1403/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
تحلیل روایات من بلغ/أصالة الاحتياط /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تحلیل روایات من بلغ
روایت: عن رسول الله(ص): يا أَباذَرٍّ! إِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَتَعالى لَم يُوحِ إِليَّ أَن أَجمَعَ المالَ، وَلَكِن أَوحى إِليَّ أَن" فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ* وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ" [1]
خداوند به من وحی نکرده که من مال جمع کنم بلکه به من وحی کرده که تسبیح خدا را بگویم، و از سجده کنندگان باشم ، خدا را عبادت کنم تا دم مرگ.
فسبح بحمد ربک یعنی تسبیح خدایت را بجا بیاور، یعنی سجده های طولانی است، راه صعود نزدیک شدن به ذات مقدس ربوبی است و از راه هایش سجده های طولانی است.
خلاصه:
سخن پیرامون ادله تسامح در ادله سنن بود که در حقیقت دو روایت بود، روایت اول که سندا و دلالتا مهم است ، روایت هشام بن سالم بود، چه آن را که بی واسطه از معصوم نقل می کند، و چه آن را که با واسطه از معصوم نقل می کند که هر دو به سند صحیح است.
انما الکلام در اینکه آیا دلالت بر استحباب می کند یا نمی کند؟
اینجا دو نظر هست:
یک نظر: نظر شیخ انصاری است، که این روایات دلالت بر پاداش بر انقیاد دارد و دلالت بر استحباب نمی کند.(حرف شیخ انصاری در رسائل هست)
نظر دوم: مرحوم میرعبدالفتاح مراغی در العناوین تصریح می کند که در مستحبات سخت گیری نکنید، دنبال سند قوی برای مستحبات نگردید، برای واجبات و محرمات آری، اما مستحبات ولو به سند ضعیفی برخوردید حکم به استحباب کنید که برخی از آنچه که در مفاتیح الجنان می خوانیم مستند به همین قاعده تسامح در ادله سنن است، و مرحوم میر عبد الفتاح مراغی می گوید این روایت دلالت دارد.
آخوند خراسانی هم که صد سال بعد از صاحب عناوین است (1329) همین نظر سید عبدالفتاح مراغی را پذیرفته است، به دو بیان:
بیان اول آخوند: اینجا شما این عبارت طلب قول النبی من بلغه ثواب من الله ، این بلوغ را حیثیت تقییده گرفتید، یعنی اینکه می گویید بلوغ الثواب انگیزه او بوده، طلب قول نبی انگیزه او بوده و این یعنی انقیاد، شمای شیخ اینگونه روایت را تفسیر کردید در حالی که این حیثیت، حیثیت تعلیلیه است نه تقییدیه، یعنی آنکه آنچه پاداش دارد عمل است، اینکه چرا پاداش دارد بخاطر این است که انگیزه اش طلب قول نبی بوده است، پس برخلاف برداشت شما که حیثیت را حیثیت تقییدیه می گیرید و می گویید آنچه مهم است این انگیزه است و این انگیزه یعنی انقیاد ولی آخوند می گوید حیثیت را تعلیلیه بگیرید و بگویید ثواب و پاداش برای عمل است چون به این انگیزه آورده شده است نه اینکه حیثیت را تقییدیه بگیرد.
نقد کلام شیخ انصاری:
وكون العمل متفرعاً على البلوغ ، وكونه الداعي إلى العمل غير موجب لأن يكون الثواب إنّما يكون مترتباً عليه ، فيما إذا أتى برجاء إنّه مأمور به وبعنوان الاحتياط ، بداهة أن الداعي إلى العمل لا يوجب له وجهاً وعنواناً يؤتى به بذاك الوجه والعنوان.[2]
(شیخ گفت این حیثیت و این جهت در اینجا جهت تقییدیه هست فلذا هرچه هست روی انقیاد است، آخوند می گوید این جهت تعلیلیه است و ثواب برای خود عمل است یعنی استحباب).
اینجا پاسخ دادند:که درست که اینجا حیثیت تعلیلیه است اما این حیثیت تعلیلیه برمیگردد به تقییدیه، مثال: لا تشرب الخمر لانه مسکر، از این لانه مسکر (که تعلیل است) ولی این تعلیل به تقیید بر میگردد، می توانیم بگوییم فکل مسکر حرام!
کلام شیخ:
شیخ می گوید آقای آخوند درست است این حیثیت تعلیلیه است ولی بر می گردد به تقییدیه؛ مثل اکرم زیدا لانه عالم، این حیثیت تعلیلیه بر می گردد به تقییدیه، یعنی اکرم کلّ عالمٍ، پس بنابراین درست است که این حیثیت تعلیلیه است ولی بر می گردد به تقییدیه.
پاسخ: اولا همه جا حیثیت تعلیلیه به حیثیت تقییدیه بر نمی گردد، بله، اگر قرینه داشته باشیم برمیگردد، گفتند اگر زنی شوهرش مرد چهار ماه و ده روز عده نگه دارد، چون اختلاط میاه نشود، در این مدت معلوم شود که این زن از شوهر حامله شده است یا نشده، ولی اگر این زن و شوهر یک عمر زندگی کردند ولی بچه دار نشدند، این زن هم باز باید عده نگه دارد، در حالی که اگر علت این بود که اختلاط میاه نشود اینجا این خانم نباید عده نگه می داشت، پس اینگونه نیست که هر حیثیت تعلیلیه ای برگردد به حیثیت تقییدیه.
ثانیاً ما در اینجا قرینه داریم که این حیثیت تعلیلیه به تقییدیه برنمی گردد، قرینه ما این است که تعبیر فعمله دارد، عبارتی که در روایت هشام بن سالم هست این عبارت است که : من بلغه عن النبی (ص) شیءٌ من الثواب فَعَمِله کان اجر ذلک له و ان کان رسول الله لم یقل.
روایت روی عمل تکیه دارد، یعنی انگیزه اش بلوغ الثواب بوده، انگیزه اش طلب الثواب بوده، اما عمله، روی عمل تکیه کرده است بنابراین از این می فهمیم من سرح لحيته فله كذا (کسی که موهایش را شانه بزند فله کذا) که روی عمل تکیه دارد و همین را گفته است.
روزی پیامبر وارد مسجد شد، دید مسجد بو گرفته فرمود این چه بساطی هست چرا دهانتان را مسواک نمی کنید که بوی بد نگیرد...
من سرح لحيته مثل آن است که لولا أن أشق على أمتي لأمرتهم بالسواك، اگر سخت بر امتم نبود امر به مسواک می کردم، که هم دهانهایشان را تمیز نگه دارند و هم جلوی خرابی دندانهایشان را بگیرند.
فعلی هذا آخوند خراسانی می گوید از خود روایت استفاده فعمله می شود.
وإتيان العمل بداعي طلب قول النبيّ ـ كما قيّد به في بعض وإن كان انقيادا ، إلّا أنّ الثواب في الصحيحة إنّما رتّب على نفس العمل ، ولا موجب لتقييدها به(دلیل ندارد که ما تقییدش کنیم به بلوغ الثواب و رجاء)، لعدم المنافاة بينهما ، بل لو أتى به كذلك أو التماسا للثواب الموعود ـ كما قيّد به في بعضها الآخر ـ لاوتي الأجر والثواب على نفس العمل ، لا بما هو احتياط وانقياد (ثواب بر خود عمل می دهند نه به خاطر اینکه انقیاد هست و رجا)، فيكشف عن كونه بنفسه مطلوبا وإطاعة ، فيكون وزانه وزان «من سرّح لحيته أو من صلّى أو صام فله كذا»(کسی که محاسنش را شانه کند یا کسی که فلان رکعت نماز یا روزه بگیرد فله کذا)(سند ضعیف باشد اما خود این روایت هشام بن سالم جان می دهد به این سند ضعیف)[3] .
استاد: در مستحبات معتقد به قاعده میسور هستیم، فإذا أمَرتُكُم بِشَيءٍ فَأْتُوا مِنهُ ما استَطَعتُم، اگر می توانید چند رکعت نافله بخوانید، هر چقدر که می توانید بخوانید، این نمازهای مستحب هر چقدر ایستاده می توانید ایستاده، نمی توانید نشسته، نفس این بیداری در سحر مفید است، حتی اگر بلند شدن سخت است در همان جای استراحت استغفار کنید؛ این مبنایش قاعده میسور است، فإذا أمَرتُكُم بِشَيءٍ فَأْتُوا مِنهُ ما استَطَعتُم.
پس اوصیکم به اینکه سختگیری حتی در واجبات هم نباید کرد، گاهی روحانیون عمره آنقدر سخت میگیرند مثلا می گویند دختر بچه حمد و سوره اش درست نباشد شوهر بر او حرام می شود.
اولا در حمد و سوره، هرچقدر می توانند اقدام کند، کسی تمام تلاشش را کرد ولی نتوانست، دلیلی نداریم که حجش باطل باشد. بنابراین سختگیری های بیجا سبب می شود که مردم ترک کنند، مستحبات را باید آسان گرفت، نماز شب مطلوب 11 رکعت است، در نماز وترش 300 بار العفو دارد ، 70 بار استغفار دارد، اما روایت داریم از معصوم می پرسد که من دیر پاشدم حضرت فرمود اگر فقط فرصت وتر را داری همان را بخوان، باید آسان گرفت تا اقبال به آن زیاد شود.
مقصود آن است که تسامح در ادله سنن را جدی بگیریم، مردم را به سمت اتیان الواجب و ترک المحرمات که جای خود دارد اتیان المستحبات هرچقدر که می شود. غسل جمعه با چند دقیقه انجام میگیرد، اصلا نه برای اینکه بدن بعد از مرگ سالم بماند بلکه همینکه غسل جمعه مستحب است انجام شود.
استاد: به نظر ما ادله تسامح در ادله سنن دلیل بسیار خوبی است در اینکه در مستحبات سختگیری نکنیم و این مشی بزرگان و فقهای ما بوده چون خودشان مقید به مستحبات بودند با اینکه از جهت سندی روایت را قوی نمی دانستند.
یک کلامی نائینی دارد در ادله تسامح در فوائد که برای جلسه آینده ملاحظه شود.