< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /مقدمه مفوته

 

امام علی (ع) : التّقى رئيس الاخلاق .[1]

تقوی رییس اخلاق است.تُقی ، هم به صورت مفرد و هم جمع بکار میرود و اینجا مفرد است و معنای مصدری دارد. حریم نگه داری برای خدا رئیس اخلاق و صفات پسندیده است. تقوی جامع ترین عنصر اخلاقیست که همچون چتری بر سر همه عناصر اخلاقی قرار دارد و حقیقت آن است که عناصر برجسته اخلاقی را کسانی دارند که اهل حریم نگهداری برای خداوند هستند. شاید یکی از وجوه تشبیه لباس برای تقوی همین باشد. (اعراف 36) لباس ظاهر بدن را از آفات محفوظ می دارد. تقوی که لباس معنوی است جان انسان را از آسیب حفظ می کند.

مقدمه مفوته

سخن پیرامون مقدمات مفوته بود و اینکه این تناقض را در مقدمات مفوته چگونه حل کنیم؟(تناقض: وجوب مقدمه برگرفته از وجوب ذی المقدمه است یعنی تا وجوب ذی المقدمه نیامده وجوب مقدمه نمی آید در حالی که شما می گویید قبل از حج فراهم کردن مقدماتش واجب است (اگر استطاعت مالی پیدا شود )و زمان حج ذی الحجة است در حالی که هنوز زمان حج نرسیده شما می گویید مستطیع باید برود مناسک حج را یاد بگیرد . مگر نمی گویید که وجوب مقدمه برخاسته از وجوب ذی المقدمه است. هنوز ذی المقدمه واجب نشده چطور به من می گویید برو و مقدمه را حاصل کن. یا جنب و مستحاضه باید قبل از طلوع فجر باید غسل کند این وجوب از کجا آمده ، از وجوب صوم قبل از طلوع فجر، صوم که واجب نشده،

این سبب شده که بزرگان سراغ مباحثی مانند واجب مطلق واجب مشروط ، واجب منجز و معلق وراههای دیگری رفته اند و 6 راه برای حل این مشکل بیان شده.

راه اول را شیخ رفت وگفت در واجب مشروط قید برای ماده است نه برای هیات. پس وجوب قبل از فرارسیدن شرط هست و واجب نیست، بنابراین طبیعی است که مقدمات این وجوب را باید فراهم کرد.

راه دوم صاحب فصول. ایشان از راه واجب معلق حلش کرد و گفت واجب مطلق گاه هم وجوب و هم واجبش فعلی است مانند معرفت اصول دین و گاه وجوبش حالی است اما واجبش استقبالی است، مانند حج نسبت به فرارسیدن موسم. (عین حرفی که شیخ در واجب مشروط گفتند. در حقیقت صاحب فصول سفره اش را از واجب مشروط مشهوری جدا کرد . (واجب مشروط مشهوری می گفت تا شرط نیامده وجوب نیست، ایشان می گوید شرط هم نیامده باشد، وجوب حالی است و ایشان درگیر با واجب مشروط شیخی نیست.)

مهمترین اشکال این نظریه این است که به محقق نهاوندی و یا سید فشارکی نسبت داده شد که شمای صاحب فصول، در اینجا سخنی نپذیرفتنی دارید. زیرا می گویید وجوب حالی و واجب استقبالی است. این ایجاب عِدلش در خارج اراده تکوینیه است. در اراده تکوینیه محال است که اراده تکوینیه باشد و مراد نباشد.عِدلش ایجاب است. اینکه ایجاب بیاید و وجوب چند ماه بعد باشد.آنچنان که در اراده تکوینیه نمی شود اراده از مراد جدا باشد در معادلش که ایجاب است قابل تصور نیست که وجوب از ایجاب جدا باشد.(وجوب حالی باشد و واجب استقبالی باشد)

اینگونه تحلیل شد که شما دو چیز اینجا دارید یکی مقیس علیه(اراده تکوینی) و یکی مقیس (اراده تشریعی که ایجاب است) و هر دو نقد شد . اینکه می گویید اراده تکوینیه از مراد جدا نیست به صورت کلی نمی توان گفت. به این بیان که تا مراد چی باشد. اگر مراد امر حالی است اراده از امر حالی جدا نیست مانند نوشیدن آب برای تشنه، اما اگر مراد امر استقبالی است، اینجا باید اراده از مراد جدا باشد. اگر اراده از مراد جدا نباشد خلاف عقل است . مانند کسی که تجارت در شهر دور انجام بدهد. این مسیر را باید برود و اگر بگوییم بدون رفتن این مسیر طولانی مرادش تحقق یافته خلاف گفته ایم. پس در مقیس علیه که میگویید مطلقا اراده از مراد جدا نیست درست نیست. باید ببینیم تا مراد چی هست .اگر مراد حالی است بله جدا نمی شود ولی اگر مراد استقبالی است باید جدا بشود. (این در مقیس علیه)

در مقیس که ایجاب هست اصلا باید تاخیر بیفتد. آمر مکلف را مامور می کند.مکلف که مامور به انجام آن کار هست باید تصور و تصدیق و… این زمان بر است ولو بسیار محدود .پس نه مقیس علیه شما علی الاطلاق درست است و نه مقیس شما درست است.

(قهراً محقق اصفهانی (کمپانی) در حاشیه کفایه نهایة الدرایه ج2، ص 73 و علامه در تعلیقه کفایه به دفاع از محقق نهاوندی پرداخته اند).

محقق اصفهانی میگوید قبول داریم که شوق به امر استقبالی تحقق می یابد اما اراده نمی شود به امر استقبالی تعلق بگیرد و تفکیک عله از معلول پیش می آید اگر به استقبالی تحقق بگیرد.

جوابش همان است که بیان شد. این فرمایش برای جایی است که مراد امر حالی باشد اما اگر مراد امر استقبالی هست چرا تفکیک نشود.

علامه هم می گوید که اراده نسبت تکوینیه هست. مطلقا محال است به امر موجود فی الاستقبال و معدوم فی الحال متعلق باشد چه اراده علت تامه یا ناقصه باشد. هر گونه ارتباطی که میخواهد داشته باشد.

(ایشان که از استادشان الهام گرفته همان کلام را دارند) و پاسخ هم همان است که تشخّص اراده به مراد ذهنی است.این مراد ذهنی اگر امر حالی است اراده یتعلق بالمراد الحالی و تتحقق این اراده. و اگر این مرادی که در ذهن متشخص شده امر استقبالی است و این مراد بعد از طی مقدمات تحقق پیدا می کند.

به هرحال کلام آخوند در این عرصه کلام متین و عقل پسند است.به این ترتیب این دفاع از صاحب فصول شد استاد لکن آنچه که حرف اساسی در دفاع از کمپانی و علامه طباطبایی و قهرا در دفاع از نهاوندی یا فشارکی هست این است که ما به این بزرگانی که مراد حالی و استقبالی درست می کنند می گوییم که اصلا مراد همیشه حالی است و الا اراده ای نیست.

در این مقدمات مفوته میگوییم چه اشکالی دارد که مقدمات اراده در این مقدمات مفوته آمده ولی در مراد استقبالی هنوز نیامده . چه اشکالی هست؟ چرا ما بیاییم حکم عقلی را استثنا بردار کنیم. ما بیاییم دست برداریم از این حرفی را که گفتیم که مقدمه همه جا تابع وجود ذی المقدمه است، چه اشکالی دارد که بگوییم: مقدمات اراده این مقدمات آمده.مراد حالی اش همین مقدمات است این مقدمات که فراهم شد مراد استقبالی اش اراده می شود. در زمان خودش مراد استقبالی می شود حالی و تا قبل از این نبوده. و الان با فراهم شدن شرایط اراده شده.

شاید مراد بزرگان این است که تقسیم اراده و مراد به مراد حالی و استقبالی کلام درستی نیست.

راه سوم: امام مشکلات مقدمات مفوته اینگونه حل میکند که: اصلا شما این که وجوب مقدمه، مترشح از وجوب ذی المقدمه است از این حرف دست بردارید، بلکه وجوب مقدمه را همانند وجوب ذی المقدمه ببینید. آنچنان که وجوب ذی المقدمه مبانی دارد وجوب مقدمه هم مبانی دارد که در ذهن مولا نقش می بندد. مولا می بیند که تحقق این حج نیاز به مقدمات دارد (همه آن چیزها تصور تصدیق جزم به فایده )لذا می گوید برو دنبال گذرنامه و مقدمات… این اراده، اراده حالی است آنچنان که وجوب ذی المقدمه مبادی خودش را دارد وجوب مقدمه هم مبادی خودش را دارد. مولا وقتی که مبادی وجوب مقدمه فراهم شده امر به وجوب مقدمه می کند و وقتی زمینه های ذی المقدمه هم فراهم شد، امر به وجوب ذی المقدمه می کند.

ان قلت: این ملازمه ای که می گویید بین وجوب ذی المقدمه و مقدمه هست چیست؟

این ملازمه این است که این مقدمات برای رسیدن به آن است . اگر این مقدمات نباشد به آن ذی المقدمه نمیرسیم و اگر آن ذی المقدمه هم نبود این مقدمه واجب نمی شد.اما اینکه متقدم بر وجوبش باشد دلیلی بر آن ندارد چه اشکالی دارد که بگوییم مقدمه بر وجوب ذی المقدمه تقدم پیدا می کند چون مقدماتش فراهم شده.

این نظریه، نظریه محقق اصفهانی است و مرحوم مظفر خوب تنقیح کرده این نظریه را در ج1 ص280:(ج2، ص341)

والذي أعتقده: أنه لا موجب لكل هذه المحاولات لتصحيح وجوب المقدمة قبل زمان ذيها، فإن الصحيح - كما أفاده شيخنا الإصفهاني (رحمه الله) - أن وجوب المقدمة ليس معلولا لوجوب ذيها ولا مترشحا منه، فليس هناك إشكال في وجوب المقدمة المفوتة قبل زمان ذيها حتى نلتجئ إلى إحدى هذه المحاولات لفك الإشكال. وكل هذه الشبهة إنما جاءت من هذا الفرض، وهو فرض معلولية وجوب المقدمة لوجوب ذيها، وهو فرض لا واقع له أبدا(ایضاً)[2]

امام هم در نهایت همین نظر را پذیرفته اند با این تحلیل . دیگر ما نیازی به واجب مشروط شیخی ، و واجب معلق صاحب فصولی نداریم.

راه چهارم: آخوند راه حلی که برای مقدمات مفوته دیده این است که گفته شرط در این موارد از قبیل شرط متاخر است (و شرط متاخر را در بحث شرط متاخر مفصلا توضیح دادیم که چه در شرط متقدم و چه در شرط مقارن و چه در شرط متاخر در هر سه اینها مقارن است . مقارن است یعنی مولای آمر این ماموربه را در نظر میگیرد منتها می بیند این مامور به اگر بخواهد درست انجام شود یک کارهایی باید قبل و یک کارهایی همزمان و یک کارهایی بعدش باید انجام شود. ) مولا وجوب صوم را می بیند، منتهی وجوب صوم را برای مستحاضه می گوید، اگر بخواهد صومی که من می خواهم باید شب آن روز غسل کند آنچنان که به جنب می گوید قبل الطلوع الفجر غسل کند، آنچنان که در باب نماز می گوید آقای مکلف آن نمازی را که من می خواهم باید مقارنا باید طهارت داشته باشد مقارنا باید استقبال باشد.

آخوند می گوید شرط در این موارد شرط متاخر است . خروجی اش این است که ذی المقدمه قبل از فرارسیدن نماز واجب است، هم وجوب و هم واجب آمده منتها به نحو شرط متاخر. (آخوند اینگونه قصه را حل کرده).

راه پنجم: محقق اردبیلی نه همه مقدمات مفوته را بلکه فقط مسئله تعلم قبل از وقت را گفته، تعلم وجوب نفسی تهیئی دارد برای جاهلی که به سن بلوغ رسیده و می داند اگر الان تعلم نکند بعد دخول الوقت نمی تواند حج را بفهمد و درست انجام بدهد. اینجا این تعلم واجبٌ نفسی، لکن لیس واجبا نفسیاً مطلقا بلکه واجب نفسی است که او را مهیا می کند برای واجب دیگر.

استاد:به نظر می رسد که با آن نظر محقق اصفهانی و امام ما نیازی به رفتن این راهها نداریم. کسی باید به این راه ها برود که پذیرفته باشد که وجوب مقدمه تابع وجوب ذی المقدمه است . با آن تحلیل اصفهانی و امام خانه از پای بست ویران است . چه کسی گفت که وجوب مقدمه باید تابع وجوب ذی المقدمه باشد. (به اصطلاح امروزی ها وجوب مقدمه سیکل خودش را دارد و وجوب ذی المقدمه هم سیکل خودش را دارد، همان راه هایی که برای وجوب ذی المقدمه است همان راه ها برای وجوب مقدمه هم هست)

این از مقدمات مفوته و راه حل های مشکل مقدمات مفوته.

 

به نظر می رسد که برویم سراغ قسم دیگر واجب که واجب نفسی است و واجب غیری.

ما هو الواجب النفسی و ما هو الواجب الغیری؟

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo