< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /واجب مشروط رجوع قید به هیئت و یا ماده

 

حدیث

امام علی : وَ أَكْرِمْ عَشِيرَتَكَ فَإِنَّهُمْ جَنَاحُكَ الَّذِي بِهِ تَطِيرُ وَ أَصْلُكَ الَّذِي إِلَيْهِ تَصِيرُ وَ يَدُكَ الَّتِي بِهَا تَصُولُ.[1]

قبیله، و خویشاوندانت را گرامی بدار. سه تشبیه برای خویشاوندان دارند: یک. تشبیه به بال و پر هست. پیشرفت و ترقی در گرو حمایت های آنهاست. دو. تشبیه دوم به اصل و ریشه است، اشاره به عدم احساس تنهایی در برابر مشکلات است . وقتی اقوامت را داشتی در مشکلات تنها نمی مانی. سه. تشبه سوم به دست هست. اشاره به مبارزه با دشمنان هست به کمک عشیره و خویشاوندان.

این یک اصل مورد تایید اسلام هست و در حقیقت یکی از مصادیق صله رحم هم هست. صله رحم = بیمه فرهنگی و اجتماعی و دینی. وقتی اقوام هوای یکدیگر را داشتند هم دینشان محفوظ تر است و در مشکلات تنها نمی مانند و در مقابل بدخواهان هم در تنهایی قرار نمی گیرند. این یک اصل کلی هست و گاهی استثناء هم دارد مانند عشیره پیامبر. ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبىِ لَهَبٍ وَ تَبَّ 1 مَا أَغْنىَ‌ عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا كَسَبَ2سَيَصْلىَ‌ نَارًا ذَاتَ لهَبٍ 3 وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ4 فىِ جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدِ5﴾[2] قاعده این است که اقوام همراه باشند گاهی این قاعده استثنا بر می دارد.

 

واجب مطلق و مشروط _قید به هیئت و ماده_

سخن پیرامون واجب مشروط و واجب مطلق بود. واجب مطلق آن واجبی است که قیدی ندارد ، به چنین واجبی مطلق می گویند . واجب مشروط واجبی است که قید دارد.

سخن بین اصولیین این است که قید در واجب مشروط به هیأت می خورد ،( بنابراین لا وجوب قبل تحقق الشرط) یا به واجب می خورد که ماده است. خروجی اش در مقدمات مفوّته خودش را نشان می دهد. مقدماتی که اگر انجام نشود انسان نمی تواند آن ذی المقدمه را انجام دهد.

شیخ انصاری اینگونه مشکل را حل کرده :

در واجبات مشروطه قید مال وجوب نیست (قبل از وقت قید آمده بنابراین شما باید به طور طبیعی دنبال تحصیل مقدمات بروید) این واجب است که قید دارد . مشروط به شرط است. در برجسته ترین مثال شرط زمان در واجبات. اگر من ببینم ساعت ده صبح دنبال آب بروم اول ظهر آب دارم برای وضو، اما اگر نروم اول وقت اذان آب ندارم. آنها که وقت را شرط وجوب می دانند میگویند بر شما واجب نیست که دنبال آب بروی و اگر ظهر آب نداشتی تیمم کن. اما شیخ که می گوید وجوب قبل از وقت هست و این قید برای واجب است ، به طور طبیعی قبل از وقت باید دنبال تحصیل آب بروی.

اقم الصلاه لدلوک الشمس… (اینجا هیات اقم است و ماده ، صلاه است)

مشهور قید لدلوک الشمس را به اقم می زنند فلا وجوب قبل از فرا رسیدن زمان ظهر نیست. بعد از اینکه زمانش رسید وجوب صلاه هم می آید. در آن مثال عرفی که بیان شد، اکرم زیداً ان سَلّم علیک . مشهور می گویند ان سلّم قید وجوبی است که از هیات اکرم استفاده می شود، فلا وجوب ، اگر لم یسلّم علیک.

اما شیخ می گوید این قید به هیات اکرم نمی خورد، این قید به متعلق این هیات که اکرام است می خورد. این واجب مقید به تسلیمش هست. گرچه وجوب از قبل آمده اما تحقق این واجب مشروط به تسلیم است. به عبارت دیگر وجوب حالی است گرچه ظرف عمل استقبالی است.

قیود یقینی

جلسه قبل مقدمه ای بیان شد و آن این بود که قیود در مقام اثبات بر دو قسم است. برخی از قیود یقینا قید الواجب است و برخی از قیود یقینا قید الوجوب است.

یک. قیودی که یقینا قید الواجب است. صل صلاه الجمعه جماعةً . این صل صلاة الجمعه جماعةًَ ، وجوب صلاه جمعه مقید به جماعت نیست ، یعنی ما باید دنبال تحقیق جماعت برویم ، نشد این واجب ساقط است. طُف بالبیت، مصلحت در طواف بیت است ، وجوب طواف آمده ، تحقق بیرونی این طواف طواف بالبیت است.

دو . قیودی که بدون تردید مفاد هیات است و قید وجوب است. لله علی الناس حِج البیت من استطاع الیها. تردیدی نیست تا استطاعت نیامده وجوبی نیامده. (اگر استطاعت آمد بایدتحصیل مقدمات کند) یا هرگاه 40 تا گوسفند داشتی باید یکی را زکات بدهی معنایش این است که لا وجوب للزکاة قبل تحقق النصاب. این هم روشن است . هیچ کس نگفته است که شما باید دنبال نصاب بروی . هیچ کس نگفته که شما باید دنبال تحصیل استطاعت بروی.

استاد: پس اینکه مشهور می گویند کل قیود بر می گردد به هیات ، یا شیخ می گوید کل قیود بر میگردد به ماده ، این قابل تصدیق نیست. باید تفصیل بین قیود داشت.

 

ادله شیخ

به این ترتیب وارد ادله شیخ می شویم. (اگر بپرسیم که چرا وارد ادله شیخ می شویم می گوییم) به این دلیل که حرف هیاتی ها مطابق قاعده است . زیاد نیاز به اثبات ندارد. آنچه نیاز به اثبات دارد کلام شیخ است. اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل ظهورش این است که این دلوک شمس الی غسق اللیل قیدٌ للوجوب (قید للهیأة). اینکه شیخ میگوید این لدلوک الشمس قید صلاه است این نیاز به اثبات دارد و اینکه قبل از وقت وجوب آمده این واجب است که مشروط به زمان است.

(سوال: طبق نظر شیخ آیا باید استطاعت را حاصل کند؟

اگر شیخ قید استطاعت را هم قید واجب می داند نه قید وجوب، خروجی اش این است که دنبال استطاعت رفتن واجب نیست، اما وجوب حج قبل از استطاعت آمده و شما باید مناسک حج را آموزش ببینید. بر اساس اینکه بگوییم مقدمة الواجب واجبةٌ ، کسی که می داند مستطیع خواهد شد در صورتی که قید استطاعت را به واجب بزنیم ، الان وجوب هست ولو من مستطیع نشدم باید برود و مناسک را یاد بگیرد. )

استدلال های شیخ انصاری:

شیخ دو دعوا دارد . یک دعوای سلبی است و یک دعوای اثباتی .

دعوای سلبی ایشان این است:

الف. مفاد هیات معنای حرفی است ،

ب. معنای حرفی معنای جزئی است.

ج. تقیید متفرع بر این است که معنا معنای کلی باشد.

د. وضع در حروف عام است ، و موضوع له خاص است. (یعنی معنایش این است که، مِن وُضِعَ لکل نسبةٍ ابتدائیةٍ ، الی وُضع لکل نسبةٍ انتهاییةٍ، منتها موضوع له من و الی ، کل نسبةٍ ابتدائیةٍ و انتهاییةٍ نیست، موضوع له شان آن نسبت ابتدایی و انتهایی خارجی است) پس با این الف ب ج د به این نتیجه می رسیم که نمی شود شما قید را به هیات بزنید ، قید را باید به ماده زد که جنبه اثباتی است. پس نمی توانید شما وجوب را که مفاد هیات است مقیّد کنید. چون مقید کردن باید در یک معنای کلی باشد و نه در یک معنای جزئی. اصلا این معنای حرفی معنای جزیی است و نسبت ابتدایی وجودی در خارج ندارد الا بالانتساب الی المنتسبین. نسبت انتهاییت وجودی ندارد الا در خارج.

آیا این کلام درست است یا نادرست؟

پاسخش این است که هیات همینطور که میفرمایید عموم افرادی ندارد ، چند فرد نیست، نسبت ابتداییه در خارج سرتُ من قم الی تهران؛ این یکی بیشتر نیست . اما معنای حرفی از حیث حالات قابل سعه و اطلاق است. عموم افرادی ندارد اما عموم احوالی دارد.

اکرم زیداً ان سَلَّم علیک . این وجوب اکرام این معنای حرفی است .( این وجوب چندتا نیست، اما از حیث حالات چندین تاست ). وجوب مقرون بالسلام، وجوب غیر مقرون بالسلام، وجوب مقرون به اهانت، اینها از حالات است. قانون گذار می گوید از این حالات مختلف ، من فقط یکی را تصور کردم و آن یکی اکرام توأم با سلام است . این باید، متعلقش حالاتی دارد. فعلی هذا قبول داریم که معنای هیات معنای جزئی است . جزئی است نسبت به افراد، اما جزئی نسبت به حالات نیست بلکه کلی است، مانند مثال وجوب اکرام یک تصورش این است که مقرون به سلام باشد، پس این سلبی شما جواب نداد.

خلاصه کلام:

شیخ انصاری گفت: شما میگویید قید می خورد به هیات، و شما آنچیزی را که گسترده باشد را مقید می کنید، معنای هیات معنای حرفی است و گسترده نیست پس قید هم به آن نمی خورد!

ما هم به ایشان پاسخ می دهیم که ، بله معنای حرفی عموم افرادی ندارد اما چه اشکالی دارد که بگویید عموم احوالی دارد. اگر بگویید عموم احوالی هم داشته باشد به چه کار شما می آید؟ می گوییم که مگر مولا نیست که می خواهد امر کند. مولای ما یکی از این حالات را در نظر گرفته و وجوب را رویش برده است و آن حالت مقرون به سلام است. پس پاسخ سلبی شما جواب نداد.

میرسیم به جنبه اثباتی جناب شیخ. چرا این قید باید به ماده بخورد. اینجا آخوند کلام مفصل شیخ را تلخیص کرده...

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo