1403/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
صور مسئله/أصالة الاحتياط /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /صور مسئله
روایت: عن رسول الله (ص): دَع ما لَستَ مِنهُ في شَيءٍ ، فَلا تَنطِق فيما لا يَعنيكَ ، واخزُن لِسانَكَ كما تَخزُنُ وَرِقَكَ.[1]
واگذار چیزی را که ربطی به تو ندارد، حرف نزن در مورد اموری که به تو مربوط نیست، آنچنان که طلا را حفظ می کنی حرف هایت هم با حساب و کتاب باشد (این طلا را بی جا خرج نکن)
خلاصه:
سخن پیرامون اصل موضوعی بود، اصل موضوعی بر اصولی که گفتیم حاکم است، هم بر برائت حاکم است و هم بر احتیاط حاکم است، حتی اصل موضوعی موافق بر اصل حاکمی که مسبب است هم مقدم است، گفته شد اصل موضوعی بر دو قسم هست:
آنجا که اصل موضوعی که سببی است با اصل مسببی موافق باشد؛
و آنجا که اصل موضوعی با اصل مسببی مخالف باشد؛ مثالی که برای این موضوع ذکر شده است، اصالة عدم التذکیة است که این اصل موضوعی حاکم است، لکن گفتیم مسئله در اینجا 4 صورت دارد:
صورت اول: اینکه شک در طهارت و نجاست داریم چون شک داریم که حیوان واجد خصوصیت طهارت و حلیت هست، یا نیست، کالحیوان المتولد من الشاة و الکلب، و شبیه هیچ کدام هم نباشد، مفصل بحث شد ، پذیرفتیم اصالة عدم التذکیة را اما نه از راهی که آخوند انتخاب کردند.
صورت دوم: آنجا که شک در حلّیت داریم (شک در طهارت نداریم) ، شک داریم که آیا لحم ثعلب حلال است یا حلال نیست، این را در گذشته بحث کردیم لب حرف این بود که چون اصل در باب لحوم حرمت هست، اینجا این اصل مقدم است بر حلّیت، بله در جهت طهارت چون اصل در باب اشیاء طهارت است اصالة الطهارة را جاری می کنیم.
صورت سوم: آنجا که شک در طهارت و نجاست داریم نه از جهات دوگانه ای که گفته شد، از جهت شک شرطی از شروط، می دانیم که فری اوداج شده، می دانیم بسم الله گفته شد، روبه قبله ذبح شد، می دانیم ذابح مسلمان بوده و…، اما شک داریم آیا آلت، حدید بوده یا نبوده، مثلا با چاقوی استیل ذبح کردند، نمی دانیم که آیا استیل آهن است یا استیل آهن نیست.(این صورت را امروز بحث می کنیم)
صورت چهارم: آنجا که شک در طهارت و نجاست می کنیم چون احتمال مانعیت می دهیم، یقین کردیم این حیوان جلّال است، یقین کردیم که این حیوان موطوئه انسان بوده، شک داشتیم که آیا جلّال بودن مانع است یا جلّال بودن مانع نیست، موطوئه بودن مانع است یا مانع نیست.
در این دو جا تکلیف چیست؟ آنجا که شک کردیم آیا آلت حدید بوده یا نبوده و آنجا که شک کردیم آیا جلّال بودن مانع است یا مانع نیست.
ما هو مقتضی الدلیل الاجتهادی؟ یعنی ما هو مقتضی القرآن؟ ما هو مقتضی الروایات؟
ما هو مقتضی دلیل الفقاهتی؟ مقتضای اصل در اینجا چیست؟
اما مقتضای دلیل اجتهادی:
ما هستیم و یک آیه و یک روایت: ﴿وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ﴾[2] ، این آیه به ما گفته مذکّی حلال است، و روایت:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ(کلینی) عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ(بن هاشم ثقه) عَنْ أَبِيهِ(حسنٌ) عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ(محمدبن ابی عمیرزیاد، ثقه) عَنِ اِبْنِ بُكَيْرٍ(عبدالله بن بکیر اعین، فطحی، که رجع عن الفطحی گری، ثقه) قَالَ سَأَلَ زُرَارَةُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: عَنِ اَلصَّلاَةِ فِي اَلثَّعَالِبِ وَ اَلْفَنَكِ وَ اَلسِّنْجَابِ وَ غَيْرِهِ … وَ كُلِّ شَيْءٍ مِنْهُ جَائِزٌ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ ذَكِيٌّ قَدْ ذَكَّاهُ اَلذَّبْحُ ...[3]
سوال: این دلیل اجتهادی را چطور تطبیق می کنید بر محل بحث؟
می گوییم: ذَكَّاهُ اَلذَّبْحُ(اَلذَّابْحُ)، ما هو التذکیة، هل التذکیة امر عرفی ام غیر عرفی؟
ظاهر این است که تذکیه امر عرفی است، و آن فری الاوداج الاربعه است، عرف فری اوداج اربعه را تذکیه می داند، بله شارع شرایطی را اضافه کرده است، بسم الله، استقبال به قبله، مسلمان بودن ذابح را اضافه کرده است.
مثل احل الله البیع، ما هو البیع؟ البیع امر عرفیٌ منتها شارع شرایطی را اضافه کرده و گفته که غرری نباشد، مثلا موالات باشد و شرایط دیگری که در کتاب البیع گفته شده است؛ اینجا شک می کنیم آیا حدید بودن آلت ذبح مثل بسم الله یا استقبال و … است؟ شک می کنیم، آنگاه که شک کردیم حکم به برائت می کنیم، می گوییم نمی دانیم آیا این شک را شارع پذیرفته یا نپذیرفته است، مگر اینکه شما اینجا بگویید شک در محصِّل است.
(ابتدا در مثال دیگر توضیح می دهیم و بعد سراغ تذکیه می رویم) یعنی: ما الطهارة؟ طهارت را برخی گفته اند آن حالت معنوی که از غسلات و مسحات بدست می آید، بنابراین اگر شک کردیم در چیزی از این شرایط ، مثلا شک می کنیم که آیا طهارت تحصیل شده است یا نشده است، اینجا مورد مورد اشتغال است.
اینجا هم بگوییم که تذکیه یک پکیج است، در این بسته فری الاوداج هست، بسم الله هست، استقبال هست، مسلمان بودن ذابح هست… شک می کنیم آیا آلت حدیدیه هست یا نیست ، شک ما در محصِّل است، یعنی شک می کنیم این بسته منهای آلت حدیدیه شکل گرفته یا نه؟ نمی دانیم، چطور آنجا اصالة الاشتغال را جاری کردید اینجا هم باید اصالة الاشتغال را جاری کنیم، بدون آلت حدیدیه شک داریم در تحصیل تذکیه، باید بیاوریم تا یقین کنیم که این بسته حاصل شده است ولی تذکیه چنین نیست، تذکیه یک بسته نیست، بلکه تذکیه همان تذکیه عرفی است، منتها با شرایطی که شارع ضمیمه کرده است، وقتی اینگونه شد، آن شرایطی را که یقین داریم می گوییم شرط در تذکیه است و آن شرایطی را که یقین نداریم را می گوییم شرط نیست، شک داریم، شارع گفته شرط تذکیه آن است که حیوان جلّال نباشد(برفرض اینکه شک داشته باشیم)، حیوان موطوئه نباشد، شک در این شرط داریم.
فرمایش آقای خویی:
ایشان در مصباح الاصول ج2 در این بحث می گوید تذکیه لیس امرا عرفیاً تا حکم احل الله البیع را بر آن جاری کنیم بلکه تذکیه امرٌ شرعی، و ما شک داریم منهای آلت حدیدیه این امر شرعی تحقق پیدا کرده یا نکرده، اینجا جای اصالة الاباحه نیست، بلکه جای اشتغال است.
پاسخ به آقای خویی: التذکیة امرٌ عرفی منتها ما یک تذکیه و یک تزکیه داریم، بحث ما روی تذکیه است نه تزکیه، این تذکیه عرفی هست، در قبل از اسلام هم گاهی حیوان خودش می مرده و گاهی به نام بت قربانی می کردند، اینطور نیست که تذکیه امر شرعی باشد، در جاهلیت هم بوده، فری الاوداج تذکیه بود، احل الله البیع ، بده بستان بیع بوده و شارع همان را احل، منتها یک شروطی را اضافه کرده، شارع گفته الا ما ذکّاه ذابح، من وقتی حیوان را حلال می دانم که تذکیه سر آن صورت گرفته باشد.
اما ما هی التذکیة؟ شروطی را اضافه کرده که جاهلیت این شروط را نمی شناخت(در جاهلیت استقبال، اسلام و … را شرط نمی دانست) و اسلام آمد و گفت اینها شرایط است فالتذکیة امر عرفیٌ. همه شروطی که قطعا شارع گفته ما می گوییم در تذکیه لحاظ شده، در آن شرطی که شک داریم که شارع لحاظ کرده یا نه اینجا جای برائت است(مقتضای دلیل اجتهادی این است).
فلذا آنچه مطرح است این است که تذکیه امر عرفی است، بله تزکیه به معنای سیر و سلوک الی الله امر عرفی نبوده است.
اما الدلیل الفقاهتی، اگر دست ما از دلیل کوتاه شد، واضح هست که هرگاه شک کردیم در شرطی که هل انه شرطٌ ام لا، اصالة البرائه جاری می کنیم، فعلی هذا از این چهار صورت فقط صورت اول بود (اصالة عدم التذکیة) و صورت دوم بخاطر اینکه اصل در لحوم حرمت است اما در دو صورت دیگر مسئله، مسئله حلیت و طهارت است
هذا تمام الکلام فی صور الشبهة الحکمیه و روز شنبه بحث می کنیم صور شبهه موضوعیه را .