1403/10/02
بسم الله الرحمن الرحیم
تقدم اصل موضوعی بر اصل حکمی/أصالة الاحتياط /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تقدم اصل موضوعی بر اصل حکمی
روایت: عن رسول الله(ص) یا اباذر! إن المؤمن ليرى ذنبه كأنه صخرة يخاف أن تقع عليه ، وإن الكافر يرى ذنبه كأنه ذباب مر على أنفه.[1]
مومن نسبت به گناه اینچنین است که گناه را همانند صخره ای می بیند که در آستانه فروریختن بر او هست، بی دین هم گناهش را مثل مگسی می بیند که از دماغش گذشته است.
گناه برای مومن عظیم هست، بدترین گناه گناهی است که صاحبش آن را کوچک بشمارد، بی حجاب که نهی از منکر می شود می گوید بروید سراغ دزدی ها را بگیرید کافر نیست اما نسبت به این حکم الهی کفران می کند، اصلا بی حجابی را گناه نمی داند.
خلاصه:
سخن پیرامون اصل موضوعیِ اصالة عدم التذکیة یا اصالة التذکیة است. این اصل موضوعی، مقدم است بر اصالة البرائه و اصالة الطهاره، به دلیل استصحاب، مثلا این گوسفند تا وقتی حی بود مذکی نبود، شک داریم حال که مرده با تذکیه مرده یا بغیر تذکیه،می گوییم آن حالتی حیّ که داشت عدم تذکیه بود و استصحاب می کنیم عدم تذکیه حال حیات را و می گوییم بانه حرام و نجس.
دو اشکال بر آخوند وارد شده است:
اشکال اول: ما دو عنوان داریم، یک عنوان میته داریم، یکی هم عنوان عدم التذکیة داریم، شما با عدم التذکیة خواستید میته بودن را ثابت کنید، لان المیتةَ حرامٌ و نجس، میته امر وجودی است، (دلیل قرآنی اش بیان شد) بعلاوه چه کسی گفته است که تحریم و نجاست فقط بر عنوان میته بار است؟ نه، گیرم که نتوانیم میته بودن را ثابت کنیم، عنوان عدم تذکیه کافیست برای آنکه ما استفاده کنیم حرمةُ لحم را و نجاسات را، بله ممکنه از نجاست ما نتوانیم نجاست را استفاده کنیم اما حرمت لحم چه اشکالی دارد؟ به عبارت دیگر دو عنوان، عنوان مشیر به حرمت و نجاست باشد، یکی عنوان میته دوم هم عنوان عدم التذکیة.
﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ﴾[2]
برای شما مؤمنان گوشت مردار و خون و گوشت خوک و آن ذبیحهای که به نام غیر خدا کشتند و همچنین هر حیوانی که به خفه کردن یا به چوب زدن یا از بلندی افکندن یا به شاخ زدن به هم بمیرند و نیمخورده درندگان جز آن را که قبلاً تذکیه کرده باشید حرام است و نیز آن را که برای بتان میکشند و آن را که به تیرها قسمت میکنید، که این کار فسق است.
پس غیر مذکی حرّمت ، پس حرمت علیکم المیته و حرمت علیکم غیر مذکی، نیازی نیست آقای آخوند گره بزنید به میته و مشکل را حل کنید،خود عدم تذکیه کافی است.
از طرف دیگر این آیه می فرماید: ﴿فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ بِآيَاتِهِ مُؤْمِنِينَ﴾[3]
از (گوشت) آنچه نام خدا (هنگام سر بریدن) بر آن گفته شده، بخورید.
پس آنچه که لم یذکر اسم الله علیه غیر مذکی است نه میتة، فکلوا مما ذکر اسم الله علیه یعنی غیر مذکی را لا تأکلوا و لا تاکلوا یعنی همانطور که حرمّت علیکم المیتة، همانطور لا تأکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه.
﴿وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ ۗ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ ۖ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ﴾[4]
لم یذکر اسم الله علیه می شود غیرمیته، پس اشکال اولی که بر آخوند گرفته شد این است که اولا میته امر وجودی است و با اصالة عدم التذکیة اثبات نمی شود و ثانیا ما نیاز نداریم به اثبات میته بودن تا بگوییم که حرام و نجس است.
اشکال دوم: در استصحاب یلزم اتحاد القضیة المتیقنه مع المشکوکه، باید قضیه متیقنه و قضیه مشکوکه یکی باشد و اینجا این وحدت قضیتین نیست.
قضیه متیقنه، غیر مذکی بودن گوسفند حی است و قضیه مشکوکه آنی هست که حیات ندارد و این مثل جماد است و با حیوان حی متفاوت است.
مگر اینکه اینجا یک مسئله را مطرح کنیم و آن این است که درست است قضیه متیقنه و مشکوکه دو تاست، حیوان با غیر حیوان یکی نیست منتها این مستدل می گوید این حیوان، این، که همان است که. این میته تا قبل از این حیوان بود و الان غیر حیوان شده است، حیوان بودن و غیر حیوان بودن خصوصیت نداشته است، این مشارٌ الیه «این» خصوصیت دارد، لکن باید به این مستدل بگوییم «این» ، در اینجا هویتاً متفاوت است. هویتاً حیوان با جماد با هم دیگر تفاوت دارند.
دو. این استصحاب استصحاب کلی قسم ثالث هست، (با قسم اول و دوم که با آن سر و کار نداریم)
استصحاب کلی قسم سوم: من یقین دارم که کلی انسان در این خانه بود، و یقین دارم که آن انسانی که در ضمن زید بود رفت، شک دارم آیا مقارناً با رفتن زید عمرو وارد شد یا نشد، یا بعد از زید عمرو آمد یا نه که انسانیت. در استصحاب کلی قسم سوم، قضیه متیقنه و مشکوکه با هم مختلف هستند، در این استصحاب متیقن رفته و مشکوکه غیر از آن است.
اما تطبیق این استصحاب در ما نحن فیه:
کلی ای که در اینجا داریم عدم التذکیة است، آن عدم تذکیه در زمان حیات یقیناً رفته است، شک می کنیم با حتف انف رفته یا با ذبح مع اوصافه الشرعیه آن عدم التذکیة رفته ، دقیقا مثل اینکه یقین داشتیم انسان در این خانه ضمن زید بوده و رفته، عدم تذکیه زمان حیات یقینا رفته، شک می کنیم آیا همزمان با رفتن تذکیه در زمان حیات، همزمان تذکیه دیگری آمده یا نیامده.
(کلی در ضمن عدم تذکیه در زمان حیات یقینا رفته است، شک می کنیم آیا همزمان با رفتن آن تذکیه در زمان حیات، همزمان تذکیه دیگری آمده یا نیامده؟ اینجا هم یقینا زید رفته و انسانیت در ضمن زید هم رفته است، شک می کنیم عمرو آمده یا نیامده، اینجا استصحاب کلی قسم ثالث می کنیم و می گوییم نیامده، در اینجا هم یقیناً آن عدم تذکیه در زمان حیات تبدیل شده به غیر آن ، شک داریم به غیر آن تذکیه جایش آمده یا تذکیه جایش نیامده، اینجا نمی توانید استصحاب کلی عدم تذکیه را بکنید، چون قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه متفاوت است؛ فعلی هذا استصحاب عدم تذکیه آخوند بر مسند ننشست.
روز میلاد حضرت صدیقه طاهره هست، شعر زیبایی از مرحوم کمپانی:
دختر فکر بکر من، غنچه لب چه وا کند از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
...
مفتقرا متاب رو از در او به هیچ سو زانکه مس وجود را فضه او طلا کند