< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الفاظ/مقدمه واجب/سد ذرایع / سبب ومسبب

امام علی : مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ .

چه شکننده است خواب برای تصمیم هایی که انسان در روز می گیرد.

این جمله امام هشدار است که تدبیری بچینیم که خواب ما را از اهداف بلندمان باز ندارد. (اینجا یک افراط و یک تفریط iست. افراط این است که انسان بیش از اندازه بخوابد، اما کسی هر چقدر که می تواند بخوابد این افراط است و سبب سلب توفیق می شود و این فرد در هیچ عرصه ای بجایی نمی رسد. و یک تفریطی هم هست و آن اینکه اصلا نخوابد یا مختصر، این هم باعث آسیب زدن به جسمش می شود. باید همانی که شریعت گفته انجام بدهد. هم استراحت داشته باشد و هم کار. روایتی در مستدرک هست ج13ص 44: بئس الغريم النّوم يفنى قصير العمر و يفوّت كثير الاجر. خواب طلبکار بدی است، عمر کوتاه را بر باد می دهد و اجر فراوان را از میان میبرد.

در این بحث تفصیل بین سبب و غیر سبب و بین شرط شرعی و غیر شرط شرعی علما یا بحث نکرده اند یا خیلی به اختصار رد شده اند. گفته اند اگر مقدمه سبب باشد ، واجب است و اگر مسبب باشد واجب نیست. چون سبب مقدور است و مسبب مقدور نیست.

آخوند دو جواب داد :

اول اینکه چه کسی گفته مسبب مقدور نیست، مسبب مقدور بالواسطه هست و سبب مقدور بی واسطه هست. آنچنان که می گوییم الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار. تعبیر آخوند این است. ضرورة أن المسبب مقدور المكلف ، وهو متمكن عنه بواسطة السبب .

دوم. این تفصیل در مقدمه بحساب نمی آید بلکه این در حقیقت تفصیل هست در امر نفسی که امر نفسی ، یتعلق بالسبب و لا یتعلق بالمسبب. به دلیلی که بیان شد . چون مقدور نیست این امر نفسی فقط به سبب متعلق می شود.

آقای خویی در اینجا یک جواب سومی به این تفصیل داده اند :

سبب و مسبب محتاج به دو حرکت نیستند ولو موجودین بوجودین هستند، لکن چون معلولِ ایجاد مستقلِ واحد و حرکت واحده هستند، دو تحریک و دو بعث نیست، بعث الی السبب عین بعث به مسبب هست و بعث به مسبب عین بعث به سبب هست، امر به تحصیل طهارت عین امر به وضو هست و امر به وضو عین امر به تحصیل طهارت است. اختلاف، اختلاف در تعبیر است می تواند بگوید طَهّر و می تواند بگوید توضؤ…. لا معنی لنزاع فیه، اگر دوگانگی باشد بین سبب و مسبب جای این بحث و دوگانگی نیست.

تفصیل دیگری هم در اینجا هست.

تفصیل بین شرط شرعی و غیر شرط شرعی. به این بیان. که می فرمایند :

    1. الشرط اما شرعیٌ (مانند وضو و غسل و ستر نسبت به صلاه) و گاه شرط غیر شرعی است (مانند مسیر برای حج که شرطی عادی است)

گفته اند اگر شرط شرعی بود واجب است، اگر مقدمه شرط شرعی نبود واجب نیست.

    1. الشرطیةُ علی ثلاثة اقسام. اما عقلیةٌ و اما عادیةٌ و اما شرطیةٌ .

اگر عقل این شرطیت را نفهمید ، عادی هم نبود، این شرط می شود شرط شرعی .

    1. بر این اساس شرطیت موقوف بر وجوب شرعی اش هست، مانند وضو و دیگر شرایط ، بر این اساس اگر واجب نباشد شرط شرعی نمی شود، شرط شرعی گره خورده به وجوب شرعی هست.

وأما التفصيل بين الشرط الشرعي وغيره ، فقد استدل على الوجوب في الأوّل(شرط شرعی) بإنّه لولا وجوبه شرعاً لما كان شرطاً ، حيث إنّه ليس مما لا بدّ منه عقلاً أو عادة (اصلا ما شرط شرعی را چیزی میدانیم که عقل و عادت ما را راهنمایی نکنند . اگر ما بودیم و خودمان با عقل یا عادت پی نمی بردیم که شرط شرعی نماز وضو هست پس بنابراین شرط شرعی که مقدمه هست بدیهی است که باید واجب باشد اگر واجب نباشد شرط شرعی نمی شود).

جواب آخوند این است که :

اولا ما جز شرط عقلی نداریم. و همه شروط حتی شرط شرعی هم بر می گردد به شرط عقلی.

شرط عقلی آن است که ما ینتفی المشروط بانتفاء شرطه. آنوقت مصداقش گاهی شرط است و گاهی عقل است. پس چارچوبه شرط عقلی ینطبق بر این شرط شرعی.

ثانیاً : این استدلال شما استدلال دوری هست، به این بیان:

الف: حکم مترتب بر موضوع است، (موضوع نسبت به حکم کالعله نسبت به معلول است تا نیاید معلول نمی آید یا کالمعروض بالنسبة الی العرض)

ب: اگر موضوع متوقف بر حکم بشود دور است. متوقف بر حکمی بشود که بعدا می آید. (دور توقف الف بر ب و توقف ب علی الف) شما این را می گویید ، که شرطیت شرعیه توقف بر وجوب غیری دارد و وجوب غیری توقف بر شرطیت شرعیه دارد. استدلال شما بر وجوب مقدمه شرعیه دوری است و استدلال دوری باطل است.

ج : خروجی این استدلال دوری بطلان وجوب شرعی مقدمه است.

ان قلت: که شما هم که این نظریه ما را ندارید، باید ملتزم به این دور شوید.

به این صورت:

الف: شما می گویید که این شرطیت منتزع از تکلیف است، (وقتی شارع یک مجموعه اموری را در نظر گرفت، مجموعه اموری که هم تقیدش داخل است هم قیدش (اسم را جزء می گذاریم) و یا تقیدش داخل است و قیدش بیرون است (اسمش را شرط می گذاریم) شما هم که می گویید شرطیت جعل مستقل دارد می گویید منتزع از تکلیف است.

ب: اگر تکلیف توقف بر شرطیت داشته باشد ، آنچنان که کل حکمٍ علی موضوعه توقف دارد، این دور لازم می آید . بله اگر بگویید شرطیت مجعول بالاستقلال است دور لازم نمی آید.

این بحث اشاره به یک بحث مبنایی دارد و آن این است که آیا احکام وضعیه مجعول بالاستقلال هست یا مجعول بالتبع هست؟ شمای شیخ انصاری می گویید احکام وضعیه مجعول بالتبع هست . اگر مجعول بالتبع بدانید شرطیت توقف بر وجوب این تکلیف دارد و وجوب این تکلیف توقف بر شرطیت دارد و این می شود دور. پس فقط ما که شرطیت شرعیه را که گره به وجوب غیری می دهیم دور گریبانگیر ما نیست و دور گریبانگیر شما هم هست که می گویید شرطیت مستقلا قابل جعل نیست.

جواب از اشکال:

الف: دور در اینجا لازم نمی آید ولو ما بگوییم احکام شرطیه مجعول به استقلال نیست.

ب: شرطیت ولو منتزع از تکلیف است لکن منتزع از وجوب غیری مقدمی نیست که دور لازم بیاید(شما گفتید منتزع از وجوب غیری مقدمی است)، بلکه منتزع از وجوب نفسی هست که متعلق به شیء مقید به شرط شرعی است. اگر شارع دستور داد به صلاة عن طهارةٍ ، ما از این انتزاع می کنیم که الطهارةُ شرطٌ للصلاة . منشأ انتزاع شرطیت امر نفسی است نه امر غیری. امر غیری دلیل انّی علی کونه شرطاً هست. (دلیل انّی از معلول به علت رسیدن است نه دلیل لمی که از علت به معلول رسیدن باشد تا دور لازم بیاید) امر غیری به حسب ظاهر و مقام اثبات، علت شرطیت است و در مقام ثبوت علت شرطیت نیست.

فافهم: فافهم که اشکال دور با این بیان مرتفع نشد ، با این توضیح که طهارت اگر دخل در صلاة و طواف نداشته باشد امر نفسی به آن تعلق نمی گیرد پس شرطیت قبل از امر نفسی ثابت است چون جزیی از موضوع است. اگر شما بگویید انتزاع از امر نفسی شده لازمه اش دور است . طهارت استفاده نمی شود مگر از امر نفسی. و امر نفسی هم تعلق به این شرطیت دارد فعلی هذا شما نتوانستید بدون قصه دور شرطیت را بر مسند بنشانید. (این استدلال حاجبی از علمای اهل سنت است و بزرگان ما این تفصیل را نداده اند که اگر شرط شرعی بود واجب است و الا واجب نیست)

بحث بعدی مقدمة المستحب است.

مقدمه مستحب آیا مستحب است یا نیست؟

الکلام الکلام. اگر مقدمه واجب را واجب دیدیم مقدمه مستحب را مستحب می بینیم . و اگر مقدمه واجب را واجب ندیدیم مقدمه مستحب لیست بمستحب.

اگر مقدمه واجب را واجب دیدیم و قائل به ملازمه شدیم: لا شبهة في أن مقدّمة المستحب كمقدمة الواجب ، فتكون مستحبة ـ لو قيل بالملازمة .

اما اگر قائل به ملازمه نشدیم، مقدمة المستحب لیست بمستحبةٍ شرعاً، بل مستحبةٌ عقلاً (آنها هم که می گویند مقدمة الواجب شرعاً واجب نیست به این دلیل است که عقل این انگیزه را ایجاد می کند و لازم نیست شارع این انگیزه را ایجاد کند، الکلام الکلام در مقدمه مستحب)

آخرین بحث که مقدمة الحرام ومقدمة المکروه است. آیا این مقدمه ها هم حرام هست؟ (اگر مجلسی مجلس گناه است آیا حرکت به سوی این مجلس حرام می شود یا لیست بحرامٍ این همان منبای اهل سنت است که سد ذرایع است)

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo