« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/03/25

بسم الله الرحمن الرحیم

اقل و اکثر ارتباطی در جزء تحلیلی/أصالة الاحتياط /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /اقل و اکثر ارتباطی در جزء تحلیلی

 

روایت: عن رسول الله (ص) :يا علي! سبعة من كن فيه فقد استكمل حقيقة الايمان وأبواب الجنة مُفتحة له: من أسبغ وضوءه ، وأحسن صلاته ، وأدى زكاة ماله ، وكف غضبه ، وسجن لسانه ، واستغفر لذنبه ، وأدى النصيحة لاهل بيته.[1]

کسی که 7 صفت را داشته باشد حقیقت ایمانش کامل شده است، درب های بهشت برویش باز است.

یک. کسی که اسباق فی الوضو داشته باشد (آب مالی نکند بلکه حقیقتاً آب جریان بدهد)؛ افعال و اذکار نمازش با حساب و کتاب باشد؛ زکات مالش را پرداخت کند (وظایف مالی اش را انجام دهد)؛ خشمش را کنترل کند؛ زبانش را حبس کند؛ استغفار کند؛ اهل تقوی وقتی شیطان سراغشان می آید به یاد خدا می افتند و استغفار می کنند؛ و ادا کند دلسوزی را برای اهل بیتش.

رمز اینکه برخی از فرزندان خانواده های انقلابی عوضی شده اند ممکن است این باشد که در این خانه بزرگان مورد نقد قرار می گرفتند، و به فکر این نبودند که این حرف ها سر از جای دیگر در می آورد، در خانه باید مراقب حرف زدن باشیم.

خلاصه:

سخن پیرامون اقل و اکثر ارتباطی بود؛ گفته شد در اقل و اکثر ارتباطی گاهی شک در جزء خارجی هست و گاهی شک در جزء تحلیلی هست؛ جزء خارجی را گفتیم که سه نظریه در مقام دارد به اینجا رسیدیم که هم برائت نقلی و هم برائت عقلی جاری هست خلافا للمحقق السبزواری و الآخوند خراسانی. (پرونده این بحث بسته شد).

اما پرونده جزء تحلیلی:

جزء خارجی مابه ازاء خارجی دارد، کالاستعاذه قبل القرائة، برخی مثال می زنند کالسوره بعد الحمد، کجِلسة الاستراحه ، ولکن این مثالی که فرزند شیخ طوسی زده است مثال متینی هست، استعاذه اجماعی شیعه هست که جزء نیست ولی اگر کسی شک کرد، آنچنان که در باب سجده هم بحث هست که آیا رأس بینی هم یصح السجود هست یا نه؟ (برخی روایات دارد که اگر نوک بینی روی زمین نباشد لا صلاة له) ممکن است کسی بگوید در سجده 7 جزء باید روی زمین باشد، بهر حال جزء خارجی ما به ازاء خارجی دارد اما جزء تحلیلی ما به ازاء خارجی ندارد.

مثال اول: یجب التستّر فی الصلاة: پوشاندن در نماز واجب است، ثوب وجوب خارجی دارد، بدن و رأس وجود خارجی دارد اما تَستّر که این هیئتی است که از القای ثوب پیدا می شود، ای هیئة الحاصلة من القاء؛ این هیأت وجود خارجی ندارد، ثوب و بدن وجود خارجی دارد اما این هیأت که به آن تستر می گوییم این جزء تحلیلی و انتزاعی ماست که این فرد تستّر دارد یا ندارد.

مثال دوم: اینکه می فرمایند لا صلاة الا بطهورٍ؛ طهور چیست؟ طهارت ما بازاء ندارد، یعنی آنی که در خارج هست غَسلات هست (شستن دست و صورت) مسحات هست (مسح سر و پا) اما طهور حالتی است که از این غسلات و مسحات بدست می آید، این حالت هم یدرک و لا یوصف است؛ فالطهارة هنا جزءٌ تحلیلیٌ، ما بازاء ندارد بلکه طهارت آن حالتی است که از غسلات و مسحات بدست می آید.

مثال سوم: اعتق رقبة مومنةً؛ رقبه وجود خارجی دارد، ایمان وجود خارجی دارد، اما رقبة مؤمنه وجود تحلیلی و انتزاعی دارد نه وجود خارجی.

فالاجزاء التی بازائها وجود خارجیٌ یسمی بالاجزاء الخارجیه، و الاجزاء التی لیست بازائها وجود خارجیٌ یسمی بالاجزاء التحلیلیه.

فاذا شککنا که آیا در صلاة المیة طهارت شرط است یا شرط نیست (فتوا این است که شرط نیست) هذه الطهارة جزء تحلیلیٌ. آیا اینجا می توانیم قائل به برائت بشویم یا نه؟

در بعضی از کفارات، شک می کنیم آیا در عتق رقبه ایمان شرط است یا ایمان شرط نیست؟ اینجا ما شک می کنیم آیا برائت عقلیه اینجا جاری می شود یا نه؟ آیا برائت نقلی جاری هست یا نه؟

اینجا آخوند خراسانی و شیخ به هم رسیده اند و گفته اند لا تجری البرائة العقلیه و (در اجزاء خارجیه اختلاف داشتند؛ شیخ در اجزاء خارجیه می گفت برائت عقلیه جاری است ولی آخوند می گفت نه، اما اینجا با هم یک کلام دارند) فعلی هذا اگر کسی شک کرد آیا نسبت به فلان تخلفی که انجام داده است رقبه باید آزاد کند آیا این رقبه باید مومنه باشد یا قید ایمان شرط نیست، آنان که می گویند برائت عقلیه جاری نیست می گویند اگر شک داشتید و مومنه آزاد نکردید برائت ذمه حاصل نکردید، یا در مثال دیگر باید نماز میت را با وضو بخوانی؛ اما آن کسانی که می گویند اینجا برائت عقلیه جاری است می گویند بدون وضو هم می توانید نماز میت بخوانید و رقبه کافره را هم می توانید آزاد کنید.

نکته: برخی ممکن است اشکال بگیرند که چرا در صدر اسلام عبد و امة بازار داشت، چرا اسلام امر به آزادی فوری آنها نکرد؟

در شرح لمعه ده جلدی در مقدمه کتاب عتق مقاله ای بسیار زیبا در مورد برده داری در اسلام نوشته شده که تحفه است. اسلام زمینه باز کرده که اینها اسلام را بیاموزند و ده راه برای آزادی تدریجی اینها فراهم کرده است و الا اینها همه از گرسنگی تلف می شدند و کسی اینها را به حساب نمی آورد.

خلاصه اینکه اینجا علی القول بالبرائه می شود آزادشان کرد ولی طبق قول آخوند و شیخ نمی شود آزادشان کرد.

دو دلیل این بزرگان آورده اند: که جلسه آینده بحث می کنیم.

اما یک مطلب راجع به این ایام:

ما هیچگاه آغازگر جنگ نبودیم، ولی اهل بیت به ما یاد داده اند که به استقبال جنگ نروید ولی اگر جنگ به شما تحمیل شد محکم و قاطع وارد شوید. رُد الحجر من حیث جاء ، فان الشر لا یدفعه الا الشر ( کلوخ انداز را پاسخ سنگ است) بر این اساس رژیم صهیونیستی را می زنیم؛ یمن هم در ماجرای غزه مردانه وارد شده است.


logo