1403/10/03
بسم الله الرحمن الرحیم
صور اصل موضوعی/أصالة الاحتياط /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /صور اصل موضوعی
روایت: عن رسول الله (ص): يا أباذر! إن الرجل ليحرم رزقه بالذنب يصيبه[1] .
گاهی کسی از رزقش محروم می شود بخاطر یک گناه.
خدا کند که این گنهکار بفهمد که این تنبیه خداست، در دعای کمیل می خوانیم اللهم اغفر لی … گناه اثر دارد، ولی گاهی خدا جلوی انسان را باز می گذارد به نام عذاب استدراج، البته گاهی درد هم نعمت است و هم تذکر.
خلاصه:
بحث پیرامون اصل موضوعی بود، گفته شد اصول موضوعی مقدم بر اصول حکمی هستند، و همچنین گفته شد اصل موضوعی بر دو قسم هست:
یک. اصل موضوعی سبب با مسبب متوافقان اند، این را بحث نکردیم چون مشخص است.
دو. اما آنجا که اصل موضوعی با اصل حکمی متخالفان هستند ، بزرگان اینجا مفصل بحث کردند، مثال شاخصش اصالة عدم التذکیة است.
آخوند در اینجا صوری ذکر کرده است:
صورت اول: آن صورتی که بحث می کردیم جایی است که شک ما در طهارت و حلیتش ناشی از این است که خصوصیتی که قابلیت حلّیت و طهارت را داشته باشد را دارد یا ندارد؟ کالحیوان المتولد من الشاة و الکلب، و لا یشبه احدهما (نه شبیه سگ است و نه شبیه گوسفند) اینجا آخوند گفتند اصالة عدم التذکیة.
نقد بر آخوند:
یک نقدی که بر آخوند وارد کردیم این بود که با اصالة عدم التذکیة میته بودن ثابت نمی شود زیرا لانّ المیتة امرٌ وجودیٌ و عدم التذکیة امر عدمی؛ ولی در عین حال با آخوند همراه شدیم که نجس فقط میته نیست، عدم المذکی هم می تواند عنوان نجس باشد، می تواند عنوان حرام باشد،
نقد دوم: این که اختلاف قضیه متیقنه و اختلاف قضیه مشکوکه حل نشد، و حتی استصحاب کلی قسم سوم را هم در پی داشت. (این از صورت اول)
صورت دوم: آنجا که شک مان در طهارت نیست، یقین داریم که طاهر است بلکه شک داریم در خصوصیت مؤثره در حلیت، کلحم الثعلب (روباه نجس نیست اما شک داریم که آیا لحمش حلال است یا حلال نیست).
اینجا واقعیت این است که باید تفکیک قائل شد بین حلیت و طهارت، به این گونه، باید دید اصل چیست؟ اگر اصل حرمت است ، حلیت یحتاج الی الدلیل ، اگر اصل حلیت است حرمت یحتاج الی الدلیل؛ آنجا که اصل بر طهارت شیء است نجاست یحتاج الی الدلیل، آنجایی که اصل بر حرمت است حلیت یحتاج الی الدلیل.
در لحوم اصل بر حرمت است، در اینجا حلیت یحتاج الی الدلیل، آخوند نمی تواند در اینجا با اصالة الاباحه، اصالة الحلیة این گوشت ثعلب را حلال کند.
این اختصاص باب لحوم نیست بلکه همه جا همینطور است، مثلا اصل در باب دماء چیست؟
اصل در باب دم مسلم حرمت است.
اصل در باب اَعراض (نوامیس) چیست؟
حرمت، حلیت یحتاج الی الدلیل. شک دارد که این خواهر رضاعی او هست یا نیست، اصل این است که باید اجتناب کند تا اثبات شود که خواهر رضاعی او نیست.
اصل در باب اموال طائله چیست؟
اصل در باب اموال الطائله حرمت است، چون حرمت مال المسلم کحرمة دمه، لذا شیخ انصاری که قهرمان اصولیان هست می گوید در این سه مورد گرچه شبهه، شبهه بدویه باشد اصالة البرائه جاری نیست بخاطر این که اصل در اینگونه امور بر حرمت است لا لاهمیته، اینکه چرا حرمت است بخاطر اهمیتش است، ولی قبل از اهمیتش، اصل در این گونه امور را با چند مثال بیان می کنیم:
یک. اصل در باب لحوم چیست؟ اصل در باب لحوم حرمت است؛ لذا کسانی که به خارج می روند باید حلیت غذایی که می خورد را احراز کند و اگر شک هم بکند باید اجتناب کند، چون اصل در باب لحم حرمت است ، آنی که یحتاج الی الدلیل حلیت است، لذا اذا شَکَّ فی الحلیة دون الطهاره (چون شک دارد خصوصیت و قابلیت حلیت را دارد یا ندارد مانند روباه) اینجا آخوند گفته اصالة التذکیة، اصالة الاباحه، شک در حلّ و حرمت داریم….
همه این مقدماتی که گفتیم نقد بر آخوند بود و این نقد وارد است فلذا این صورت مانند صورت اول است، در حیوان متولد از طاهر و نجس، اصالة عدم النجاسه را جاری کردید، البته آن دو اشکال که آنجا داشتیم اینجا هم هست اما تفکیک شمای آخوند تفکیک درستی نیست.
سوال: رابطه اصالة عدم التذکیه و اصالة حرمت لحوم چیست؟
پاسخ: رابطه اش، اصل سببی و مسبب است، قصه حرمت لحوم را از آیات استفاده کردیم (الا ما ذکّیتم) یعنی قبل از آنکه تذکیه بیاید این حرمت دارد کالمیتة است (ما اکل السبع الا ما ذکّیتم)
پس هرجا شک کردیم در حلّیت لحمی و از این موارد بیرون بود، اینجا باید طهارتش را احراز کنیم و حلیتش را لحاظ کنیم، اما اذا شککنا فی طهارته ، فما هو الاصل فی ذلک؟ اصل طهارة الاشیاء است، الا ما ثبت نجاسته، بول نجاستش ثابت است همینطور دم، منی، سگ و…؛ طرفداران طهارت کلب می گویند در قرآن نجاست خوک آمده و سگ نیامده پس سگ طاهر است.
پاسخ اینها این است که اگر همه چیز را بخواهید با قرآن اثبات کنید دین می شود مانند شیر بی سر و بی دم و بی اشکم. اصل در باب اشیاء طهارت است و نجاستش یحتاج الی الدلیل، ففی هذه المسئله اذا شککنا فی طهارة الثعلب او نجاسته (طهارت اصل است) ، فنحکم بطهارته الا ان یثبت نجاسته.
فعلی هذا این قاعده، این اصول وقتی جاری هست که قبل از آنها اصل مسلمی نباشد، اگر قبل از آنها اصل مسلمی بود ، اصل همان اصل مسلم است چه در طهارت (که اصل در اشیاء طهارت است) و چه در حلیت که در باب لحوم (نه سایر الاشیاء) اصل بر حرمت لحوم است الا ان یثبت حلیته. (هذه الصورة الثانیه)
صورت سوم و چهارم را جلسه آینده بحث خواهیم کرد.