« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

تقسیمات الاستصحاب/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تقسیمات الاستصحاب

 

روایت: امام صادق(ع): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‌) رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ التَّحَبُّبُ إِلَى النَّاسِ. [1]

رأس عقل پس از ايمان به خدا اظهار دوستى و محبت به مردم است.

تحبب الی الناس کنار ایمان به خدا قرار داده شده است، این تقارن خیلی معنا دارد، یعنی باید اصل را بر محبت گذاشت نه تنها به شیعیان، نه تنها به مسلمان حتی به غیر مسلمان هم باید محبت کرد.

خلاصه:

بحث دیگر که در باب استصحاب داریم تقسیمات استصحاب است(هیچ اصلی از اصول اینقدر شعب ندارد).

اصل این تقسیم بندی از شیخ انصاری هست:

السادس في تقسيم الاستصحاب إلى أقسام، ليُعرف أن الخلاف في مسألة الاستصحاب في كلها أو في بعضها(تا بیاییم بیان کنیم که دعوا در تمام اینهاست یا بعض اینهاست)، فنقول: إن له تقسيما باعتبار المستصحب(یک تقسیم به اعتبار مستصحب است)؛ وآخر باعتبار الدليل الدال عليه (یک تقسیم هم به اعتبار دلیلی که بر مستصحب دلالت می کند، چون گاهی مستصحب دلیلش نقل است ، گاهی اجماع است، گاهی مستصحب دلیلش بناء عقلاست)؛ وثالثا باعتبار الشك المأخوذ فيه (گاهی شک در مقتضی هست، گاهی شک در مانع هست، شک در مانع هم اقسامی دارد). [2]

تقسیم اول: تقسیم به اعتبار مستصحب:

(یک) گاهی مستصحب ما موضوع است: مانند استصحاب حیات الزوجٍ لوجوب الانفاق علی الزوجه، شوهر مدتی مفقود شده و شک دارند زنده هست یا نه، حیاتش را استصحاب می کنند و از اموالش نفقه همسرش را می دهند؛ و یا استصحاب الکرّیة الماء.

(*) و گاه مستصحب ما حکم شرعی است؛ مانند استصحاب وجوب تعیینی صلاة الجمعه در زمان غیبت؛ یا استصحاب حلیت عصیر عنبی بعد غلیانه، این عصیر عنبی قبل از غلیان که پاک بود بعد از غلیان و ذهاب ثلثش شک داریم، حلیتش را استصحاب می کنیم، یا به جهت دیگر اگر به این رسیدیم که لم یذهب ثلثاه یا شک داریم حرمتش را استصحاب می کنیم.

 

(دو) استصحاب حکم شرعی هم گاهی استصحاب حکم تنجیزی است: مانند استصحاب حلیت عنب بعد صیروته ذبیباً (بعد از اینکه کشمش شد)، قبلا حلال بوده الان هم حلال است، قبلا طاهر بوده الان هم طاهر است.

(سه) و گاهی استصحاب حکم تعلیقی است: استصحاب حلیت عصیر بعد غلیانه، اذا غلی و ذهب ثلثاه، شک می کنیم آیا ذبیب هم همین حکم را دارد یا ندارد؟ می گوییم اگر انگور بود این حکم را داشت حال که ذبیب است این حکم را هم دارد.

(*)گاهی استصحاب، استصحاب حکم جزئی است و گاه استصحاب حکم کلی است.

(چهار) استصحاب حکم جزئی: مثل استصحاب وجوب اداء دین؛ کسی به زید مدیون است و شک می کند که اداء کرده یا نه استصحاب وجوب اداء دین می کنیم؛ یا استصحاب حیات زید در موضوع؛ استصحاب کریت ماء معین.

(*) استصحاب کلی است: استصحاب کلی هم بر سه قسم است، استصحاب کلی قسم اول، قسم دوم و قسم سوم.

(پنج) استصحاب کلی قسم اول: شک ما در کلی ناشی از فرد است به این بیان که شک داریم که کلی انسان در این اتاق هست (چون شک داریم زیدی که بوده رفته است یا نرفته است).

(شش) استصحاب کلی قسم دوم: شک ما در کلی هست، منتها منشأ شک ما این است که آیا این موجود متیقن الارتفاع است یا مشکوک الارتفاع است، مثلا می دانستیم حیوانی له خرطوم در این خانه بوده، شک داریم که آیا فیل بود یا پشه بود؟ ؛ مثال شرعی : نمی دانم این بلل مشتبهی که خارج شد، هل کان بولاً که با وضو مرتفع شده باشد، یا کان منیاً که غسل لازم داشته باشد.

(*) استصحاب کلی قسم سوم: منشأ شک ما در کلی این است که فرد آخری آمده یا نیامده است.

کلی قسم سوم هم خودش سه قسم دارد:

(هفت)کلی قسم سوم صورت اول: شک من در کلی نشأت گرفته از این است که یقین داشته ام انسان کلی در این خانه بوده ، شک دارم زید و عمرو هر دو بوده اند که اگر زید رفته، عمرو باقی باشد، یا نه فقط زید بوده است.

(هشت) کلی قسم سوم صورت دوم: یقین دارم زید رفته است، شک دارم همزمان رفتن زید، عمرو وارد شده است یا نه. (قطعا جاری نیست)

(نه) قسم سوم صورت سوم: شک دارم هل تبدّل هذا الکلی بکلیٍ آخر ام لا؟ یقین دارم مایعی بنام خمر در این ظرف بوده است، هل تبدل هذا المایع بالخل ام لا؟

(*) استصحاب حکم تکلیفی و استصحاب حکم وضعی:

(ده) استصحاب حکم تکلیفی؛ مانند استصحاب وجوب و حرمت: شک دارم که نماز جمعه ای که در زمان حضور معصوم واجب عینی بود آیا این نماز جمعه در زمان غیبت وجوب تکلیفی دارد یا ندارد؟

(یازده) استصحاب حکم وضعی: مانند استصحاب نجاست مائی که زال تغیره بنفسه، اینجا نجاسة الماء را استصحاب می کنم.

(*) گاه مستصحب ما مُثبِت است و گاهی مستصحب ما مثبت نیست؛ یعنی لازمش ، ملزومش و مقارنش ثابت نمی شود.

(دوازده) آنجا که مستصحب ما مثبت است: مثلا کسی نذر کرد که اگر پسرش ریش درآورد صدقه بدهد، ده سال است که پسرش گم شده ولی جوان بیست ساله نوعا ریش در می آورد، آیا اینجا مثبت استصحاب هم حجت است یا نه؟

(سیزده) آنجا که مستصحب ما مثبت نیست: مانند اکثر استصحاب ها.

هر یک از این 13 صورت هم یا استصحاب وجودی هست یا استصحاب عدمی هست که مجموعا می شود 26 مورد.

همه این مثال ها که بیان شد استصحاب وجودی است و گاه عدمی هست؛ مثلا ظهر جمعه یقین داشتیم که نماز ظهر واجب نیست، الان شک کردیم چون به روایتی مثلا برخوردیم که عدم وجوب نماز جمعه در آن بود، یا استصحاب عدم کرّیت ماء، تا قبل از این آب لم یکن کراً الان هم لا یکن کرّا.

همه این 26 صورت برای قسمت اول استصحاب است؛ قسمت دوم استصحاب آنچنان که شیخ انصاری گفته اند به اعتبار دلیل دال علی المستصحب است؛ گاهی دلیل مستصحب ظواهر است من الکتاب و السنه، گاه من الاجماع و گاه من العقل او بناء العقلاست؛ قسم آخر هم به اعتبار شک است که آیا شک ، شک در مقتضی است یا شک در مانع که انشاء الله در جلسه آینده توضیح خواهیم داد.

 


logo