« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1404/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

احکام احتکار/شروط المتعاقدين /كتاب البيع

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /احکام احتکار

 

روایت: امام صادق (ع): أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ تَلَامِذَتِهِ أَيَّ شَيْ‌ءٍ تَعَلَّمْتَ مِنِّي … الْخَامِسَةُ قَالَ رَأَيْتُ حَسَدَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ لِلْبَعْضِ فِي الرِّزْقِ وَ سَمِعْتُ قَوْلَهُ تَعَالَى‌ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ‌ فَمَا حَسَدْتُ أَحَداً وَ لَا أَسِفْتُ عَلَى مَا فَاتَنِي‌ قَالَ أَحْسَنْتَ وَ اللَّهِ السَّادِسَةُ قَالَ رَأَيْتُ عَدَاوَةَ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ الْحَزَازَاتِ‌ الَّتِي فِي صُدُورِهِمْ وَ سَمِعْتُ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى‌ إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا فَاشْتَغَلْتُ بِعَدَاوَةِ الشَّيْطَانِ عَنْ عَدَاوَةِ غَيْرِهِ قَالَ أَحْسَنْتَ وَ اللَّهِ. [1]

دیدم حسادت ها بر سر رزق هست، و این کلام خداوند را هم شنیدم که ما تقسیم کردیم معیشت را بین شما، برخی اوضاعشان بهتر است تا دیگران را در خدمت بگیرند (اگر همه یک سطح بودند دیگر کسی مشاغل دیگر را بر عهده نمی گرفت) بنابراین به هیچ کس حسد نورزیدم و هیچ غصه نخوردم بر چیزی که از من فوت شد، فرمود احسنت و الله؛ دیدم تمام دعواها برای این دنیاست، شنیدم که خدا فرمود شیطان دشمن شماست و او را دشمن بگیرید، پرداختم به دشمنی با این دشمن بجای اینکه به دیگران بپردازم، فرمود احسنت والله.

خلاصه:

ما حکم الحکره؟ حکم احتکار چیست؟

اردوگاه ها ملاحظه شد، قدما و متاخرین در هر دو طرف هستند گرچه در جانب کراهت بیشتر هستند، بزرگی که سخت در کراهت دمیده و دفاع کرده صاحب جواهر است چون محقق در شرایع گفتند : و الاول اشبه ؛ ایشان هم به سر و صورت دادن به کراهت پرداخته است.

مستند الحرمه را خواندیم من روایات الباب؛ دو روایت دیگر ماند که می خوانیم.

وَ نَهَى أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ عَنِ اَلْحُكْرَةِ فِي اَلْأَمْصَارِ.[2]

امیرالمومنین از احتکار در شهرها نهی فرمودند.

اینجا دو مطلب هست.

یک. سند: من لایحضر اینجا هیچ سندی را نقل نکرده لکن دو جور تعبیر دارد؛ گاهی می گوید رُوی نهیه عن الحکره فی الامصار و گاهی مثل اینجا می گوید نهی عن… روی اگر باشد ضعیف است اما نهی که شیخ صدوق می گوید غیر از آن نهی ای هست که واعظ روی منبر می گوید. شیخ صدوق خبره هست و متوجه کلامش هست وقتی می گوید نهی مطلب برایش مسلم هست، لکن مسلم است عنده و قرار نیست هرچه برای او مسلم بود برای دیگران هم مسلم باشد.

روایت دیگر روایت عهد مالک اشتر هست: در نهج البلاغه آن متنی که قابل دفاع سندی هست همین عهد مالک اشتر هست.

ان قلت: نهج البلاغه قابل دفاع هست یا قابل دفاع نیست؟

قلت: کاملا قابل دفاع هست، با این تحلیل که نهج البلاغه کتاب ادبیٌ بلاغی، یک دوره کتاب 14 جلدی داریم به نام نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه معلوم می شود که کلام مولی بیش از این یک جلد نهج البلاغه هست، سید رضی میخواستند بلاغت را در کلام امیرالمومنین که امیربیان هستند نشان دهد و در این مسیر از سید مرتضی هم بالاتر می رود. المجازات النبویه، مجازات القرآن را دارد ولی بخاطر اینکه عمرشان خیلی کوتاه بود نتوانستند به اتمام برسانند. البته نهج البلاغه کتاب بلاغی هست ولی فیه تفسیر، فیه اخلاق، فیه فقه، فیه اصول… اینکه ابن خلکان در وفیات الاعیان این تهمت را زده، که همه اینها ساخته پرداخته سید رضی هست بزرگانی مانند سیدعبدالزهرا حسینی چهار جلد کتاب نوشتند و اثبات کردند که این فرمایشات در کتب قبل از تولد سید رضی بوده است.

پس آیا نهج البلاغه سند سایر روایات را دارد یا ندارد؟

قلت: اصلا در صدد آن نبوده ولی در عین اینکه در صدد سند نبوده عهد مالک اشتر سند اصطلاحی دارد و می رسد به اصبغ بن نباته، شیخ طوسی هم سندش به اصبغ صحیح است، فلذا به عهد مالک باید به عنوان یک مستند نگاه شود.

مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَيْنِ اَلرَّضِيُّ‌ فِي نَهْجِ اَلْبَلاَغَةِ‌ عَنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌: فِي كِتَابِهِ إِلَى مَالِكٍ اَلْأَشْتَرِ قَالَ فَامْنَعْ مِنَ اَلاِحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌ مَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنِ اَلْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَاسِعاً، لاَ يُجْحَفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ اَلْبَائِعِ وَ اَلْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ وَ عَاقِبْ‌ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ‌. [3]

منع از احتکار کردن بکن، چراکه رسول الله از احتکار منع می کردند، … منع ای حرّم، بعد در ذیل دارد: اگر با این منع و نهی تو کسی در این وادی ها رفت سخت گیری بر او داشته باش و مجازات بر او قرار بده، زیاده روی هم نکن.

آیا به چیزی که مکروه هست ، عاقب و نکّل به معنا دارد؟ خیر پس از مجموعه این روایات حرمت را می شود خوب فهمید. چون احتکار برای جایی است که سبب فشار بر مردم بشود و اگر جنس در بازار فراوان هست و انبار کنند این را احتکار نمی گویند.

اما ادله قائلین به کراهت:

قبل از بیان ادله ای که اصلا قابل دفاع نیست از روایت صحیح شروع کنیم؛ صحیحه حلبی مسئله کراهت را دارد.

وَ عَنْهُ‌(علی بن ابراهیم) عَنْ أَبِيهِ‌(ابراهیم بن هاشم) عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ(حماد بن عثمان یا عیسی باشد هر دو ثقه هستند) عَنِ اَلْحَلَبِيِّ‌(عبیدالله بن علی الحلبی ثقه) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ يَحْتَكِرُ اَلطَّعَامَ وَ يَتَرَبَّصُ بِهِ هَلْ يَصْلُحُ‌ ذَلِكَ قَالَ إِنْ كَانَ اَلطَّعَامُ كَثِيراً يَسَعُ اَلنَّاسَ فَلاَ بَأْسَ بِهِ وَ إِنْ كَانَ اَلطَّعَامُ قَلِيلاً لاَ يَسَعُ اَلنَّاسَ فَإِنَّهُ يُكْرَهُ أَنْ يَحْتَكِرَ اَلطَّعَامَ وَ يَتْرُكَ اَلنَّاسَ لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ‌. [4]

دلیل اول: امام می فرماید یکره؛ در چنین شرایطی مکروه است که کسی بیاید طعام را احتکار کند.

روایت سنداً حرفی ندارد، دلالت هم تصریح دارد بر کراهت.

نکته: اما قبلا هم گفته شد که کراهت در فرهنگ اهل بیت اعم است از حرمت و کراهت اصطلاحی، قرآن می گوید ﴿وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ﴾[5] آیا کرّه یعنی خدا گفته که بهتر است که گناه نکنیم؟ بهتر است که کافر نشویم؟ خیر کرّه یعنی حرّم، لا تقربوا الزنا، لا تقتلوا… نزدیک 20 محرم بیان شد و بعد فرمود: ﴿كُلُّ ذَٰلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا﴾[6] سیئش عند ربک مکروه است، نه به این معنا که بهتر این است که زنا نکنیم بلکه معنای حرمت میدهد، بنابراین کراهت در فرهنگ قرآن به معنای حرمت است.

ان قلت: در قرآن آیاتی داریم که به معنای کراهت آمده، مانند ﴿وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾[7] .

قلت: منظور از این آیه این است که شما واجب را خوش ندارید ، با نماز و روزه خیلی میانه ای ندارید در حالی که اینها برای شما خیر هستند، و عسی ان تکرهوا باز هم معنای حرمت می دهد یعنی واجبی را کراهت دارید، یا آیه کرّه الیکم الکفر و الفسوق و العصیان…

انصافا آیه صریح است در حرمت؛ اما در روایات، ان علیاً علیه السلام کان یَکره الربا…

این را آقای خویی در تقریراتشان دارد. حضرت فرمودند ربا کراهت دارد، حرمت ربا هم از مسلمات دین هست، اینجا یکره در مقابل یستحب نیست، خصوصا که در این روایت اصلا خود این روایت داد می زند که یکره به معنای یحرم هست. در روایت دارد فَلاَ بَأْسَ بِهِ وَ إِنْ كَانَ اَلطَّعَامُ قَلِيلاً لاَ يَسَعُ اَلنَّاسَ فَإِنَّهُ يُكْرَهُ... تمام شواهد دال بر این هست که این یکره به معنای یحرم هست.

پس دلیل محکم در عرصه کراهت این است که این هم هیچ دلالتی بر کراهت ندارد.

دلیل دوم: دلیل دیگر را صاحب بیان کرده در ذیل کلام محقق والاول اشبه باصول المذهب و قواعده، التی منها الاصول… در اینجا اصول چیست؟

یک. منظور اصل عدم تکلیف هست، شک داریم که آیا خداوند حکره را بر ما حرام کرده است یا نه؟ اصل عدم تحریم است.

دو. منظور اصل شریعت سمحه سهله هست، بعثت علی الشریعة السمحة السهلة، اینکه بگویید حرام است سختگیری هست.

نقد این اصل: الاصل دلیل حیث لا دلیل، آن همه روایات این اصل را زیر سوال می برد.

دلیل سوم: قاعده تسلط ناس بر اموالشان؛ الناس مسلطون علی اموالهم، حتی این نیاز به دلیل هم ندارد، مردم هر کاری که با مالشان بخواهند می توانند بکنند، می توانند ببخشند، وقف کنند، انبار کنند. اینکه بگوییم این کار(احتکار) را نکند این با قاعده الناس مسلطون علی اموالهم سازگاری ندارد.

الا بخاطر این روایات باعث ضیق می شود.

دلیل چهارم: المعتضده بنصوص الاتّجار، این همه روایات توصیه به تجارت می کند، تجارت غیر از این هست؟ تاجر چیزی را در غیر زمانش ارزان می خرد و انبار می کند تا گران بفروشد، اصلا نصوص اتجار، حسن تعیّش اینکه زندگی تان زندگی خوب باشد دارد و الحزم و التدبیر، داریم.

پاسخ از این همه اینها این است که آن روایات با اینها تعارض دارد؛ ثانیا تعابیری که در روایات هست مجموعه این تعابیر جواب صاحب جواهر را می دهد. صاحب جواهر می گوید :وهي أجمع كما ترى ، مع قصور أسانيدها كادت تكون صريحة في الكراهة[8] ، می گوید صریح در کراهت است، اما در روایات تعابیری هست که می گوید اگر انسان دزد باشد بهتر از آن است که کالاهای مورد نیاز مردم را احتکار کند، آیا این صریح در کراهت هست؟ این انشاء الله برای جلسه آینده بحث خواهیم کرد و این تعابیر را می خوانیم تا اطمینان پیدا کنیم که حرمت است.


logo