1400/07/18
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث: قمار
مقدمه1:
مطابق نقل های متعدد، قمار از زمان های قدیم نزد مردمان مختلف و ملت های متعدد متداول بوده است. یونانیها ـ به جز برخی از آن ها ـ آن را جایز می دانسته اند. بسیاری از قیصرهای روم روی همه چیز قمار میکرده اند تا آنجا که نقل شده است، برخی از آن ها روی «آزادی یا بردگی خود» هم قمار می نموده اند.
مطابق همین نقل قول ها، قانون روم، قمار را تحریم کرده است و تنها شرط بندی را در بازی های ورزشی و عروسی ها مجاز دانسته است.
مسیحیان قمار را جایز ندانسته بوده اند. [البته قمار مستقیماً در کتاب مقدس مورد اشاره نیست ولی ایشان بر این عقیده بوده اند که این کار با تعالیم مسیح سازگار نیست.] ولی از قرن 16، قمار در اروپا انتشار بسیاری یافت تا آنجا که قمار خانه های بسیاری برای آن شکل گرفت و حتی انقلاب فرانسه مانع از آنها نشد. البته در انگلیس در سال 1853، قانون از قمار منع کرد، اگر چه بسیاری از اعیان به آن اشتغال داشتند. در آمریکا، قمار از سال 1855 ممنوع اعلام شد و در سایر کشورها هم کم و بیش چنین است.[1]
مقدمه2:
1. قمار از ریشه «قمر» است و بنابر استظهار مرحوم مصطفوی، چون مردمان در شب های مهتابی به این عمل مبادرت می کردند، به این نام نامیده شده است:
«و من ذلك المعنى القِمَارُ و المُقَامَرَةُ: فانّه إدامة عمل المراهنة و الميسر، و هذا المعنى شبيه بالتقمّر، أى طلب الصيد في الليلة القمراء، فانّ القمار قد كان واقعا في الليالي المضيئة، للتستّر عن الناس.»[2]
مجمع البحرین هم می نویسد:
«وأصل القمار الرهن على اللعب بالشئ من هذه الاشياء، [الاشیاء المعدّۀ علی اختلاف انواعها] وربما أطلق على اللعب بالخاتم والجوز.»[3]
این کتاب «تقامروا» را «لعبوا بالقمار» معنی می کند.[4]
همچنین لسان العرب هم می نویسد:
«وقامَرَ الرجلَ مُقامَرَةً وقِماراً: رَاهَنَهُ، وَهُوَ التقامرُ. والقِمارُ: المُقامَرَةُ. وتَقَامَرُوا: لَعِبُوا القِمارَ.»[5]
این کتاب می نویسد «کأنَّ القمار مأخوذٌ من الخداع»[6]
این مطلب مورد تصریح تهذیب اللغۀ نیز می باشد.[7]
مطابق این معانی اولاً در قمار «مراهنه» یعنی «گرو گذاشتن پول» مدخلیت دارد و ثانیاً در آن «خدعه» هم لحاظ شده است. مطلب اول مورد تصریح تاج العروس[8] و قاموس[9] هم می باشد. این مطلب دوم را میتوان از معجم مقاییس اللغۀ هم استفاده کرد این کتاب هم (همانند بسیاری دیگر) «خدعه» را در اشتقاقات دیگر این ریشه هم مطرح می کند: «تَقَمَّرَهَا: خَدَعَهَا كَمَا يُعَشَّى الطَّائِرُ لَيْلًا فَيُصَادُ.»[10] [عشّی الطائر: برای پرنده آتش روشن کرد تا بیاید و شکار شود]
این مطلب ظاهراً در اصل از اصمعی است:
«وأصلُه من تَقمُّر الصّياد الظبَاءَ والطّيرَ بالليل : إذا صادها في ضَوء النار فتَقمَرُ أَبصارُها فتُصاد.»[11]
البته زمخشری استعمال «تقمّر» را در خدعه کردن مجاز دانسته است[12] البته توجه شود که ظاهراً این به معنای آن نیست که قمارباز، در بازی تقلب کند، بلکه ظاهراً به این معنی است که قمارباز به سبب نفس قمار خدعه می کند. و قمار خود خدعه است و نه اینکه در قمار خدعه انجام پذیرد (و به همین جهت زمخشری قمار را خداع دانسته است و نه اینکه در قمار، خدعه را دخیل کرده باشد.[13] )
البته معجم مقاییس، این احتمال را هم می دهد که «قمار» از ریشه «قمر» نباشد.
با توجه به آنچه آوردیم، می توان گفت، نکاتی در معنای لغوی این کلمه مورد نظر است:
الف) اینکه با چه وسیله ای مراهنه صورت پذیرد، مدخلیتی در صدق قمار ندارد (خلافاً لمجمع البحرین)
ب) وجود مراهنه (یعنی گرو گذاشتن مال) در صدق قمار، مدخلیت دارد.
ج) «خدعه آمیز بودن عمل» در صدق عنوان قمار مورد اشاره برخی از لغویون است.[14] ولی مراد آن است که نفس قمار، نوعی خدعه است و لذا اگر در بازی قمار، کَلک زده نشود هم «قمار» صادق است.
د) «لعب» در مفهوم قمار به احتمال زیاد دخالت دارد. (چنانکه در اکثر کتاب های لغت به این مطلب اشاره شده و تاج العروس[15] هم در تمام استعمالات آن «لعب» را مورد اشاره قرار می دهد.)
توجه شود که مراهنه ظاهراً یعنی طرفین یا اطراف قمار، مالی را گرو می گذارند و در صورتی که یکی برنده شد، آن مال را بردارد. البته چنین تصریحی در کلمات لغویون نیست ولی علت عدم تصریح، احاله امر به وضوح آن بوده است.[16]
2. به برخی از کلمات لغویون اشاره می کنیم:
• المحیط فی اللغه:
«والقِمَارُ: مَعْروفٌ، قامَرْتُه فَقَمَرْتُه أقْمُرُهُ وأقْمِرُه. و ذَهَبُوا بمالي ضِمَاراً و قِمَاراً. و قَمِرَ المالُ: كَثُرَ.»[17]
• معجم مقاییس اللغه:
«فأمّا قولُهم: قَمَرَ يَقْمِرُ قَمْراً، و القِمار من المُقَامَرة، فقال قومٌ: هو شاذ عن الأصل الذى ذكرناه، و قال آخرون: بل هو منه. و ذلك أنَّ المُقامِرَ يزيد مالُه و يَنْقُص و لا يَبْقَى على حال. و هذا شىءٌ قد سَمِعناه. و اللّه أعلمُ بصحَّتِه.»[18]
• المحکم و المحیط الاعظم:
«قامر الرجل مُقامرة، و قِماراً: راهنه و هو التَقامر.»[19]
• مقدمة الأدب:
«قَمَرَه المال: ببرد مال را از وی بقمار. بردش مال را قَمراً و قِماراً. قامَره : قمار باخت با او. تَقامروا: قمار باختند»[20]
• لسان العرب:
«و قامَرَ الرجلَ مُقامَرَةً و قِماراً: راهنه، و هو التقامرُ. و القِمارُ: المُقامَرَةُ. و تَقَامَرُوا: لعبوا القِمارَ. و قَمِيرُك: الذي يُقامِرُك؛ عن ابن جني، و جمعه أَقْمارٌ.»[21]
• القاموس المحیط:
«و قامره مُقامرةً و قِماراً فقَمَره، کنصَره، و تقمَّره: راهنه فغلبه و هو التقامر.»[22]
• مجمع البحرین:
«القمار بالكسر المقامرة. و تقامروا: لعبوا بالقمار، و اللعب بالآلات المعدة له على اختلاف أنواعها نحو الشطرنج و النرد و غير ذلك، و أصل القمار الرهن على اللعب بالشيء من هذه الأشياء، و ربما أطلق على اللعب بالخاتم و الجوز.»[23]
• تاج العروس:
«و قَامَرَه مُقَامَرَةً و قِمَاراً فَقَمَرَه، كنَصَرَه يَقْمُرُهُ قَمْراً، و تَقَمَّرَهُ: رَاهَنَه فغَلَبَهُ، و هُوَ التَّقَامُرُ. و في الصّحاح: قَمَرْتُ الرَّجلَ أَقْمِرُه، بالكَسْر، إِذا لأَعَبْتَهُ فيه فغَلَبْتَهُ، و قامَرْتُهُ فقَمَرْتُهُ أَقْمُرُه، بالضَّمّ، قَمْراً، إِذا فاخَرْتَه عليه فَغلبْتَه، و تَقَمَّر الرّجلُ: غَلَبَ من يُقَامِرُه. و قال ابنُ القَطّاع في التهذيب: قَمَرْتُه قَمْراً و أَقْمَرْته: غَلَبْتهُ في اللَّعِب.»[24]
• الافصاح:
«الرهان. قامر فلان فلاناً قماراً و مقامرة فقمره یقمره یقمره قمراً و تقمّره: راهنه فغلبه.»[25]
• التحقیق فی کلمات القرآن الکریم:
«أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو الكوكب السماوىّ، المستضىء من الشمس و ينعكس نوره الى الأرض ليلا، و يرفع الظلمة في الجملة، ثمّ يشتقّ منه كلمات بالاشتقاق الانتزاعىّ. فيقال: قمر يقمر: ابيضّ. و أقمر: أضاء. و أقمر القوم: ظهر لهم القمر.
تقمّر: اختار ليلة فيها قمر و نور. و تقمّر الصيد: صاده في ليلة قمراء. و اقمرّ و اقمارّ: ابيضّ. و القمرة: البياض، أو قريبا من الخضرة. وجه أقمر: أبيض كالقمر.
و من ذلك المعنى القمار و المقامرة: فانّه إدامة عمل المراهنة و الميسر، و هذا المعنى شبيه بالتقمّر، أى طلب الصيد في الليلة القمراء، فانّ القمار قد كان واقعا في الليالي المضيئة، للتستّر عن الناس.»[26]
• تهذیب اللغه:
«و قال الفراء: ذهبوا بمالی ضمارا مثل قمارا قال: و هو النسیئة أیضاً»[27]