« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

اضطرار به بعض اطراف/أصالة الاحتياط /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /اضطرار به بعض اطراف

 

روایت: عن رسول الله(ص) يا أباذر! أكثر من يدخل النار المستكبرون. فقال رجل : وهل ينجو من الكبر أحد يا رسول الله؟ قال : نعم ، من لبس الصوف وركب الحمار وحلب الشاة وجالس المساكين.[1]

بیشتر کسانی که جهنمی می شوند مستکبران هستند، کسی پرسید: یا رسول الله آیا کسی هست که استکبار نداشته باشد و نجات پیدا کند؟ فرمودند بله، کسانی که پشمینه می پوشند (به لباسشان مقید نباشند)، مقید به مرکبش نیست، هر کاری که از دستش بر بیاید انجام بدهد، با فقرا همنشین باشد، چنین کسی از بیماری کبر نجات پیدا می کند.

خلاصه:

سخن از اضطرار بود و شش صورتی که اضطرار دارد:

اضطرار الی المعین و اضطرار الی غیر المعین، یا قبل العلم الاجمالی یا مقارن علم الاجمالی یا بعد از علم اجمالی؛

شیخ انصاری می گویند در همه این صور اگر مضطر شدید اجتناب از طرف دیگر لازم نیست؛ دلایل و انقلت و قلت را خواندیم.

آخوند در حاشیه رسائل و حاشیه کفایه نظر دیگری را برگزیدند و آن این است که آنجا که اضطرار الی المعین باشد، از دیگری اجتناب لازم هست، آنجا که اضطرار الی المخیر باشد ، از دیگری اجتناب لازم نیست. (در کفایه گفتند در کل صور اجتناب از فرد باقی مانده لازم نیست، اینجا می خواهد بگوید اگر اضطرار الی المعین باشد از فرد دیگر اجتناب لازم هست.ولی اگر معین نبود لازم نیست)

فهنا دعوَیان: (اینجا دو تا ادعا هست)

ادعای اول: اگر اضطرار الی احدهمای معین بود اجتناب از فرد دیگر لازم هست.

ادعای دوم: اگر اضطرار الی احدهمای نامعین بود، اجتناب از طرف دیگر لازم نیست.

اما ادعای اول: می گویند: اضطرار حد و چارچوبه تکلیف است، اگر اضطرار جایی آمد تکلیف می رود و اگر اضطرار نیامد تکلیف می ماند؛ اینجا فرض این است که حد تکلیف معین هست، ظرف شماره یک هست، به چه دلیل وجوب اجتناب از اناء شماره دو برود؟ (اینجا فرض می گیریم اول علم اجمالی آمده بعد اضطرار چون اگر اول اضطرار آمده باشد همه قبول دارند که اجتناب از طرف دیگر لازم نیست)

بنابراین اجتنب عن النجس نسبت به من که مضطر به احد الانائین مشتبه به نجاست هستم از بین رفته است ، اما نسبت به آن طرف دیگر که نسبت به آن مضطر نشده ام چه دلیلی دارد که رفته باشد؟

به من گفتند اجتنب از اناء شماره یک و اجتنب از اناء شماره دو؛ رُفع ما اضطروا الیه ، اجتناب از اناء شماره یک را برداشت، این اجتنبی که از اناء شماره دو داریم به چه دلیل برداشته شده باشد؟ و دلیلی بر برداشته شدنش نداریم، فالاضطرار حد التکلیف این حد در ظرف شماره یک آمده ولی برای ظرف شماره دو نیامده، به چه دلیل برداشته می شود.

این ادعای اول که اگر اضطرار الی احدهمای معین بود اجتناب از دیگری لازم است، (نظر آخوند در حاشیه رسائل و حاشیه کفایه)

اما ادعای دوم: اگر اضطرار الی احدهمای نامعین بود؛ اناء شماره یک و اناء شماره دو؛ ما یک اجتنب عن النجسی داریم، مسموم شدیم و باید شیر بخوریم و احد هذین الکأسین را نباید بنوشم. فرض این است که اضطرار آمده منتها لا الی المعین، هم می گوید اجتنب از اناء شماره یک و هم اجتنب از اناء شماره دو، اضطرار هم روی هر دو آمده. (در این مثال هر دو ظرف شیر هستند، و من یا ظرف شماره یک را می خورم یا شماره دوم، فالاضطرار إحداهما، نه مثل آب و شیر که اضطرار روی یکی آمده است، در این مثال اضطرار روی هر دو آمده است)

فعلی هذا آنچنان که اگر یک اناء بود (آب و شیر) اضطرار آمده بود اینجا هم آمده، فالاضطرار حد التکلیف، آنچنان که الی احدهما شده است اینجا اجتناب لازم نیست، من ظرف شماره یک را انتخاب کردم تا از مسمومیت نجات پیدا کنم، ظرف شماره دو از اصل اجتناب نداشت چون اضطرار بود.

لا يخفى : أنّ ذلك إنّما يتمّ فيما كان الاضطرار إلى أحدهما لا بعينه(اضطرار برای جایی است که برای احدهما باشد، یک ظرف آب و دیگری شیر است و من هم مضطر به شیر شدم، اینجا واقعا اجتناب از دومی لازم هست) ، وأمّا لو كان إلى أحدهما المعيّن فلا يكون بمانع عن تأثير العلم للتنجّز (اما آنجا که هر دو ظرف شیر هستند اضطرار نسبت به هر دو آمده است)، لعدم منعه عن العلم بفعليّة التكليف المعلوم إجمالا المردّد بين أن يكون التكليف المحدود في ذلك الطرف أو المطلق [أي : المستمرّ] في الطرف الآخر ، ضرورة عدم ما يوجب عدم فعليّة مثل هذا المعلوم أصلا(چرا اجتنب از اینجا برود. به من گفت شده بود بالعلم الاجمالی اجتنب از انائی که آب است و اجتنب از انائی که شیر است، اضطرار آمد اجتناب از ظرفی که شیر است را برداشت چرا از ظرفی که آب هست هم بردارد؟) ، وعروض الاضطرار إنّما يمنع عن فعليّة التكليف لو كان في طرف معروضه بعد عروضه(که ظرف شیر است) ، لا عن فعليّة المعلوم بالإجمال المردّد بين التكليف المحدود في طرف المعروض والمطلق في الآخر بعد العروض(دلیلی ندارد که آن اجتنب عن النجسی که در ظرف آب هست را برداریم).[2]

پس آنجا که اضطرار الی احدهمای معین باشد در آن یکی اجتناب لازم است؛ اما ادعای دوم که اگر الی احدهمای نامعین باشد اینجا اجتناب لازم نیست چون این حد روی هر دو ظرف شیر خوابیده. من مضطر هستم تا شیر بنوشیم تا از مسمومیت نجات پیدا کنم. هم به من می گویند از ظرف شماره یک اجتناب لازم نیست و هم از ظرف شماره دو، این حد اینجا آمده.

وهذا بخلاف ما إذا عرض الاضطرار إلى أحدهما لا بعينه ، فإنّه يمنع عن فعليّة التكليف في البين مطلقا (مطلقا یعنی آن ظرفی که اختیار کردیم و آن ظرف باقی مانده مطلقا یعنی فعلیت هر دو را برداشته)، فافهم وتأمّل. منه [أعلى الله مقامه]. [3]

اشکال به حرف آخوند: از شرایط تنجز تکلیف این است که به هر طرفی متوجه کنیم (لو فُرض العِلم تفصیلیا) تکلیف متوجهش باشد؛ اما اگر به هر طرف گفتیم تکلیف متوجهش نشد اینجا دیگر علم اجمالی تنجز ندارد.

اینجا ممکن است که کسی بگوید که اگر اضطرار الی احدهما بود (هر دو ظرف شیر بودند) اینجا علم اجمالی داریم به اینکه یا ظرف شماره یک را باید استفاده کنیم یا ظرف شماره دو را؛ ملاک تنجز در آن هست یعنی اجتنب از ظرف شماره 1 و اجتنب از ظرف شماره دو (که هر دو شیرند)؛ شمای آخوند که می گویید علم اجمالی در اینجا نیست و رفته ، اضطرار آن را از بین برده این اول الکلام است، اجتنب عن النجس آمده و من هم به یک ظرف مضطر شدم، وقتی به یک ظرف مضطر شدم الکلام الکلام. چطور اگر در مثال آب و شیر به یکی مضطر می شد دیگر از طرف آخر اجتنب نداشت اینجا هم من به هر دو ظرف اجتنب دارم، از یکی که انتخاب کردم اجتنب رفته است به چه دلیل از ظرف دومی هم برود؟ پس شمای آخوند که اجتنب را بر هر دو طرف می اندازید درست نیست.

جواب دادن به این اشکال: اینجا دو تا دلیل داریم؛ یکی دلیل رُفع ما اضطروا الیه، با این بحث نداریم؛ یکی هم اجتنب عن النجس است.

سخن این است که قبل از اینکه من آب بخورم این اضطرار آمده، آخوند می گوید حد اضطرار به ظرف شماره یک را گرفت و هم به ظرف شماره دو؛ بنابراین این اشکالی را که در مقابل آخوند گفتند متین نیست.

 


logo