَقْمارٌ.»[20]
• القاموس المحیط:
«و قامره مُقامرةً و قِماراً فقَمَره، کنصَره، و تقمَّره: راهنه فغلبه و هو التقامر.»[21]
• مجمع البحرین:
«القمار بالكسر المقامرة. و تقامروا: لعبوا بالقمار، و اللعب بالآلات المعدة له على اختلاف أنواعها نحو الشطرنج و النرد و غير ذلك، و أصل القمار الرهن على اللعب بالشيء من هذه الأشياء، و ربما أطلق على اللعب بالخاتم و الجوز.»[22]
• تاج العروس:
«و قَامَرَه مُقَامَرَةً و قِمَاراً فَقَمَرَه، كنَصَرَه يَقْمُرُهُ قَمْراً، و تَقَمَّرَهُ: رَاهَنَه فغَلَبَهُ، و هُوَ التَّقَامُرُ. و في الصّحاح: قَمَرْتُ الرَّجلَ أَقْمِرُه، بالكَسْر، إِذا لأَعَبْتَهُ فيه فغَلَبْتَهُ، و قامَرْتُهُ فقَمَرْتُهُ أَقْمُرُه، بالضَّمّ، قَمْراً، إِذا فاخَرْتَه عليه فَغلبْتَه، و تَقَمَّر الرّجلُ: غَلَبَ من يُقَامِرُه. و قال ابنُ القَطّاع في التهذيب: قَمَرْتُه قَمْراً و أَقْمَرْته: غَلَبْتهُ في اللَّعِب.»[23]
• الافصاح:
«الرهان. قامر فلان فلاناً قماراً و مقامرة فقمره یقمره یقمره قمراً و تقمّره: راهنه فغلبه.»[24]
• التحقیق فی کلمات القرآن الکریم:
«أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو الكوكب السماوىّ، المستضىء من الشمس و ينعكس نوره الى الأرض ليلا، و يرفع الظلمة في الجملة، ثمّ يشتقّ منه كلمات بالاشتقاق الانتزاعىّ. فيقال: قمر يقمر: ابيضّ. و أقمر: أضاء. و أقمر القوم: ظهر لهم القمر.
تقمّر: اختار ليلة فيها قمر و نور. و تقمّر الصيد: صاده في ليلة قمراء. و اقمرّ و اقمارّ: ابيضّ. و القمرة: البياض، أو قريبا من الخضرة. وجه أقمر: أبيض كالقمر.
و من ذلك المعنى القمار و المقامرة: فانّه إدامة عمل المراهنة و الميسر، و هذا المعنى شبيه بالتقمّر، أى طلب الصيد في الليلة القمراء، فانّ القمار قد كان واقعا في الليالي المضيئة، للتستّر عن الناس.»[25]
• تهذیب اللغه:
«و قال الفراء: ذهبوا بمالی ضمارا مثل قمارا قال: و هو النسیئة أیضاً»[26]
3. لغت مترادف با قمار که در متون فقهی دارای استعمال بیشتری هم هست، واژه «میسر» است. این کلمه از ریشه «یسر» است که به معنای سهولت و آسانی است. و مطابق آنچه از زمخشری نقل شده است، به این علت به قمار، میسر گفته می شود که بدون سختی و در زمان محدود، با آسانی و سهولت مالی اخذ میشود.[27]
مرحوم مصطفوی در این باره می نویسد:
«إنّ الميسر من اليسر مصدر ميمىّ كالموعد، أو اسم مكان بمعنى مورد اليسر و محلّ فيه اليسر.
و الميسر أتمّ وسيلة و أشدّ موضوع فى استحصال الفائدة و الغنيمة و الربح، فى زمان محدود قصير، بعمل سهل يسير تفريحىّ.
و هذه المنافع و إن كانت كثيرة فى بعض الموارد، إلّا أنّها تلازم مضرّة لطرف آخر بل و قد توجب خسارة تامّة و سقوطا كاملا فى حياته و فى حياة عائلته، مضافا الى فقدان الرضا و الوفاق
بينهما، بل حصول عداوة و بغض و اختلاف شديد.»[28]
لسان العرب با اشاره به اینکه «یُسر، یَسار، مَیسَرَه و مَیسُره» به معنای راحتی و غنا می باشد[29] و «میسَره» به معنای طرف چپ هم هست این طرف را «یَسار و یِسار» هم می خوانند.[30]
می نویسد:
«وَفِي التَّنْزِيلِ الْعَزِيزِ: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ؛ قَالَ مُجَاهِدٌ: كُلُّ شَيْءٍ فِيهِ قمارٌ فَهُوَ مِنْ الْمَيْسِرِ حَتَّى لعبُ الصِّبْيَانِ بالجَوْزِ. وَرُوِيَ عَنْ عَلِيٍّ، كَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ، أَنه قَالَ: الشِّطْرَنْج مَيْسِرُ العَجَمِ؛ شَبَّهَ اللَّعِبَ بِهِ بِالْمَيْسِرِ، وَهُوَ الْقَدَاحُ وَنَحْوَ ذَلِكَ. قَالَ عَطَاءٌ فِي الْمَيْسِرِ: إِنه القِمارُ بالقِداح فِي كُلِّ شَيْءٍ. ابْنُ الأَعرابي: الياسِرُ لَهُ قِدْحٌ وَهُوَ اليَسَرُ واليَسُورُ؛ وأَنشد: بِمَا قَطَّعْنَ مِنْ قُرْبى قَرِيبٍ ... وَمَا أَتْلَفْنَ مِنْ يَسَرٍ يَسُورِ وَقَدْ يَسَرَ يَيْسِرُ إِذا جَاءَ بِقِدْحِه للقِمار. وَقَالَ ابْنُ شُمَيْلٍ: الياسِرُ الجَزَّار. وَقَدْ يَسَرُوا أَي نَحَرُوا. ويَسَرْتُ النَّاقَةَ: جَزَّأْتُ لَحْمَهَا. ويَسَرَ القومُ الجَزُورَ أَي اجْتَزَرُوها وَاقْتَسَمُوا أَعضاءها؛»[31]
[قداح: تیرهایی که با آن قمار می کرده اند/ قدح: تیر ناتراشیده و بی پر، تیر قمار/ جزّار: قصاب/ جزور: شتر یا گوسفندی که برای ذبح آماده شده است.]
این کتاب در جای دیگر «یاسر» را به معنای «لاعب بالقداح» بر می شمارد.[32]
البته قاموس برای «یاسر» معنای «قسمت کننده حیوانی که در قمار واقع شده است» و قصاب را نیز ذکر می کند.[33]
معجم مقاییس تنها درباره «میسر» می نویسد که به معنای «قمار» است.[34]
مصباح المنیر «میسر» را «قمار عرب با ازلام (جمع زَلَم: تیر بی پر)» معنی می کند و فاعل این کار را «یاسر» برمی شمارد.[35]
قاموس المحیط به نحوهی این قمار مخصوص عرب اشاره دارد و آن را چنین شرح می دهد:
«والميسر: اللعب بالقداح، يسر ييسر، أو هو الجزور التي كانوا يتقامرون عليها، كانوا إذا أرادوا أن ييسروا، اشتروا جزورا نسيئة، ونحروه قبل أن ييسروا، وقسموه ثمانية وعشرين قسما، أو عشرة أقسام، فإذا خرج واحد واحد باسم رجل رجل، ظهر فوز من خرج لهم ذوات الأنصباء، وغرم من خرج له الغفل»[36]
[قداح: تیر/ جزور: گوسفندی یا شتری که آماده برای ذبح است/ انصباء: جمع نُصبه علامت ها/ غفل: رها شده]
البته این کتاب احتمال می دهد که مراد از میسر «نرد» یا «هر قماری» باشد.[37]
با توجه به آنچه گفتیم، احتمال اینکه «میسر» ابتدا به معنای نوعی خاص از قمار بوده باشد، مطرح است ولی می توان گفت که این واژه بعدها به معنای مطلق قمار نقل یافته است، اما اینکه زمان نقل چه موقعی بوده است، محل تأمل است.
4. علاوه بر منابع لغوی از امام رضا (ع) (و یا امام کاظم (ع)) نقل است، که ایشان می فرمایند «المیسر هو القمار»[38]
5. البته جای این سوال هست که آیا میسر نفس قمار است. معمول کتاب های لغت، میسر را به معنای «قمار» دانسته اند (چنانکه خواندیم) ولی از برخی روایات (و عبارات لغویون) چنین استفاده می شود که میسر «کل ما قومر به»[39] است و در مقام تعریف و یا انطباق بر مصداق، ائمه میسر را «نرد و شطرنج» (و نه لعب با آن) دانسته اند.[40]
6. با توجه به آنچه گفتیم می توان گفت:
الف) اینکه با چه آلتی این عمل صورت پذیرد، در صدق قمار و میسر مدخلیت ندارد.
ب) وجود وجهی به عنوان مراهنه (که قمارباز آن را برای صورت باخت گرو می گذارد) در صدق عنوان دخیل است.
ج) احتمال اینکه «لعب» (بازی) در صدق عنوان دخیل باشد، وجود دارد (و لذا اگر شرط بندی بدون بازی باشد، شاید نتوان آن را قمار گفت)[41]