« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

شرط بودن ابتلا در تنجز علم اجمالی/أصالة الاحتياط /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /شرط بودن ابتلا در تنجز علم اجمالی

 

روایت: قلت: يا رسول الله فهل في الدنيا شيء مما كان في صحف إبراهيم وموسى عليهما‌السلام مما أنزله الله عليك؟ قال صلى‌الله‌عليه‌وآله : إقرأ يا أباذر : ( قد أفلح من تزكى ، وذكر اسم ربه فصلى ، بل تؤثرون الحياة الدنيا ، والاخرة خير وأبقى ، إن هذا ـ يعني ذكره هذه الاربع الايات ـ لفي الصحف الاولى ، صحف إبراهيم وموسى ).

قلت : يا رسول الله أوصني؟ قال : أوصيك بتقوى الله ، فإنه رأس أمرك كله.

فقلت : يا رسول الله زدني؟ قال صلى‌الله‌عليه‌وآله : عليك بتلاوة القرآن وذكر الله عز وجل ، فإنه ذكر لك في السماء ونور في الارض.

قلت : يا رسول الله زدني؟ قال صلى‌الله‌عليه‌وآله : عليك بالجهاد ، فإنه رهبانية أمتي.

قلت : يا رسول الله زدني؟ قال صلى‌الله‌عليه‌وآله : عليك بالصمت إلا من خير ، فإنه مطردة للشيطان عنك وعون لك على امور دينك.[1]

از آنجه در صحف ابراهیم و موسی هست چیزی هم در قرآن هست؟ فرمود: یا اباذر، این آیات را بخوان...

عرض کردم یا رسول الله نصیحتم کن؛ فرمود: سفارش می کنم به تقوای الهی که رأس الامور هست، عرض کردم بیشتر نصیحت کنید، فرمود: برتو باد تلاوت قرآن و ذکر خدا، دزيرا آن در آسمان براى تو نام (آوازه) است و در زمين نو؛ عرض کردم اضافه کنید، فرمود بر تو باد جهاد خدا، در دین من رهبانیت با جهاد است، عرض کردم اضافه کن: فرمود: برتوباد به صمت مگر از خیر، این صمت شیطان را ترد میکند، کمکت می کند در امور دینت.

خلاصه:

سخن پیرامون این بود که از شرایط تنجز علم اجمالی عند الشیخ، مبتلا بودن به دو طرف هست و الا تکلیف قبیح و مستهجن هست.

بحث سه شک مطرح شد: اذا شککنا فی اصل شرطیة، اذا شککنا فی المصداق، اذا شککنا فی المفهوم.

قطره خونی ریخته شده، شک دارم به ظرف اصابت کرده یا به زمینی که می خواهم بر آن سجده یا تیمم کنم. اینجا شکم در این هست که این هم ابتلا حساب می شود یا نمی شود(اینجا شک در شبهه مفهومیه است) قبلی مصداقیه هست: نمی دانستم اناء مقابل همان ظرفی هست که در دسترس من هست یا ظرفی که در هند هست می باشد.

اینجا شیخ و مرحوم نائینی و شیخ عبدالکریم حائری، در این مسئله متفقند که مورد، مورد احتیاط است و مورد رجوع به خطابات اطلاق هست گرچه نقد هم بر این سخن هست.

حرف امروز ما در شک در شبهه مفهومیه هست، نه در اصل شرطیت ابتلا و نه در مصداق بلکه در مفهوم شک داریم.

لب حرف چیست؟

حرف شیخ در رسائل، حرف نائینی در فوائد الاصول و اجود التقریرات است و حرف آقای حائری در درر الفوائد استکه آقای گلپایگانی و آقای اراکی بر درر حاشیه دارند.

مطلب اول: حرف این است که پیش روی ما قطعا خطابی هست (اجتنب عن النجس، اجتنب عن الخمر…) نمی دانم آن طرف دیگر مبتلا به است یا مبتلا به نیست، و منشأ الشک من مفهوم است نه مصداق.

کدام خطاب؟ خطابی که مطلقٌ ، از جهت اینکه سواءٌ کان مبتلا به باشد یا مبتلا به نباشد.

مطلب دوم: قطعا اینجا تقیید داریم (بنابر ابتکار شیخ) تقیید این است که لا تجتنب اذا لم یکن مبتلاً به، (در این هم تردید نیست)

مطلب سوم: نمی دانیم این مورد مبتلابه است تا در نتیجه اجتناب از طرف باقیمانده لازم باشد، (تا لازم باشد از این فرد باقی مانده اجتناب کنند) بخاطر اجتنب عن النجس یا اجتنب عن الخمر؛ یا غیر مبتلا به است که در نتیجه اجتناب از این فرد لازم نیست، بخاطر این که شبهه شبهه بدوی می شود، و در شبهه بدوی برائت جاری می شود.

(پس خلاصه این شد که تا الان سه مطلب بیان کردیم: خطاب، تقیید به ابتلا و شک، البته منشأ شک ما شبهه مفهومیه است)

مطلب چهارم: شیخ ، مرحوم نائینی و آقای حائری می گویند: شما در اینجا خطابی دارید (اجتنب عن النجس، اجتنب عن الخمر) شک دارید کمر این خطاب با مبتلابه نبودن شکسته است یا نشکسته، اینجا به خطاب اخذ می کنیم، نه بخاطر استصحاب ولی استصحاب هم با تعلیلش، لا تنقض الیقین بالشک؛ اینجا یقین به اجتنب داریم، شک داریم چیزی آمده است که بگوید لا تجتنب یا نیامده، کاری به استصحاب نداریم کار به تعلیلش داریم.

(تعلیلش استصحاب نیست، بلکه تعلیلش برائت است یعنی نمی دانم اینجا ابتلا حاصل شده است تا اجتنب ماندگار باشد، چون شک داریم در اینجا ابتلا آمده یا نه، آنچه که داریم یقین به خطاب و یقین به اجتنب هست ولی به ابتلا یقین نداریم اگر به ابتلا یقین داشتیم دیگر این بحث ها پیش نمی آمد، بلکه شک داریم و بنابراین به دلیل البرائه نه به دلیل الاستصحاب، چون شک داریم چیزی آمده کمر این خطاب را بشکند یا نیامده، به چه دلیل ما به اجتنب عمل نکنیم؟)

مطلب پنجم: بله، چیزی آمده که کمر این خطاب را بشکند، آن چیز اجمال در مقیِّد است، اجمال دارد، گفته است اکرم العلماء لا تکرم الفساق من العلماء، گاهی اوقات هم کلی می گوید که لا تکرم الفساق.

اینجا در مورد شخصی که حلق ریش می کند شک می کنیم هل انه فاسقٌ ام لا؟

اجمال این به عام سرایت می کند، یعنی اینجا نمی توانیم بگوییم اکرم العلما می گیردش.

مثال دیگر: اکرم الخیّرین، بعد گفته است خیرین ریش تراش را اکرام نکن، شک می کنیم این اجمالش سرایت به عام می کند، عام را عنوان می دهد کانّ گفته اکرم عالم غیر فاسق را، اکرم خیّر غیر فاسق را، خیر بودنش محرز ولی غیر فاسق بودنش حداقلش مشکوک است.

منشأ شک ما شک در مفهوم فسق است؛ هل المرتکب للکبیرة فاسقٌ ام یشمل المرتکب للکبیرة و الصغیره؟

نکته: آیا تقسیم گناهان به صغیره و کبیره درست هست یا نیست؟ در روایتی آمده کل ذنبٍ کبیرةٌ ، نگاه نکن چه کردی نگاه کن چه کسی را معصیت کردی، لکن این روایت را باید توجیه کرد بخاطر اینکه خود اهل بیت ذنوب صغیره و کبیره را مشخص کردند داستان؛ سلطان این بحث دو جای فقه است:

یک. در بحث امامت جماعت که یُشترط ان یکون الامام عادلاً .

دو. در بحث قضاوت که یُشترط ان یکون القاضی عادلا. (در یک منبر که شهید دستغیب هم حضور داشت سخنران گفت: پای منبر عالمی نشسته است که صاحب گناهان کبیره هست، بعد از منبر شهید دستغیب گفت من قلب سلیم را هم نوشته ام چرا نگفتی صاحب قلب سلیم و گفتی صاحب گناهان کبیره؟)

ان قلت: این اجمال یسری الی المطلق، فلا خطاب مبیّن عندنا، فلا یجوز لنا التمسک بالاطلاق لانه تمسکٌ بالعام فی الشبهة المقید.

قلت: آنجا این اجمال سرایت به عام می کند که عام محرز نباشد، اما اگر عام محرز و قطعی شد دیگر اجمال الخاص سرایت به عام نمی کند، وقتی سرایت نکرد فیجوز الاخذ باطلاقها.

استاد: (اقول) اجمال مخصِص احرازتان را زیر سوال می برد، از کجا عامتان احراز شده؟ اذ لعلّ بخاطر این اجمال اصلا اجتنب سراغم نیامده، اصلا اکرم سراغم نیامده چون موضوع در حقیقت علة للحکم است.

نقش موضوع در حکم: یا موضوع معروض است و حکم عرض است، یا موضوع علة است و حکم معلول است، فعلی ای حال به این هر سه بزرگوار عرض می شود اینجا این خطاب احراز نمی شود، و وقتی احراز نشد لا یجوز التمسک به، فالنتیجه اینجا مورد مورد برائت است و لیس المورد مورداً للاشتغال و الاحتیاط.

اینجا مرحوم نائینی در ج4 ص 54 و 55 فوائد الاصول بیان دیگری دارند، آن بیان را ملاحظه کنید بعد وارد شبهه غیر محصوره می شویم… (تا الان شبهه محصوره بودیم) بعد هم وارد ملاقی شبهه محصوره می شویم.

 


logo