1404/01/31
بسم الله الرحمن الرحیم
شرط بودن ابتلا در تنجز علم اجمالی/أصالة الاحتياط /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /شرط بودن ابتلا در تنجز علم اجمالی
روایت: عن رسول الله (ص):....وعلى العاقل أن يكون بصيرا بزمانه ، مقبلا على شأنه ، حافظا للسانه. ومن حسب كلامه من عمله قل كلامه إلا فيما يعنيه.[1]
عاقل باید زمان شناس باشد؛ جایگاهش را بداند چقدر است، مراقب زبانش باشد، کسی که کلامش را جزء عملش حساب کند، کلامش کم خواهد شد مگر در آنجا که به او مربوط شود.
خلاصه:
در تنجز علم اجمالی آیا ابتلا شرط است یا ابتلا شرط نیست؟
در مجموع به اینجا رسیدیم که ابتلا شرط نیست، عمدتاً با خطابات قانونیه امام خمینی.
اما شیخ انصاری اولین بزرگی است که این شرط را کرده: شرطیة الابتلا فی تنجز علم الاجمالی.
و هنا شکوک:
یک شک این است که اگر شک کردیم آیا ابتلا شرط است یا شرط نیست، در اصلِ شرطیت ابتلا: گاهی شک ما در مصداق است و گاهی شک ما در مفهوم است.
مطلب اول: شک کردیم آیا این علم اجمالی ما منجز هست یا منجز نیست؟ آیا ابتلا شرط است یا ابتلا شرط نیست؟
ثمره اش این است که اگر گفتیم شرط نیست، فعلی هذا قاعده، قاعده اشتغال (احتیاط) است، اگر هم گفتیم شرط هست، اذا شککنا فی شرطیة الابتلا و عدمه، میشود اصل برائت؛ اصل برائت شد بنابراین اجتناب از متعلقین علم اجمالی لازم نیست.
شیخ انصاری، مرحوم نائینی و آقای خویی قائلند که اذا شککنا در شرطیت ابتلا یا عدم ابتلا قاعده ، قاعده اشتغال است، یعنی اینکه قاعده اشتغال به ما می گوید از این فرد موجود باید اجتناب کنید.
اما آخوند خراسانی قائل است به این که اینجا مورد ، مورد برائت است، وقتی مورد برائت شد شک داریم آیا باید از این فرد اجتناب کنیم یا نکنیم اصل عدم اجتناب است.
عبارت آخوند: ولو شُكّ في ذلك كان المرجع هو البراءه ، لعدم القطع بالاشتغال(قطع به اجتنب نداریم که به ما گفته باشند اجتنب) ، لا إطلاق الخطاب(شیخ گفتند اطلاق الخطاب است، نائینی گفته به من گفته اند اجتنب عن احد هذه الانائین، و ما شک داریم که ابتلا شرط است یا شرط نیست، اینجا اطلاق الخطاب را که داریم، اطلاق الخطاب می گوید اجتنب چه طرف دیگر مورد ابتلا باشد یا نباشد)، ضرورة أنّه لا مجال للتشبّث به إلّا فيما إذا شكّ في التقييد بشيء بعد الفراغ عن صحّة الإطلاق بدونه(سراغ اطلاق الخطاب نمی رویم چون جایی سراغ اطلاق الخطاب می رویم که اصل خطاب محرز باشد، شک در تقیید می کنیم می گوییم اصل عدم تقیید است، مثال: یقین داریم مولا گفته است اعتق رقبةً ، شک دارم که آیا ایمان در این رقبه شرط است یا نه، اینجا جای آن است که به اطلاق که اعتق رقبةً هست تمسک کنیم.اما مُمثّل، به ما گفتند اجتنب عن النجس، نمی دانیم اجتنب اگر دو طرف مبتلا به بود یا دو طرف مبتلابه نبود، این مثل قید ایمان در رقبه است، می گوییم اطلاق در اینجا هست، چه دو طرفش مبتلابه شما باشد و چه دو طرفش مبتلابه شما نباشد، اینجا اطلاقی که شیخ و نائینی ادعا کرده است، آخوند می گوید لا اطلاق الخطاب، زیرا اصل اطلاق باید محرز باشد، اینجا اصل تعلّق تکلیف به اجتنب را شک دارم، اینجا دیگر تمسک به اطلاق نمی شود، جایی تمسک به اطلاق می کنیم که اصل تکلیف محرز باشد)، لا فيما شكّ في اعتباره(مشکوک) في صحّته(شک داریم آیا این مشکوک هست یا نیست، اگر هست شک دارم اجتنب آمده تا به من متعلق شود یا نه، اینجا جای تمسک به اجتنب نیست)، تأمّل لعلّك تعرف إن شاء الله تعالى(اشکال به این حرف نگیر و حرف دقیقی هست)[2]
خلاصه: شیخ انصاری و مرحوم نائینی می گویند که اگر شک در اصل اشتراط اطلاق کردیم قاعده اشتغال و احتیاط است و آخوند می گوید قاعده برائت است.
آقای خویی جانبدار استادشان هستند و در مقابل آخوند خراسانی موضع گرفتند که دلیل آن بزرگان اطلاق است ، اطلاق خطاب به من گفته اجتنب عن النجس، نجسی که یا در ظرف شماره یک هست یا در ظرف شماره دو. شک داریم که به من گفتند اجتنب آنگاه که ابتلا باشد، یا مطلقا گفته اند، مثل اینکه شک دارم به من اعتق که گفته اند این اعتق رقبه مومنه هست یا نه، در اینجا به اطلاق تمسک می کنیم، در این مثال هم به اطلاق تمسک می کنیم، اطلاق هم در اینجا اجتنب عن النجس است، آخوند می گوید این راهکار برای جایی است که اصل اطلاق را احراز کرده باشیم، مثل جایی که اصل اعتق رقبة را احراز کردیم، برای این قید ایمانش برائت جاری می کنیم ولی اینجا اصل اطلاق محرز نیست، چون اگر ابتلا شرط باشد من اینجا اجتنب عن النجس ندارم، اگر نباشد دارم، پس اینجا چطور شما می خواهید اخذ به اطلاق بکنید، اطلاقی که محرز نیست؟
آقای خویی در کتاب مصباح الاصول(ج2 ص 397) فرمایش استادشان را تایید کردند:
ایشان می گویند اینجا اطلاق محرز است و شک در تقیید داریم به این بیان: اگر به ما گفتند که اعمل بالخبر الواحد، به خبر واحد عمل کن؛ شک کردیم اعمل بالخبر الواحد برای آنجاست که تحلیلِ حرام یا تحریمِ الحلال هم هست یا برای آنجا نیست، اینجا این اعمل بالخبر الواحد زیر سوال نمی رود، اعمل سرجایش هست، احتمال می دهیم که تحریم حلال و تحلیل حرام لازم بیاید با احتمال این اطلاق زیر سوال نمی رود، اینجا هم احتمال می دهیم شرطیت الابتلاء را و عدم شرطیت ابتلا را؛ به ما گفته اند اجتنب عن النجس با احتمال استحاله اعمل زیر سوال نرفت اینجا هم نمی رود.
فعلی هذا اینکه شمای آخوند بگویید اینجا شک دارم که اصلا خطاب متوجه من شده یا نه، ما در پاسخ می گوییم فرض می کنیم اینجا اصل خطاب آمده شک داریم که آیا قید خورده یا نخورده ، می گوییم قید نخورده است.
استاد: جواب ما در اینجا این است که یک مُمثلی داریم (ممثل شرطیت ابتلا و عدم ابتلاست) و یک مثالی داریم (که عمل به خبر واحد و استحاله تحریم حلال و تحلیل حرام است)
می گوییم مثال آنجا با مثال اینجا متفاوت است، مثال آنجای شما اعمل بالخبر الواحد اصلا، در مورد شک آمده است، یعنی در همین جایی که احتمال تحلیل حرام و تحریم حلال است در همین جا گفته اعمل بالخبر الواحد، در نتیجه اطلاق در اینجا محرز است اما اینجا که شک داریم در ابتلا و عدم ابتلا ، اینجا مثل آنجا نیست، چون اطلاق در اینجا محرز است، اجتنب در اینجا هست منتها شک در تقییدش به ابتلا و عدم ابتلا داریم، می گوییم در اینجا برائت از این تقیید هست، وقتی که گفتیم برائت هست شک داریم آیا اجتنب متعلق به ما شده یا نشده؟ چون شک داریم در اصل تعلق این خطاب که آیا مشروطاً هست یا مشروطاً نیست؟ در بحث خبر واحد محرز بود برای ما که اعمل بالخبر الواحد، اما اینجا محرز نیست که به من گفته باشند اجتنب، چه بسا اگر مشروط به ابتلا باشد به من اجتنب نگفته اند و اگر مشروط به ابتلا نباشد به من اجتنب گفته اند، فعلی هذا ما هم تا الان طرفداری از آخوند داریم، که اذا شککنا فی شرطیة الابتلاء اینجا مورد، مورد برائت هست، شک در اصل تکلیف داریم و در شک در اصل تکلیف، مورد مورد برائت است و اجتنبی نداریم، بر خلاف نظر شیخ انصاری، مرحوم نائینی و محقق خویی که اطلاق برایشان محرز بود، وقتی اطلاق محرز بود می گویند در قیدش شک داریم، پس ابتلا شرط نیست و اجتنب عن النجس.
پس سه شک داریم: شک در شرطیت ابتلا ، شک در مصداق ابتلا ، شک در مفهوم ابتلا.
فرمایش امام از تهذیب مطالعه شود.