< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الفاظ/مقدمه واجب/نوع وجوب/ ادله

امام علی: ما کان الله ...و لالیفتح علی عبد باب التوبه و یغلق عنه باب المغفره. 435

امام سه مطلب را در این کلام فرموده اند. که معنای باز بودن باب توبه این است که باب مغفره هم باز است.وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ (شوری25). این واقعیتی است که خدا یقبل التوبه. منتها به شرطی که توبه لقلقه زبان نباشد. شورش علیه خود توبه است و اگر این نباشد توبه نیست. (شش شرط امام فرمودند … الندم علی ما مضی و العظم الی ترک العود الیه ابدا) عزم به اینکه بازگشت به مسیر نادرست گذشته نباشد.

بحث مقدمه واجب محور بحث بود، هل مقدمة الواجب واجبةٌ ام لا؟

آخوند این بحث را مبتنی کرد بر وجدان، و شاهدش هم امری است که در لسان شارع به مقدمات متعلق شده و نقد کردیم.

سومین دلیلی که بر وجوب مقدمه گفته شده این چنین است.(تقریر این دلیل:)

الف. فرقی بین اراده تکوینیه و تشریعیه در جمیع لوازم نیست.

ب. تفاوت اراده تکوینیه با تشریعیه این است که اراده تکوینه تعلق به نفس مرید میگیرد، و اراده تشریعیه تعلق به فعل غیر می گیرد.

اراده تکوینیه همان خلق است. اراده تکوینیه ذات مقدس ربوبی تعلق می گیرد به خلق، اراده تشریعیه اراده در حوزه قانون است، ذات مقدس ربوبی اراده اش تعلق میگیرد که مکلفین این افعال را داشته باشند.

ج. هرگاه اراده تکوینیه به چیزی متعلق شد، قهراً به مقدماتش هم تعلق می گیرد. نمی تواند اراده تکوینیه به ذی المقدمه ای تعلق بگیرد ولی به مقدماتش تعلق نگیرد.

د. در عرصه اراده تکوینیه، گاه توجه به این مقدمه هست، و گاه توجه به این مقدمه نیست، آنجا که توجه به این مقدمه نباشد (مغفول باشد) اراده تکوینیه فعلیه نیست، ولی ملاکش هست (ملاکش عبارتست است از توقف ذی المقدمه بر او).

(نکته:اگر اراده تکوینیه را فقط در خدا دیدیم ، غفلت معنا ندارد. اگر این اراده تکوینیه را در بشر هم دیدیم غفلت معنا دارد)

ه. این مراحل یک اراده تکوینیه است، همه این مراحل را اراده تشریعیه هم دارد، که یکی ازآنها این است، که اگر در این عرصه (عرصه تشریع) ذی المقدمه ای را خواست، مقدمه را هم می خواهد. (مقدمه هم در حقیقت مطلوب اوست)

و. نتیجه اینکه همانگونه که مقدمات در اراده تکوینیه لازم است، در اراده تشریعیه هم لازم است.

نقد این دلیل:

اشکال اول و نقد به این تفسیر: این تفسیری که شما از اراده تکوینیه و اراده تشریعیه کردید تفسیر درستی نیست، اینکه اراده تکوینیه به فعل نفس تعلق می گیرد و اراده تشریعیه به فعل غیر. به دلیل اینکه: فعل غیر خارج از اختیار مرید هست. چگونه چیزی که خارج از اختیار مرید هست به آن اراده تعلق می گیرد. اراده به چیزی تعلق می گیرد که تحت اختیار مرید باشد. بر این اساس هم اراده تکوینیه و هم اراده تشریعیه تعلق می گیرند به فعل المرید.

ان قلت: پس تفاوت اراده تکوینیه و اراده تشریعیه چیست؟ چه فرق است بین اراده تکوینیه ای که در انسان است و می خواهد چیزی را ایجاد کند تکویناً با اراده تشریعیه؟

قلت: تفاوتش این است که در اراده تکوینیه متعلق اراده فعل خارجی است (که خودش انجام می دهد) در اراده تشریعیه ایجاد انگیزه می کند، و ایجاد انگیزه دست خودش است(حال گاه فرد منبعث می شود و گاه منبعث نمی شود)، پس در اراده تشریعیه بعث اعتباری است و هر دو فعل (چه در اراده تکوینیه و چه در اراده تشریعیه) در هر دو، فعلِ نفس متعلق اراده است نه فعل غیر.

اشکال دوم و نقد به تفسیر:

بر فرض که ما این تفسیرتان را پذیرفتیم(پذیرفتیم که اراده تکوینیه به فعل نفس تعلق می گیرد و اراده تشریعیه به فعل غیر) در اراده تکوینیه تحقق این فعل هم نیاز به اراده ذی المقدمه دارد و هم اراده مقدمه، اما در اراده تشریعیه که قوامش به این است که دیگری را می خواهد به فعل تحریک کند، اینجا لازم نیست هم تحریک به ذی المقدمه کند و هم تحریک به مقدمه کند، در اراده تشریعیه تنها نیاز است که داعی را در جان مکلف بوجود بیاورد با بعثش و این کافی است که انگیزه ایجاد کند برای ذی المقدمه ، لزومی بر این نیست که انگیزه ایجاد کند برای مقدمه.(در اراده تکوینیه نمی شود که ذی المقدمه انجام شود مگر با مقدمه، آنجا هم اراده ذی المقدمه هست و هم اراده مقدمه برای اینکه آنچه را که می خواهد تحقق پیدا کند. اما در اراده تشریعیه لزوم به این حرفها نیست، مثلا اقول له ارحل لا تقیمنّ عندنا، شما دیگر اینجا نباش و دیگر نیازی نیست که بگوییم وسایلت را ببر و… ؛ کافیست که به او بگوییم ارحل و امر به ذی المقدمه کنیم)پس این هم دردی را درمان نکرد.

چهارمین دلیل بر وجوب مقدمه، دلیلی است که ابوالحسین بصری گفته:

(ابوالحسین بصری ، محمدبن علی است، متکلم معتزلی . یکی از امامان مذهب معتزلی هست، معتزله را عدلیه می گویند، چون خطشان را در عدل الهی از اشاعره جدا کردند، گرایش عقلی در اینها قوی است. شیعه خط خودش را دارد و گرایش به اعتزال ندارد. لا جبر (نفی اشاعره) و لا تفویض (نفی معتزله) بل امر بین الامرین. ابوالحسین بصری در سال 436 نیمه اول قرن پنجم فوت کرده کتاب اصولی اش معتَمَد فی الفقه است. فخر رازی اصولش از این معتمد بهره برده. ناخن زدن معتزله در مسائل اصولی و کلامی سبب رشد این علم شده) ابوالحسین بصری یک دلیل اقامه کرده و آخوند هم گفته: ولا بأس بذكر الاستدلال الذي هو كالأصل لغيره ـ مما ذكره الأفاضل من الاستدلالات ـ وهو ما ذكره أبوالحسين البصري، وهو إنّه لو لم يجب المقدمة لجاز تركها ، وحينئذ ، فإن بقي الواجب على وجوبه يلزم التكليف بما لا يطاق ، وإلاّ خرج الواجب المطلق عن وجوبه.

تقریر دلیل ابوالحسین بصری:

    1. اگر مقدمه واجب نباشد ، لجاز ترکها (میتوان مقدمه را ترک کرد) می توان وضو را ترک کرد.

    2. و حینئذٍ (حین اذا ترکنا المقدمه) فان بقی الواجب علی وجوبه، اگر ما وضو را ترک کردیم یا نماز واجب است یا واجب نیست. اگر واجب بماند تکلیف به مالایطاق است (مثل اینکه بگویند برو به پشت بام و نردبام هم نداریم) و یا این است که این واجب دیگر واجب نیست، این یعنی نماز واجب، واجب نیست (یعنی دیگر واجب مطلق واجب نباشد، و فرض این است که نماز واجب مطلق است) اگر نماز واجب نشود چون مقدمه را ترک کردیم، خرج الواجب عن کونه واجباً مطلقا. اشکالش این است خلف پیش می آید، یعنی فرض این است که ما صلاه را واجب مطلق دیدیم (واجب مشروط ندیده ایم) در حالی که اگر شما بگویید چون مقدمه را ترک کردید نماز واجب نیست یعنی نماز واجب مطلق نیست و واجب مشروط است، یعنی نماز واجب است به شرطی که مقدمه (وضو) را بجا بیاوری و این خلف است.

نتیجه اینکه باید مقدمه واجب را واجب بدانیم تا یکی از دو محذور (محذور تکلیف مالایطاق. و محذور خلف) لازم نیاید.

این را آخوند ذکر کرده و اول خواسته این برهان را اصلاح کند و بعد از اصلاح برهان به نقد می پردازند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo